-
امید
یکشنبه 5 آبانماه سال 1387 07:35
سلام صبح اولین روز کاری همگی به خیر امیدوارم هفته خوب و پر نشاطی پیش رو داشته باشید . امید اون رو دارم که توی فکر چیز های خوب خوب باشید . 1- امید داشتن این است که آینده ای مثبت در پیش روی توست 2- امید ،نه تنها انتظار برای به وقوع یپوستن رویا هاست ، بلکه اطمینان به انجام آن هاست 3- امید، به زبان اوردن واژه ی " من...
-
بیا تا قدر یگدیگر بدانیم
شنبه 4 آبانماه سال 1387 23:32
بیایید قدر یکدیگر را بدانیم . بیایید قدر تمام داشته هایمان را بدانیم و حسرت نداشته ها را نخوریم. بیایید قدر تمام موهبت های پروردگارمان را بدانیم و برای تک تک نعمت هایی که به ما عطا کرده شکرگزار باشیم. بیایید قدر بزرگترین نعمت زندگیمان یعنی سلامتی را بدانیم و همیشه اولین آرزویمان برای خود و دیگران داشتن سلامتی باشد....
-
مصاحبه با خدا
پنجشنبه 2 آبانماه سال 1387 10:10
خدا از من پرسید:دوست داری با من مصاحبه کنی؟ پاسخ دادم اگه شما وقت داشته باشید. خدا لبحندی زد و پاسخ داد زمان من ابدیت است. چه سئوالاتی در ذهن داری؟ من سئوال کردم چه چیزی در آدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟ خدا جواب داد: - اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و دوباره آرزوی این را دارند...
-
نیت
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1387 18:10
اگر نیت یک ساله دارید، برنج بکارید. اگر نیت ده ساله دارید، درخت غرس کنید. اگر نیت صد ساله دارید، آدم تربیت کنید.
-
زنان زیبا
سهشنبه 30 مهرماه سال 1387 17:08
پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه می کنی؟ مادر فرزند را در آغوش گرفت و گفت: نمی دانم فرزندم. نمی دانم. پسرک نزد پدرش رفت و گفت: پدر! چرا مادر همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد؟ پدر تنها دلیلی که به ذهنش رسید این بود: زنها همه بی هیچ دلیلی گریه می کنند. پسرک متعجب شد. و او هنوز از اینکه چرا زنها به راحتی گریه می کنند...
-
نقل قول
سهشنبه 30 مهرماه سال 1387 08:12
سلام به همه عزیزان یه کم زیادی کار دارم و وقت کم میارم یه وقتا خوب پیش میاد دیگه کاریش نمیشه کرد. نتونستم برای دوستان عزیز هم نظر بزارم و از این بابت عذرخواهی می کنم اما همین جا میگم که نوشته هاتون همگی زیبا و دلنشین بود و مفید، ازتون ممنونم از نظرات دوستان هم تو مطالب قبلیم تشکر می کنم .تو نظرات قبلی در پست وفاداری...
-
کاش ...
دوشنبه 29 مهرماه سال 1387 17:20
امشب دلم گرفته است می خوام حرف بزنم اما نمی تونم نمی تونم از این گرد و غبار دلتنگی که آینه دلمو فرا گرفته حرفی به زبان بیارم. ای کاش می تونستم با قطره اشکی آینه غبار گرفته دلمو جلا می دادم اما نمی دونم چرا ؟ نمی دونم چرا این توانو در خودم نمی بینم. ای کاش بودی و با هام حرف می زدی! کاش بودی و آسمون دلمو غرق در نور و...
-
افکار پراکنده یک مرد منسجم
یکشنبه 28 مهرماه سال 1387 14:34
سلام بنده بهنام هستم میشناسید همون بهنام همیشگی همون من خودمم یادت نیست ای تو روحت همون که توی روم نغمه با هم اشنا شدیم یادت نمیادبا هم شوخی میکردیم تو سر کله هم میزدیم دعواهامون الکی بود چرا حالا این طوری میکنی چیزی شده حق داره همه ما یه روزی دچار خود بزرگ بینی میشیم چشمک نوشته پاین برداشت ازادی است از اتفاق های دور...
