حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

سلامممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

سلام سلام به همه دوستان و یاران همیشه در صحنه  

 

فکر کنم این اخرین وب نوشته من در این وبلاگ هستش  

همون طوری که قول داده بودم  حاضر هستم اینجا رو به بچه های نغمه تحویل بدم برم هرکی دوست داشت میتونه بیاد اینجارو بگیر  ولی باید اول قول بده هیچ نوشته ای پاک نشه  از این تاریخ به قبل بعدی هارو میتونه پاک کنه اختیار دارش خودشه  

 

هرکدوم از دوستان باشه مهم نیست  

 

کلام اخری ندارم ولی خو برای همیشه از روم نغمه رفتم البته نمیتونم بگم همیشه ولی میتونم قول بده یه شش ماهی توی روم نغمه پیدام نمیشه  

 

چشمک  دوستان اگر میخوان بدونن کدوم روم میرم باید بگم شاید توی این شش ماه رومی نرم شایدم از فردا سر کلم توی یه روم دیگه پیدا شد   فقط این میدونم صد در صد رومی رو انتخاب میکنم که حداقلش ادمینشو  سوپر مسترش بلد باشن فارسی تایپ کنن  و مستره فارسی داشته باشه  چشمک  

رومی که یه مستر فارسی نداره  اسمش بزرگ ترین روم فارسی هستش  به درد من یکی نمیخوره  اگر سر میزدم به این روم به خاطر فارسی نویساش بوده که اونم این یک هفته ای هرچی رفتم فارسی نویسی ندیدم  پس نرم بهتره ولی از اونجای که حس ششم خوبی دارم میگم که ..................................... چشمک این نقطه چین برای اونای ژر میکنم که  میشناسن من رو چشمک  

 

خب دوستان اونای که فقط توی نغمه ملاقاتشون میکردم  باید بگم بدرود  برای همیشه  

اونایم که ای دیشون رو دارم که گه گاهی میبینمشون توی مسینجر چشمک  و شاید روم های دیگه  

 

خب دیگه چی باید بگم  اها یادم امد  خلاصه  بدی از ما دیدید حلال کنید کلامی از بنده شنیدد که بد بوده به بزرگی خوبی خودتون ببخشید  اگر هم خوبی بوده که حتما وجودشو داشتید خوب بودید که منم باهاتون خوب بودم  چشمک    

 

اینم پایان داستان قلندر چت نغمه اگر بار گران بودیم رفتیم اگر نا مهربان بودیم رفتیم  بدرود دوستان امید اون رو دارم همگی در کارهاتون موفق پیروز سر بلند باشید  و روز های خوبی پیش رو داشته باشید  

 

pak.behnam@yahoo.com 

 

اینم ایدی من کسی خواست وبلاگ رو در اختیار بگیره  خبر بده  چشمک  

 

 

بدرودددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد  

و بازم بدرودددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد

سلام

 سلام  

 خب از کجا باید شروع کنم  

 از اینجا شروع میکنم که چند وقتی نبودم یعنی بودم ولی خو حس هیچ کاری رو نداشتم  

ولی امروز عجیب هوس کردم بنویسم در مورد چی میخوام بنویسم نمیدونم  

ولی خو میخوام بنویسم مشکلیه  چشمک  

 

محرم شده حال هوای من یه نمه تغییر کرده یادمه اون وقتا که جوون بودم   تاسوعا  عاشورا از اهواز میکوبیدم میرفتم بهبهان تا  یه مراسم که همش ۱۰ دقیقه بیشتر نبود رو ببینم  یه نو سینه زنی دارن به نام سه سنگ اقای امیدوار ( نمیدونم زنده هستش یا به رحمت خدا رفته ) میرفت بالا برای ده دقیقه مرثیه ای روخیلی تند  با داد میخوندم طوری که این ژیر مرد میشد مثل خود لبو لنقدر که داد میزد تند میخوند افرادی که توی حیاط حرم  امام زاده شاه فضل بودند  سینه سه سنگ میزدند  سینه زدنشون این طوری بود که تند سریع سه تا سینه میزدند برای یه  ۵ ثانیه  متوقف میشد سینه زنی یه بار دیگه شروع میشد  یادش به خیر  کلی مزه میداد دیدن همچین مراسمی  حالا هوای ادم رو دگر گون میکرد   یه بار گفتم چرا بیشتر نمیخونه  گفتن میتونی بری وسط  این سینه رو بیشتر از ۵ دقیقه بزن اون نیم ساعت میخونه یه بار بیرون بودم برای سه دقیقه هم نتونستم باهاشون برم یک دردی تو قفسه سینم داشتم که نگو از نفس هم بریده بودم

خدای جای ندیدم اندازه بهبهان مراسم  جور وا جوری داشته باشن یه شب هم دارن به نام شو روزک  حجله میبندن شب تا صبح بیدار میموند  باقله  میدن با یه نون به نام کُتِلَک  بعدشم  هرکی میاد سر حجله ها یه چیزی باید برداره یه طوری مثل دزدی برای اینکه حاجت بگیره  توی این شب  خیلی از نو جونا سیگار میکشن که بگن ما ناراحتیم  خلاصه روز  های تاسوعا عاشورای های زیاد توی این شهر بودم چراشم فقط نوحه خونی اقای امیدوار بود که دیگه اونم نمیرم  ادم خیلی وقتا خودش رو محروم از بعضی چیزا میکنه که وقتی یادش میفته متوجه میشه چقدر داره در حق خودش ظلم میکنه   

 

آبدارچی "شاید یه روز علم دار شدم  چشمک "

 

شب یلدا

شب یَلدا یا شب چِلّه آخرین شب آذرماه، شب پیش از نخستین روز زمستان و درازترین شب سال است. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام آن را مبارک می‌دارند و این شب را جشن می‎گیرند.

این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود.

ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‎شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا می‌کردند. 