-
صد سال تنهایی
یکشنبه 28 مهرماه سال 1387 12:33
بیــش از اینهــا آه آری بیــش از این هــا می تــوان خامــوش مـاند مــی توان ساعات طولانـی...... با نگاهــی چون نگاه مردگان ثابت خیــره شد در دود یک سیگار خیره شد در شکل یک فنجـان در گلـی بی رنگ... در قــالی..... در خطــی موهوم بر دیـوار مـی توان با پنجه های خشک پـرده را یک سو کشیـد و دیــد ... در میـان کـوچه باران...
-
قصه عشق
شنبه 27 مهرماه سال 1387 20:29
تو مرا می فهمی من تو را می خواهم وهمین ساده ترین قصه یک انسان است تو مرا می خوانی من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم می دانی تا ابد در دل من می مانی روزی روزگاری یه پرنده ای زخم خورده در دنیا داشت واسه خودش زندگی می کرد.تنهای تنها بدون هیچ همراهی.دلش می خواست همراهی داشته باشه.اما نه با خودش می گفت همون بهتر...
-
خدایش با او صحبت کرد ....
شنبه 27 مهرماه سال 1387 20:26
خدا از من پرسید: « دوست داری با من مصاحبه کنی؟» پاسخ دادم: « اگر شما وقت داشته باشید» خدا لبخندی زد و پاسخ داد: « زمان من ابدیت است... چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟» من سؤال کردم: « چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟» خدا جواب داد.... « اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که...
-
طناب
شنبه 27 مهرماه سال 1387 19:24
داستان درباره یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود. او پس از سالها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود. شب بلندی های کوه را تماماً در برگرفتن و مرد هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود. و ابر روی ماه و ستاره ها را...
-
دلم از آدما خیلی گرفته ...
شنبه 27 مهرماه سال 1387 11:20
بعضیها شعرشان سپید است، دلشان سیاه بعضیها شعرشان کهنه است، فکرشان نو بعضیها شعرشان نو است، فکرشان کهنه بعضیها یک عمر زندگی میکنند برای رسیدن به زندگی بعضیها زمینها را از خدا مجانی میگیرند و به بندگان خدا گران میفروشند بعضیها حمال کتابند بعضیها بقال کتابند بعضیها انباردارکتابند بعضیها کلکسیونر کتابند...
-
نمی دونم
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1387 10:13
قیمت یه روز بارونی چنده ؟ یه بعد از ظهر دلنشین آفتابی رو چند می خری ؟ حاضری برای بو کردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه تراول بدی ؟ پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده ؟ اگه نصف روز هم بنشینی به نیلوفر سوسنی رنگی که کنار جاده در اومده نگاه کنی بوته اش ازت پول بلیت نمی گیره . چرا وقتی رعد و برق می یاد از زیر درخت فرار می...
-
آنچه بینی دلت همان خواهد وآنچه خواهد دلت همان بینی
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1387 19:20
چشم دل بازکن که جان بینی آنچه نا دیدنی ست آن بینی گر به اقلیم عشق روی آری همه آفاق گ لستان بینی بر همه اهل آن زمین به مراد گردش دور آسمان بینی آنچه بینی دلت همان خواهد و آ نچه خواهد دلت همان بینی بی سر و پا گدای آنجا را پای بر فرق فرقدان بینی هم در آن سر برهنه قومی را بر سر از عرش سایبان بینی گاه وجد و سماع هر یک را...
-
زسم سرخ عاشقی
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1387 09:55
این سبک جاودانه زیستن نیست که رسم سرخ عاشقی را در خزان خاطره ها فراموش کنیم. باید عشق را سرود. باید عاشق را ستود. باید عشق را نقاشی کرد بر بام آسمان دلها و باید عشق را فهمید. باید از کوی عشق گذر کرد.باید با ندای دل بانگ رحیل بر بست و نگذاشت در کوچه پس کوچه های زندگی به فراموشی سپرده شود. حیات واقعی را عاشقان یافتند و...