 

پیشینهٔ جشن 

یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می‌کرده‎اند. در این باور یلدا روز تولد خورشید و بعدها تولد میترا یا مهر است. بسیاری بر این باورند که ریشهٔ پاس‌داشت شب چله میراث قوم کاسپیان‌ است. کاسپ‌ها از اولین اقوام بومی ایران هستند .ان‌ها مردمانی با چشم‌های سیاه رنگ و موهای بور بودند که ابتدا در [[تالش گیلان امروزی سکنی گزیده اند وودر زبان تالش به دریای خزر کهاسپین میگفتند که بعدها درکتب خارجی به کاسپین مشهور گشت پس از چندی به نقاط دیگر ایران مهاجرت کردند. کاسپ‌ها قوم نیرومندی بودند و تمدن توانمندی را پایه‌گذاری کردند. از جمله تمدن‌های آبی (Hydraulic Civilizations) که می‌توان از زیگورات چغازنبیل، آسیاب‌ها و قنات‌های دزفول و شوشتر به‌عنوان آثار باقی‌مانده از تمدن کاسپ‌ها نام برد. هم‌چنین پل‌های بسیاری با نام آناهیتا در سراسر ایران ساختند و با ساخت چهارتاقی‌هایی توانستند انحراف ۲۳ درجهٔ مدار زمین در گردش به دور خورشید را اندازه‌گیری کنند. کاسپ‌ها با استفاده از این ابزار به تقویمی دقیق دست یافتند و دریافتند که پس از آخرین شب پاییز بر طول روزها اندک‌اندک افزوده شده و از طول شب‌های سرد کاسته می‌شود.

این جشن در ماه پارسی «دی» (تولد دوباره خورشید) قرار دارد که نام آفریننده در زمان پیش از زرتشتیان بوده‌است که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد. واژهٔ روز (DAY) در زبان انگلیسی (که هم‌ریشه با زبانهای کهن آریایی است) نیز از نام این ماه برگرفته شده‌است. نور، روز و روشنایی خورشید، نشانه‌هایی از آفریدگار بود در حالی که شب، تاریکی و سرما نشانه‌هایی از اهریمن. مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشگی به سر می‌برند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود، در حالی که روزهای کوتاه‌تر نشانه‌ای از غلبهٔ تاریکی و اهریمن بر زمین.

هنگام توسعهٔ آیین‌های رازآمیز در اروپا و سرزمینهای تحت فرمانروایی امپراطوری روم و پیش از از پذیرفتن آیین مسیحیت، رومیان هر ساله در روز 17 دسامبر در جشنی به نام ساتورنالیا به سیاره کیوان (ساترن)، ایزد باستانی زراعت، احترام مینهادند. این جشن تا هفت روز ادامه میافت و انقلاب زمستانی را شامل میگردید. از آنجا که رومیان از گاهشماری یولیانی در محاسبات خود استفاده مینموند روز انقلاب زمستانی به جای 21 یا 22 دسامبر حدوداً در 25 دسامبر واقع میشد. هنگام عید ساتورنالیا، رومی‌ها اقدام به برپاداشتن جشن و سرور، به تعویق انداختن کسب و کار و منازعات، هدیه دادن به همدیگر و آزادکردن موقتی برده‌ها مینمودند. همچنین آیین رازآمیز میترائیسم، بر پایه پرستش ایزد باستان ایران زمین، میترا در سرزمینهای تحت فرمانروایی روم باستان اشاعه زیادی یافته بود و بسیاری از رومیان، رویداد بلندتر شدن روزها به دنبال انقلاب زمستانی را با شرکت کردن در مراسمی به منظور بزرگداشت میترا، جشن میگرفتند. این جشنها و سایر مناسک تا روز اول ژانویه ادامه میافت که رومیان انرا روز ماه و سال جدید میدانستند. پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و به‌خصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود هم‌چنان باقی ماند و با آمدن دین جدید رنگ نباخت. کلیسای کاتولیک روم روز 25 دسامبر را به عنوان زادروز مسیح برگزیند تا به مراسم پگانیسم در آن زمان معنا و مفهوم مسیحی بخشد. برای نمونه، کلیسا جشن زادروز میترا خدای نور و روشنایی را با جشن بزرگداشت زادروز عیسی که عهد جدید او را نور و روشنی جهان مینامد، جایگزین نمود تا از التقاط این دو مناسبت نفوذ بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگ‌ترین جشن آیین مهر را در خود حل کنند. اکنون کلیسای کلیسای ارامنه روز ششم ژانویه را که گفته میشود روز غسل تعمید مسیح میباشد را به عنوان روز میلاد مسیح جشن میگیرند. تاریخدانان تاریخ دقیق زادروز عیسی را نمیدانند، اما مسیحیان با رجوع به اناجیل و با توجه به اشاره‌های آن به فصل زراعت و اعتدال هوا میلاد مسیح را در اعتدالین (بهار یا پاییز) واقع میدانند. ایرانیان باستان این شب را شب تولد الهه مهر «میترا» می‎‎پنداشتند، و به همین دلیل این شب را جشن می‎گرفتند و گرد آتش جمع می‎شدند و شادمانه رقص و پایکوبی می‌کردند.آن گاه خوانی الوان می‌گستردند و «میزد» نثار می‌کردند. «میزد» نذری یا ولیمه‎ای بود غیر نوشیدنی، مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا، و در آیین‎های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‎ها و فرآورده‎های خوردنی فصل و خوراک‎های گوناگون، از جمله خوراک مقدس و آیینی ویژه‌ای که آن را «میزد» می‌نامیدند، بر سفره جشن می‌نهادند.

ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شبهنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند). در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. 

 

ریشه واژه یلدا 

واژه «یلدا» واژه ایست برگرفته از زبان سریانی (که از لهجه‌های متداول زبان «آرامی» است) به معنای تولد. زبان «آرامی» یکی از زبان‌های رایج در منطقه خاورمیانه بوده است. (برخی بر این عقیده اند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبا از راست به چپ نوشته می شده، وارد زبان پارسی شده است). 

 

تأثیر یلدا در جشن‌های دیگر اقوام 

  • برخی مورخان معتقدند که بیشتر رسوم دین مسیحیت از مهرپرستی(خورشید پرستی) و یا میتراییسم برگرفته شده‌است. مانند تولد مسیح در یک آغل که که به گفته آنها برگرفته شده از تولد میترا در غار است و همچنین شب میلاد مسیح که مصادف با یلدا می‌باشد، و همچنین درخت سرو و کاج که در آیین مهر با ستاره‌ای بر فرازش تزیین می‌شد. (ستاره نشانه ایست که بازرگانان را راهنمایی می‌کند تا به میترا در غار برسند - درخت سرو را از این روی دوست داشتند که نماد آزادگی و مقاومت در برابر تاریکی بود که آثارش را در ادبیات فارسی می‌توانیم به وفور بیابیم - درخت کاج از این روی در کشورهای اروپایی مرسوم شد که محیط طبیعی آنها برای رویش کاج بهتر بود). مورد دیگر شباهت کلاه بابانوئل با کلاهی شبیه کلاه موبدان آیین مهر است.

البته آن طور که از متون مقدس مسیحیان (کتاب مقدس : عهد جدید) برمی آید، تولد عیسای مسیح در یکی از اعتدالین (اعتدال بهاری یا پاییزی) صورت گرفته است و نه در زمستان.(چنانکه در «انجیل» آمده است که در زمان تولد مسیح «چوپانان گله‌های خود را به چرا می بردند») همانگونه که مورخین قرون اولیه انتشار مسیحیت روایت می کنند، تغییر تاریخ جشن میلاد مسیح(کریسمس) و انطباق آن بر سالروز تولد میترا، توسط کنستانتین کبیر و به مشاورت کلیسا، به منظور جایگزین نمودن آن با جشن انقلاب زمستانی یا زادروز خورشید بوده است.

  • در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در مصر باستان جشن «باززاییده‌شدن خورشید»، مصادف با شب چله، برگزار می‌شده‌است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ۱۲ روز، به نشانهٔ ۱۲ ماه سال خورشیدی، به جشن و پای‌کوبی می‌پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می‌داشتند. هم‌چنین از ۱۲ برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده می‌نمودند که نشانهٔ پایان سال و آغاز سال نو بوده‌است.
  • در یونان قدیم نیز، اولین روز زمستان روز بزرگ‌داشت خداوند خورشید بوده‌است و آن را خورشید شکست‌ ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند(که از ریشهٔ کلمهٔ ناتال که در بالا اشاره شد برگرفته شده‌است و معنی اش، میلاد و تولد است). ریشه‌های یلدا در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی مانده‌است از مهم‌ترین این جشن‌های می‌توان به جشن ساتورن اشاره کرد.
  • در قسمت‌هایی از روسیهٔ جنوبی، هم‌اکنون جشن‌های مشابهی به‌مناسبت چله برگزار می‌کنند. این آیین‌ها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی به صورت موجودات زنده، بازی‌های محلی گوناگون، کشت و بذر پاشی به صورت تمثیلی و باز سازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجره‌ها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانه خوانی و رقص و آواز و مهم تر از همه قربانی کردن جانوران از آیین‌های ویژه این جشن بوده و هست. یکی دیگر از آیین‌های شب‌های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیین‌ها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم می‌خورند که نشان از همانندی جشن یلدا در ایران و روسیه دارند.
  • یهودیان نیز در این شب جشنی با نام «ایلانوت» (جشن درخت) برگزار می‌کنند و با روشن‌کردن شمع به نیایش می‌پردازند.
  • آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکل گشا می‌خورند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند می‌گذرانند و در خانواده‌های تحصیل کرده آشوری تفال با دیوان حافظ نیز رواج دارد.
  • نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک هستند نیز سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شود و از آن با نام «خرم روز» (خره روز) یاد می‌گردد و آیین‌هایی ویژه در آن روز برگذار می‌شود. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است. 
  •  
  • جشن یلدا و عادات مرسوم در ایران 
  • در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ برده‌ها و خدمت‌کاران در سطح شهر آزاد شده و به‌سان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و آحاد مردم همگی یکسان بودند(صحت این امر موکد نیست، شاید تنها افسانه باشد). جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‎نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‎شود. متل گویی که نوعی شعرخوانی و داستان خوانی است در قدیم اجرا می‌شده‌است به این صورت که خانواده‌ها در این شب گرد می‌آمدند و پیرتر‌ها برای همه قصه تعریف می‌کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، این میوه‌ها که اکثراً کثیر الدانه هستند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می‌شوند که انسان‌ها با توسل به برکت خیزی و پر دانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت خیز می‌کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می‌دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشیدند در شب. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده‌گویی می‌کنند.
  • در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچه‌ای تزیین شده به خانهٔ تازه‌عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می‌کنند و به خانهٔ عروس می‌برند.
  • سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج‌ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج‌ها موجود است. حافظ‌خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی‌هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چله‌نشینان شده‌است.
  • همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این شب خورده می‌شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده می‌شود که از معمولترین خوراکی‌های موجود در ابن استان هاست.
  • در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.
  • در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می‌دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند.
  • در گیلان هندوانه را حتما فراهم می‌کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنی هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می‌شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می‌ریزند، خمره را پر از آب می‌کنند و کمی نمک هم به آن می‌افزایند و در خم را می‌بندند و در گوشه‌ای خارج از هوای گرم اطاق می‌گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می‌شود. آوکونوس در اغلب خانه‌های گیلان تا بهار آینده یافت می‌شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می‌آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می‌خورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل)
  • مردم کرمان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به طلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند.  

قانون مندی. احترام به دیگران

سلام  

از یکی از دوستام شنیدم که توی یکی از ایالت های  امریکا قانون  رانندگی اینطوریه که حق تقدم با دیگران  وقتی این شنیدم گفتم که بابا این طوری که هرج مرج میشه گفت چرا گفتم خو هرکی به هرکی میشه  گفت وقتی میگم حق تقدم با دیگران نه اینکه تو سرتو بندازی پایین مثل ..... از خیابون رد شی یا از چهار راه  یعنی این که برای تو هم حق تقدم با دیگران  چشمک  

 فکرشو بکنید تو ایرانی که  راننده نمیتونه از لاین عوض کردن بی خودی جلو گیری کنه چطور میخواد همچین قانونی رو برای خودش بزاره که وقتی رسید سر چهار راه بگه خو  شما بفرمایید  

 