-
میزان وفاداری زن و مرد
سهشنبه 23 مهرماه سال 1387 22:52
سلام دوستان گل و مهربان فکر کنم خیلی هاتون تو پستی که بهنام گذاشت تو نظرات جواب من رو خونده باشید. با خودم گفتم کاش به جای اونکه تو نظرات اون همه نوشتم و شاکی شدم توی یه پست همه رو می نوشتم و کاملتر هم می نوشتم اما خوب بازم دیر نشده. خوب خانومای محترم و همیشه در صحنه آماده برای جنگیدن با افکار پوچ این آقایون که فکر می...
-
دعا
سهشنبه 23 مهرماه سال 1387 17:29
سلاممممممم شما خوبین ؟ من که خوبم مرسی چه خبرا؟ یه داستان دیگه نوشتم که شاید شنیده باشید ، خب من یه بار دیگه میگم که یادتون نره ( به قول بچه ها چشمک) این داستانو عینا توی یه سایت خوندم ولی گفته باشم اونجا کپی نمیشد متحرک بود خودم همشو تایپ کردم هههه لوئیز ردن زنی بود با لباسهای کهنه و مندرس. ونگاهی مغموم.وارد خواروبار...
-
اختلاف بین زن و مرد
سهشنبه 23 مهرماه سال 1387 07:10
سلام دوستان بنده قصد توهین کردن به خانوم های محترم ایرانی رو ندارم اگر نوشته من طوری بوده که این برداشت رو برای شما داشته من من میخواستم توهین کنم رسما معذرت میخوام ازتون طلب بخشش دارم خانوم ها به خدا نوشته های من انقدر جدی نیستند که شما اینطوری میگید ولی به روی دودیده منت در مورد اونم حرف میزنم میخواستم در جواب بعضی...
-
اختلاف بین زن و مرد
دوشنبه 22 مهرماه سال 1387 07:17
سلام دیروز یکی از دوستام امد تو پی امم بهش گفتم فلانی سلام گفت علیک سلام گفتم بزار دستتو ببوسم ولی اون قبول نکرد منم همچین کاری رو عمرن میکردم چشمک گفتم خوب سئوالتو بپرس این نوشته پایین برداشت شخصی خودم هستش از یه موضوع صد در صد شما فکر کنید اشتباه ( چشم بصیرت ندارید ) چشمک گفت بهنام اختلاف بین زن شوهر ها رو اول کی...
-
گریز ناگزیر
یکشنبه 21 مهرماه سال 1387 10:33
به تو از تــو مینویسم ، به تو ای همیشـــــــه در یــاد... ای همیشـــه از تو زنده، لحظـــه های رفته بر باد...! وقتی که بن بست غـــربت ، زیر رگبـــار مصیبت ، بی کسی تنها کســم بود... وقتی از آزار پاییــز ، برگ و باغـــم گریه میکــرد...! قاصد چشــم تو آمــد ، مـژدهی روییـــدن آورد... به تــو نامـه مینویســم ، ای عزیز...
-
کعبه دل
یکشنبه 21 مهرماه سال 1387 10:26
دلخوشم من چون گدای این درم هم گدای فاطمه هم حیدرم سوی این در هست دائم دست من نیست حاجت بر سرای دیگرم آبرویم از در این خانه است زین سبب از خلق عالم برترم تا که آید نام زیبای حسین (ع) اشک آید از دو چشمان ترم روضههایش چون به گوشم میرسد میزند بر سینه و دل آزرم کاش میشد کربلا باشم شبی تا به برگیرم مزار دلبرم یاد دارم...
-
حقیقت
یکشنبه 21 مهرماه سال 1387 07:20
سلام خوبید دوستان ؟ امید وارم همیشه خوب خوش سلامت باشید من هی بدک نیستم این روزا خیلی فشار روم احساس میکنم زیر خروار ها خاک هستم چرا شو نمیدونم ولی این خوب میدونم خیلی ها میخوان سر به تن من نباشه مام که میمیریم برای دوستان رو حرفشون حرف نمیزینم بهشون با صدای بلند میگم دوزاری دارید بدید آش بهمین خیال باش چشمک چند روز...