حقیقتش چند وقت پیش ( حدودا یک سال پیش بود ) با این عدد داشتیم میرفتیم یه  جای من، عدد و ابراهیم  ما این قانون مندی مردم امریکارو گفتیم ابراهیمم یه چیزی تعریف کرد در مورد این که  اره  یکی از دوستام میگه با یه استادی رفتیم یه همایش زود رسیده بودیم اون ماشینشو   صد متر یا بیشتر  مونده به سالن همایش پارک کرد  در صورتی که میتونست دم در خود  سالن همایش اون پارک کنه  این دوست ابراهیم ازش میپرسه چرا این کار کردی  اون استادم میگه  ما وقت داریم زودم رسیدیم هم پیاده روی میکنیم تا سالن هم اون جاهای پارک نزدیک سالن همایش مال کسای که دیر تر میرسن وقت ندارن  اینم میشه احترام به دیگران  

چقدر خوب بود ما ها این نکات ریز رو رعایت میکردیم به دیگران احترام میزاشتیم  

 

حالا ما داشتیم این طوری میگفتیم از قانون مندی احترام به دیگران که مجتبی شروع کرد لاین عوض کردن  افغانی چرا این کار میکنی میگه  خو میخوام زود تر برسیم  

 

 چشمک  

 

 

آبدارچی

سیب زمینی

 سلام  

   توی پست زیری این پست صوفیا خانومی چند تا سئوال پرسیده بودن  حالا دوستان جواب ندادن بماند . 

میدونید که ماها عادت نداریم به سئوال های در این خصوص جواب بدیم سعی میکنیم سئوال ها پیش پا افتاده باشه و ساده که فردا  کسی سئوال پیچمون نکنه  

 

خب توی جواب های که دوستان داده بودن جواب سونیا خانومی خیلی با حال بود : 

 

"من واسه خودم یه لیست سیاه دارم توی دلم از هر کسی که تنفر پیدا کنم میفرستمش توی اون لیست و بایگانیش میکنم وسعی میکنم برای همیشه فراموشش کنم حتی اگر همیشه جلوی چشمم باشه." 

 

یاد یه  حکایت افتادم   

 حکایت " معلمی به شاگرداش میگه هرکسی یه  نایلکس بیاره با خودش داخل اون سیب زمینی بزاره  

اونم به تعداد ادم های که ازشو متنفری بدت میاد  هر کدوم از شاگردا به اندازه افرادی که ازشون متنفر هستند سیب زمینی با خودشون اوردن یک دوتا یکی  سه تا یکی ده تا  بگذریم  

معلم به شاگردا میگه این سیبزیمنی هارو با خودتون هروز بیارید ببرید  انقدر این کار رو میکنن تا سیب زمینی ها گندیده  وبو گند میگیره که شاگردان اعتراض میکنن که مشکل دارن با این سیب زمینی ها  

و معلم بهشون میگه  اینا افرادین که شما تو ذهنتون اونارو نگه داشتید هروقت به یادشون میفتید بدتون میاد  پس برای راحت شدن از دست سیب زمینی ها   و خالی شدن ذهنتون اونارو دور بریزید   " 

 

من یه اخلاقی که دارم اینه که وقتی از کسی بدم امد فراموشش میکنم  یادم نمیاد  کی بوده چی بود چه کار کرده  

چشمک  

 

آبدارچی ( سیب زمینی فروش )

تولد تولد

سلام  

 

خوب امروز تولد شبنم ..........۹۹۹ هستش همون بچه شر چت چشمک  

 شبنم  ۲۶ بهار زندگیت بهت تبریک میگم انشالله خودم کیک ۱۰۰ سالگیتو بخرم برات  

 

 تولددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد مبارکککککککککککککککککککککککککککک

تولللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللد مبارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررک 

تووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووولد مببببببببببببببببببببببببببببببببببباااااااااااارک

تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتولد  مممممممممممممممممممممممممممممبارک 

 

یه سبد گل تقدیم به شما  

 

 

آبدارچی

وایسا دنیا من میخوام سوار شم چشمک

من دیگه خسته شدم بس که چشمام بارونیه
پس دلم تا کی فضای غصه رو مهمونیه
من دیگه بسه برام تحمل این همه غم
بسه جنگ بی ثمر برای هر زیاد و کم

وقتی فایده ای نداره . غصه خوردن واسه چی
واسه عشقای تو خالی ساده مردن واسه چی
نمیخوام چوب حراجی رو به قلبم بزنم
نمیخوام گناه بی عشقی بیفته گردنم

نمیخوام دربه در پیچ و خم این جاده شم
واسه آتیش همه یه هیزم آماده شم
یا یه موجود کم و خالی پرافاده شم
وایسا دنیا ، وایسا دنیا من میخوام پیاده شم


همه حرف خوب میزنند اما کی خوبه این وسط
بد و خوبش به شما ما که رسیدیم ته خط
قربونت برم خدااا چقدر غریبی رو زمین
آره دنیا ما نخواستیم دل با خودت نبین

نمیخوام دربه در پیچ و خم این جاده شم
واسه آتیش همه یه هیزم آماده شم
یا یه موجود کم و خالی پرافاده شم
وایسا دنیا ، وایسا دنیا من میخوام پیاده شم


این همه چرخیدی و چرخوندی آخرش چی شد
اون بلیط شانس دائم بگو قسمت کى شد
همه درویش همه عارف جای عاشق پس کجاست
این همه طلسم و ورد جای خوش دعا کجاست

نمیخوام دربه در پیچ و خم این جاده شم
واسه آتیش همه یه هیزم آماده شم
یا یه موجود کم و خالی پرافاده شم
وایسا دنیا،وایسا دنیا من میخوام پیاده شم


نمیخوام دربه در
دربه در
دربه در
دربه در
دربه در
دربه در
دربه در

نمیخوام دربه در
دربه در
دربه در
دربه در
دربه در
دربه در
دربه در 

 

آبدارچی

سلامممممممممممممممممم سلام

سلام سلامممممممممممممممممم 

سلام به دوستان خوبم امیدوارم همگی خوب خوش سلامت باشید  

امیدوارم روز خوبی رو شروع کرده باشید  

 و هفته خوبی پیش رو داشته باشید  

امیدوارم خوشی از سر روتون بباره  

  خبر های خوش از سر کولتون بره بالا  

امیدوارم دست به هر کاری بزنید پیروز موفق باشید   

 

برای پیروزی همه اونای که افکارشون فقط مثبت و دیگران رو مثبت میکنن هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا 

 

 

آبدارچی (                  )

اتخابات

سلام  

 خوب انتخابات آمریکا هم تموم شد  و برای اولین باره که یه سیاه پوست دارای  قدرت مطلق امریکا میشه.   این سیاه پوست کسی نیست جز  معرفی میکنم  اقای باراک اوباما! اونم با 349 آراء کالج انتخابات   جان مک کین هم 162 . خب امید وارم خیر سر اوباما   که برای اولین باره که یه سیاه پوست میشه رئیس  جمهور، توی ایرانم برای اولین بار یه اتفاق بیفته یه رئیس جمهور برای چهار سال باشه نه  8 سال .چشمک . خدایا به  امید تو  چشمک  

 

آبدارچی رئیس جمهور

ثروتمندان این گونه می اندیشند

سلام  

دیروز همین موقع ها بود گفتم میخوام وبلاگ رو آپ کنم برای همین کتاب رو باز کردم مجتبی برام خوند من نوشتم  "

ارزش مدرک دانشگاهی حتی از یک بلیط سینما هم کمتر است ،زیرا با داشتن یک بلیط ،لااقل میتوان با دین یک فیلم  سرگرم بود،اما با مدرک تحصیلی دانشگاهی نمیتوان وارد گود زندگی در اجتماع شد . " 

 

جالب بود  چون زیرش نوشتم "ثروتمندان این گونه می اندیشند "  دوتا از دوستان برام  یادگاری گذاشتم که بدون مدرک جای استخدام نمیشن  

میخواستم زندگی نامه فورد رو بنویسم ولی دیدم بهتره   در مورد چیزه دیگه بنویسم  اون  یازده کارنامه تحصیلی سیاه  

و بعدن در مورد یکی از اینا به نام  هنری فورد   

 

1- تامس ادیسون (1931-1847) مخترع آمریکایی

کنجکاویها و نکته بینی های دوران کودکی ادیسون، هیچکس غیر از مادرش را تحت تأثیر قرار نداد. اولین معلمش اورا "خنگ و کودن" نامید. پدرش به این نتیجه رسیده بود که او "ابله" است و مدیر مدرسه به او گفته بود که: "تو هرگز در هیچ کاری به جایی نمی رسی" فقط مادرش به هوش و نبوغ نهفته ی او آگاهی داشت و از این رو به تعلیم و تربیتش همت گمارد. ادیسون از نوجوانی اختراعات خود را شروع کرد و در مجموع بیش از 1000 اختراع ثبت شده دارد که برای بشریت فوق العاده ارزشمند می باشد.

  

 2- آلبرت اینشتین (1955 - 1879) فیزیکدان آلمانی

پدر و مادرش بیم آن داشتند که مبادا فرزندشان عقب افتاده باشد زیرا تا 9 سالگی قادر به تکلم صریح و سریع نبود و بعدها نیز در پاسخ هر سؤال بسیار تفکر و تعلل می کرد. در دروس دبیرستانی هم به استثنای ریاضیات کارنامه بسیار بدی داشت به طوریکه بارها مسؤولین دبیرستان از او خواستند که مدرسه را رها کند و به دنبال کار دیگری برود. یک سال هم پشت کنکور انستیتوی پلی تکنیک زوریخ ماند. پس از فارغ التحصیلی از این دانشکده هم پیدا کردن شغل ثابت برایش مشکل بود. در همین دوران بود که او روی فرمولهای "فرضیه نسبیت" کار می کرد و بعدها با اثبات علمی آن جهان را به شگفتی وا داشت.

 

3- پابلو پیکاسو (1973 - 1881) نقاش اسپانیایی

علت اصلی عقب ماندگی پیکاسو در مدرسه این بود که او از انجام هرکاری به جز نقاشی رویگردان بود. هنگامی که پدرش او را در ده سالگی از مدرسه بیرون آورد به سختی می توانست بنویسد یا بخواند. حتی معلم خصوصی اش هم که قرار بود اورا برای امتحانات دوره ی متوسطه آماده کند پس از مدت کوتاهی شاگرد تنبل خود را رها کرد زیرا پیکاسو تمایلی به ریاضیات و علوم دیگر نشان نمی داد. بعدها نقاشی را در مادرید و پاریس پیش خود دنبال کرد تا اینکه پس از چند سال توانست در جهان هنر و نقاشی دگرگونی های شگرفی پدید آورد.

 

4- وینستون چرچیل (1965- 1874) نخست وزیر انگلستان

این مرد که متشخص ترین و نامورترین فرد خانواده خود شد در دوران کودکی و نوجوانی آنقدر کندذهن و کاهل بود که پدرش همواره می گفت که او از اداره کردن خودش نیز عاجز خواهد ماند. گرچه به تاریخ و ادبیات علاقمند بود، اما از آموختن زبانهای لاتین و یونانی و ریاضیات دوری می کرد و اکثرا" شاگرد آخر کلاس بود. دو بار در امتحانات ورودی دانشکده نظامی "سندهرست" رد شد. بالآخره بار سوم با مجموعه نمراتی بسیار پایین و در حدود حداقل لازم توانست به دانشگاه راه یابد.

 

5- ج. ک. چسترتون (1936-1874) نویسنده انگلیسی

وی بعنوان یک بچه چاق و گوشتالود در مدرسه انگشت نما بود. در 8 سالگی هنوز قادر به خواندن و نوشتن نبود و آموزگارش روزی به او گفت: "اگر می توانستیم کله تو را بشکافیم به جای مغز، یک تکه ی بزرگ چربی و گوشت پیدا می کردیم" وی تا سن 15 سالگی همواره شاگرد آخر کلاس بود تا آنکه یک دوستی ثمر بخش با ئی سی بنتلی (که بعدها نویسنده شد) سرآغازی بر دوران شکوفایی ادبی چسترتون شد بطوریکه قبل از پایان دبیرستان به عنوان یک نویسنده چیره دست مورد قبول و تحسین عموم قرار گرفت.