-
سرکار..
جمعه 19 مهرماه سال 1387 10:27
هههههه دوباره سلام بازم من میخواستم یه چیزی براتون تعریف کنم مطمئنم خوشتون میاد، به جون خودم هیچ قصدی ندارم به جز اینکه دور هم یه چیزی گفته باشم چند روز پیش داشتم تماسهامو چک میکردم ( البته هر کی به گوشی من زنگ میزنه مطمئنا اشتباه گرفته هههههه ) مگه اینکه بابایی باشه یا مامانی یا زندایی یادوستم یا ... حالا بی خیال یهو...
-
نامه ای به خدا ...
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1387 01:13
سلاممممم اوه اوه من نبودم چقدر مطلب گذاشتین بابا ایول منو باش فکر کردم من نباشم کار دنیا لنگ میمونه مثلا همیشه فکر میکنم من نباشم چت روم ها خالی میمونه ، مدرسه ها تعطیل میشه ، برقها قطع میشه ، قحطی میشه ، دنیا عوض میشه و ... واقعا میدونم چرا این فکرا رو میکنم ولی اصلا جدیشون نمیگیرم ( ههههه) یه چیزی هم بگم در رابطه با...
-
۱۱ گام موثر برای داشتن زندگی معنوی بهتر
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1387 14:08
1 . مراقبه : آرام باشید و از طریق احساسات و درک و شعورتان به خداوند گوش کنید. 2. دعا : با خداوند صحبت کنید ( با صدای بلند یا در قلبتان ) درست همانند اینکه مشغول صحبت با دوست نزدیک و بسیار صمیمی تان هستید. 3. تواضع و فروتنی : بدانید که پروردگار قدرتی بالاتر از همه چیز است و خواست و اراده اش بر همه چیز حاکمیت دارد. در...
-
مَرد
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1387 14:01
مرد تمام آنکه نگفت و بکرد و آنکه بگوید ،بکند، نیم مرد وانکه نه گوید ، نه کند ، زن بود نیم زنست ، انکه بگفت و نکرد این از تو وبلاگ قدیمی خودم پیداش کردم فقط گفتم چیزی گفته باشم چشمک حکایت: دلاک اسکندر پیش حکیمی رفت نالان که :(از خواب خوراک افتاده ام ،مرا دارئی بده ) حکیم در نبض زبان دلاک علتی نیافت . گفت :مگر بیماری تو...
-
اینا دیگه کی اند .. اونا دیگه کی اند.
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1387 09:42
مخاطب پیام بوش درباره انتخابات ریاست جمهوری ایران چه کسانی هستند؟ درست یک روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری ایران جرج بوش طی پیام مداخله جویانه ای انتخابات ایران را غیر دموکراتیک خوانده و تلویحا از مردم خواست در انتخابات شرکت نکنند. به نظر می رسد دو گروه خواسته یا ناخواسته به این پیام لبیک گفتند: یکی تحریم کنندگان...
-
عدد کیه؟؟؟؟؟؟
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1387 07:50
عدد، بهنام، مجتبی،من خودمم ، قنلدر یا شماره1 ؟؟؟؟؟؟ سلام و درود فراوان به دوستانی که من رو نمی شناسند می خوام در مورد عدد بنویسم که عدد کیه و از کجا سر و کلش پیدا شد. چشمک دقیقا یک روز قبل از شروع ماه رمضان سال گذشته بود که بعدظهر ابراهیم به من زنگ زد به من گفت که می خوایم با فلانی و فلانی بریم امشب رو کنار رودخونه...
-
قبل از تو...
سهشنبه 16 مهرماه سال 1387 11:52
گاهی وقتها لازم است برای یک عزیز از دست رفته سوگواری کنی! سوگواری نه برای از دست رفته که برای از دست داده مفید است. نمی دانم نمی دانم چرا سوگواری من برای تو تمام نمی شود. نمی دانم کدام تکه از تو در من جا مانده است که قصه رفتن تو تمام نمی شود. لباس مشکی عزایم را خیلی وقت است از تن دراورده ام اما دلم هنوز سیاهپوش است. و...