 

6- چارلز داروین (1882- 1809) طبیعی دان انگلیسی

داروین نوجوان آنقدر در مدرسه تنبل بود که روزی پدرش به او گفت: "کار تو فقط بازی با سگها، گرفتن موشها و تیر و کمان بازی است. تو مایه ی سرافکندگی خانواده ات هستی" داروین پس از اینکه در امتحانات ورودی دانشکده پزشکی دانشگاه ادینبورو رد شد مدتی در شهر کمبریج بود تا اینکه در سال 1831 با کشتی "بیگل" عازم یک سفر دریایی شد. او این سفر را تبدیل به یکی از بزرگترین سفرهای اکتشافی و علمی کرد و از دستاوردهای ان نظریه تکامل را به بشریت عرضه داشت.

 

7- امیل زولا (1902- 1840) رمان نویس فرانسوی

در امتحانات کتبی دانشگاه سوربن در ریاضیات و علوم قبول شد ولی در امتحانات شفاهی ادبیات رد شد. دو ماه بعد در امتحانات ورودی دانشگاه مارسی شرکت کرد ولی نتایج امتکانات کتبی اش آنقدر افتضاح بود که دیگر لازم ندید در امتحانات شفاهی شرکت کند. از این شکست آنقدر سرخورده بود که در نامه ای که به یکی از دوستانش نوشت می گوید: "من یک کودن و نادان به تمام معنا هستم" بعدها زولا با نگارش رمان "نانا" و دیگر آثار با ارزش در زمره ی رمان نویسان بسیار توانا قرار گرفت.

 

8- جمال عبدالناصر (1970- 1918) رئیس جمهور مصر

عبدالناصر اولین رئیس جمهور مصر کارنامه تحصیلی چندان درخشانی نداشت. بین سنین 6 تا 16 سالگی فقط چهار کلاس را طی کرد. در دوران دبیرستان به دلیل دیدگاههای سیاسی اش همواره با معلمین خود درگیری های لفظی پیدا می کرد. پس از اینکه موفق شد وارد دانشکده حقوق شود، قبل از آغاز اولین دوره امتحانات، دانشکده مزبور را ترک کرد. سپس به دانشکده افسری راه یافت و با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شد. در سال 1952 در پی یک کودتای نظامی علیه ملک فاروق، حکومت مصر را جمهوری اعلام نمود.

 

9- هنری فورد (1947- 1863) اتومبیل ساز آمریکایی

فورد دوران مدرسه را با حداقل نمرات طی کرد. اصولا" فاقد استعدادهای علمی و ادبی بود. اما از همان عوایل جوانی هنگامی که ماشین آلات کشاورزی مزرعه ی پدرش را تعمیر می کرد، استعداد فنی خود را بروز داد. هنری فورد اولین خط تولید اتومبیل سواری را ابداع کرد و توانست با تولید انبوه (یا اصطلاحا" سری سازی) قیمت تمام شده را در حداقل نگاه دارد و بعبارتی دیگر "جهان را روی چرخ بگذارد"

 

10- ایزاک نیوتن (1727- 1642) دانشمند انگلیسی

کسی که شاید بتوان گفت بزرگترین متفکر تاریخ بشر است در نوجوانی اش هیچگونه نشانه ای از تفکر و نبوغ از خود بروز نداد. بیشتر اوقاتش را به کلنجار رفتن با دستگاههای مکانیکی می گذراند و فقط به این دلید اولیای او اجازه دادند به مدرسه بازگردد که در اداره کردن مزرعه خانوادگی از خود بی لیاقتی نشان داده بود. در مدرسه نیز در پایین ترین سطح قرار داشت و گویی در نوعی رکود فکری فرو رفته بود. اما یک دگرگونی فکری او را از این خواب بیدار کرد و تحقیقات و مطالعاتش در ریاضیات و فیزیک، جهان علم را در مسیر جدیدی انداخت.

 

11- جیمز وات (1819- 1763) مهندس اسکاتلندی

وات کودکی نحیف و ضعیف یبود و از این رو اغلب مورد آزار همکلاسیهایش قرار می گرفت. در دروس هم تحرک فکری و استعدادی از خودش بروز نمی داد. از این گذشته همواره از یک سردرد مزمن رنج می برد. اما هنگامی که به سن 13 سالگی رسیده بود تدریجا" آثار و علائم هوش و ابتکار و نبوغ در او آشکار گشت و بیشتر وقت خود را صرف علم هندسه می کرد. بعد ها با اختراع ماشین بخار توانست جهان را در سرآغاز پدیده ای به نام "انقلاب صنعتی" قرار دهد. 

  

 12- آبدارچی  

 

خیلی از افراد بالا  منهای  نفر دوازدهم که میدونم هیچوقت هیچی نشد دانشمندای بزرگی شدن و صاحب مدرک ولی زندگی هنری فورد برای من از همه جالب تره  به امید خدا در فرصت بعدی  فقط در مورد  هنری فورد مینویسم که هیچوقت مدرکی نگرفت میلیارد شد  چشمک   

 

آبدارچی ( چشمک )

هوندا

 سلام

 

ارزش مدرک دانشگاهی حتی از یک بلیط سینما هم کمتر است ،زیرا با داشتن یک بلیط ،لااقل میتوان با دین یک فیلم  سرگرم بود،اما با مدرک تحصیلی دانشگاهی نمیتوان وارد گود زندگی در اجتماع شد . 

 هوندا 

 

کتاب "ثروتمندان این گونه می اندیشند " صفحه25  

آپلود کردن عکس در اینترنت

سلام  

 

جهت آپلود کردن عکس و فایل میتونیم از سایتهای مختلف استفاده کنیم . یکی از بهترین سایتها که مورد توجه اکثر یوزرها قرار گرفته سایت شرمیشن هست که این سایت یه فضای خالی تو سرور اینترنت به کاربر میده که کاربر میتونه هر فایلی اعم از تصویری یا صوتی رو اونجا تحت یه آدرس ذخیره کنه . مزیت این سایت نسبت به سایتهای دیگه اینه که محدودیتی از نظر اندازه فایل برای آپ لود وجود نداره . شما میتونید در فضایی که به نام یوزر و پسورد شما اختصاص داده شده هر تعداد فایل ذخیره کنید .
طریقه عضویت در سایت :
1 - ابتدا وارد سایت
http://www.sharemation.com شوید .

2- در صفحه اول این سایت دو گزینه
enter و rejister وجود داره که برای عضو شدن ابتدا باید روی گزینه rejister کلیک کنید و بعد نام کاربری و پسورد و آدرس ایمیل و سایر مشخصات را جهت عضو شدن وارد کنید .

3 - پس از رجیستری شدن یک ایمیل به همان آدرس ایمیلی که هنگام عضو شدن وارد کرده اید برای شما ارسال میگردد . که اگر شما ظرف 48 ساعت به ایمیل جواب دهید نام کاربری و پسوورد شما فعال میشود در غیر اینصورت نام کاربری و پسورد شما غیر فعال خواهد ماند .

4 - پس از فعال شدن نام یوزر و پسورد . شما به عضویت سایت در آمده اید و فضای خالی در سرور اینترنت برای شما در نظر گرفته شده است . این بار بعد از ورود به سایت بر روی گزینه
enter کلیک کرده و نام کاربر و پسورد را وارد کنید و وارد محیط اصلی سایت گردید .

5 - بر روی گزینه
up load کلیک کنید و بعد گزینه brows را میزنیم و فایل مورد نظر را انتخاب میکنیم و گزینه ok را میزنیم . بدین ترتیب فایل آپلود میگردد و در سرور ذخیره میشود .

6 - بعد از آپلود شدن فایل گزینه
share را بیزنید و در پنجره ظاهر شده در جلوی گزینه public حالت read را از no به yes تغییر دهید و گزینه apply now را بزنید .

7- حالا میتوانید بر روی فایل ذخیره شده راست کلیک کنید و گزینه
properties را انتخاب کنید و آدرس فایل را مشاهده کنید

که آدرس فایل میشود:          http://www.sharemation.com/mypic/test.jpg?uniq=o8muvr

توجه داشته باشید

که شما باید تا قسمت جی‌پی جی مسیرتون کپی بگیرید. که مسیرتون می‌شه:


http://www.sharemation.com/mypic/test.jpg
و حالا شما میتوانید از این آدرس در هر سایتی که میخواهید استفاده کنید .

تمامی این مراحل با سرعت بسیار بالا و بدون هیچ مشکلی قابل انجام دادنه . به شرطی که تمام مراحل به درستی طی بشه

........................... 

 اینم یه سایت  دیگه بدون ثبت نام

۱- به سایت تینی پیک بروید : http://www.tinypic.com/

۲- از طریق کادر اول عکس مورد نظر را درس دهی کنید : دکمه ‌Browse

۳- در کادر دوم فرمت jpg را تایپ کنید

۴- دکمه Host picture  را فشار دهید

۵- آدرس عکس شما  بر روی اینترنت در کادر های link  یا url قرار می گیرد .  

این سایت نیاز به ثبت نام ندارد لذا خیلی سریع کار شما انجام می شود 

 ......................... 

 

ولی من خودم از سایت شرمیشن استفاده میکنم چون عکسای چهار سال پیشی رو که آپلود کردم رو داره نشون میده  

 

آبدارچی

تو نیکی کن در دجله انداز

سلام  

هنوز عنوانی برای این نوشته پیدا نکردم  چون واقعا نمیدونم میخوام در مورد چی بنویسم چشمک  

جالبه نه اینارو میگم که بچه ها فکر نکنن باید در مورد نوشته ای که میخوان بنویسن فکر کنن چون خیلی از دوستان وقتی میخوان بنویسن انقدر فکر میکنن در مورد موضوع که از  موضوع جدا میشن چشمک  

دیشب داشتم با یه تاکسی میرفتم خونه که توی راه یه ۲۰۶ مالوند. بهش به اندازه یه  انگشت رنگ  ۲۰۶ چسبید به پراید آقا  راننده.  206 هم 5 هزار تومان پیاده شد  .توی راه  راننده پراید بهم گفت اره نمیخواستم ازش پول بگیرم.  گفتم جالبه اونم  چه زوری داشت که پول رو به شما داد  بعد  یه جریانی رو تعریف کردم  :

یه بار ماشین بابا پارک بود  یه پاترول  امد عقب عقب بیاد  که سپرش گیر کرد به  گلگیر  ماشین ما اونو قاچ کرد. قشنگ از  نصف نصفش کرد. چشمک.  بابام گفت برو چیزی نیست. منو بگو شاکی! بابا چرا؟ میدونی چه قدر خرجشه؟ از این حرفا....  گذشت یکی دوسال بعد توی تنگه فنی  بابام زد پشت یه پاترولی   قشنگ پشت پاترول رو  با جلوش یکی کرد . البته تا  روی چرخ عقب اوردش!  پاترولی امد پایین یه نگاه به ماشین کرد گفت  چیزی نشده .شما چیزیتون نشده؟  اقا نه ای گفت  اونم رفت  شاید باورتون نشه یه همین سادگی  !

بابام یه نگاهی بهم کرد انگار میخواست جریان  دو سال پیش به یادم بیاره گه با پر رویی گفتم خب  قبول بی خیال  .خندید  چشمک  

 

 چشمک  امیدوارم  گذشت کنید  که تو نیکی کن در دجله انداز بقیه شیرجه میرن برش میدارن  چشمک  

 

آقا وقتی ما این تعریف کردیم  اون راننده من نمیخواستم بگیرم فلان بهمان .... گفتم گرفتی  یه جا پسش میدی چشمک  

 

 

آبدارچی( فداکار ، پتروس نیستم )

کودک درون ( لوس بودن )

سلام  

امروز یکی از دوستانم بهم پی ام داد که چرا انقدر لوس بازی در میارید هم خودتون هم دوستانتون  

قبلا از طرف این دوست چندین بار محکوم شده بودم به لوس بازی و لوس بودن  هم ایشون هم بعضی از دوستان  برام تازگی نداشت خب یه نیم ساعتی با هم گفتگو کردیم ولی من به نتیجه ای نرسیدم   

 ـــ به چه نتیجه ای  به اینکه چرا به من و بقیه دوستانم میگن لوس  

به خاطر شوخی کردنامون  به خاطر شاد بودنمونه به خاطر چیه نمیدونم  

ولی من دوست دارم این طوری چت کنم  شما چطور  

دوست دارید بیای  دیوان مثلا  حافظ رو بذارید جلوتون شعر بگید دیگران تایید کنن، خب من دوست ندارم    

دوست دارید  مثل یه ادم اتو کشیده بیاید توی روم، من دوست ندارم  

دوست دارید فقط به دیگران خیر مقدم بگید  وقتی امد وقتی بودش باهاش حرف نزنی وقتی خواست بره بهش بای بدید، من دوست ندارم   

دوست دارید وقتی دیگران دارن شعر کپی پیست میکنن بهش گل بدید، من دوست ندارم  

 

من ادم آهنی نیستم  یا ربات که این کار ها رو بکنم من یک انسانم  چیزی خدا بهم بخشیده به نام خلاقیت، چیزی خدا درون من گذاشته به نام حس،  من دوست دارم خودم بنویسم، خودم حرف بزنم  شوخی کنم واژه بسازم تیکه بسازم شوخی کنم توی سر کله دوستام بزنم. مثل یه بچه مثل یه بچه بازی گوش باشم  از دیوار راست برم بالا  بشاش باشم. دیگران وقتی میبیننم یاد دوران کودکیشون بیفتند.  من این طوری دوست دارم! من دوست دارم کودک درونم رو نوازش کنم بذارمش آزاد باشه خلاق باشه   حتا اگر دیگران او رو  احمق فرض کردند بهش خندیدن  من این طوری دوست دارم  من ادم اهنی نیستممممممممممم من یک انسانم  !

 

این جواب من به همه اون کسانی که این ازم پرسیدن که بهنام واقعا چند سالته  بهت نمیاد 32 ساله باشی   .

میدونید چرا بهم میگن بهت نمیاد 32 ساله باشی بچه تر از این حرفایی؟  چون این سری از ادم ها  معتقدن ادمها وقتی به سن بالا رسیدن باید کودک درون خودشون رو بکشن و تبدیل بشن به یه ادم اهنی یه ربات و کار های تکراری بکنن  اینطوری یاد گرفتیم  و عمل کردیم وقتی غیر از این ببینیم برامون تعجب اوره   .

دوست من ،من به کودک درون خودم احترام میذارم و اون رو  به قول معروف نوازش میکنم  اون رو دوست دارم  براش ابنبات چوبی میخرم میذارمش شیطون باشه بازی گوش باشه  خلاق باشه  

 

تو دوست داری ادم اهنی باشی مثل ربات هی کار های دیروزت رو  تکرار کنی خود دانی ولی من این طوریم  !

 

خدا را شاکرم وقتی کسی باهام کار داشته باشه با کمال میل چت رو ول میکنم ولی با همان حوصله یه کودک شروع میکنم به کمک کردن. سئوال سخت باشه مهم نیست، مهم اینه که دارم لذت میبرم به دیگران اگر چیزی بلدم یاد بدم  .

بوده یک ساعت توی نت بودم یه کلام چت نکردم تا یک نفر بتونه فردا خودش برای خودش یه ای دی بسازه این لذتیه که من میبرم از کارهام  .

 

دوست من، من نمیتونم مثل شما باشم و شاید شما نتونید مثل من باشید و خوشتون نیاد از کار من و جبهه  بگیرید  در برابر شیطنت های من و دوستانم  .

ولی اگر لوس بودن ( کودک بودن) من به شما آاسیبی میزنه بگید تا کاری کنم که نا خدا گاه من به چشمتون نیام . میتونید از من فاکتور بگیرید ولی من کودک درون خودم رو دوست دارم  .

 

بد نیست یه سرچ کوچو لو بکنید در مورد کودک درون ببینید  چی  گیرتون میاد  شاید من به بیراه رفتم شما در راه درست  

 

این رو خوب میدونم  که اگر نه سال تونستم دوام بیارم توی نت  به خاطر این بوده که همیشه سعی کردم با دیروزم فرق کنم و به یه دید جدید تری به چت نگاه کنم  

 

توی  مدرسه یه معلمی داشتیم به نام اقای پویا معلم علوممون بود من هیچی از علومی که  درسم داد یادم نمیاد ولی خوب یادمه یه چیزی یادم داد اونم اینه که گفت سعی کن همیشه خلاق باشی و همیشه چیز های جدید یاد بگیری و دوستان جدید پیدا کنی و راه های جدید رو بری  ....  این یکی از بهترین معلمام بود که بهم بزرگ ترین درس زندگیم داد ولی از علمی که کتابش دستم بود یک سال خوندمش چیزی یاد نگرفتم  

 

حرفم طولانی شد  ببخشید ولی باید گفت اینارو  و یادگاری بذاریم برای  سالهای بعدمون  

 

اگر من شاگرد نمونه یه کلاس باشم و دکترا رو بگیرم  ولی چیزی خلق نکنم و طوطی وار برم جلو  بهتره  یا شاگرد تنبل یه کلاس ولی خالق  که کتاباشو نمیتونه بخونه ولی  مخترع  لامپ میشه  کتاباشو نمیتونه بخونه ولی  انرژی هسته ای  رو کشف میکنه کتاباشو نمیتونه بخونه ولی سمیرای مخملباف میشه  و کتاباشو نمیتونه بخونه ولی .... 

 

من کارم اینو بهم یاد داده اگر میخوام پیشرفت کنم باید خالق باشم خالق بودن هم یه چیز میخواد  اونم چیزی نیست جز جسارت  بذار دیگران بهم بگن دیوانه احمق کودن وقتی که خلقش کردم میشم .... 

استاد شجریان  یک بار تو یه مصاحبه ایی گفت اگر  پسرم مثل من بشه نه من استاد خوبی بودم نه  پسرم شاگرد خوبی ،افتخار یک استاد اینه که شاگردش بالا تر از خودش قرار بگیره  .

 

هیچ چیز انسان  رو به درجات بالا نمیکشونه مگر  جسارت  اونم جسارت  یک کودک رو داشته باشید  پس به کودک درون خودتون احترام بزارید نوازشش کنید براش پفک بخرید  براش ابنبات چوبی بخرید بذارید جسور باشه  بزارید کودک باقی بمونه دست پاش رو نبندید  حتا اگردیگران مسخرش کنن و بهش خرده بگیرن  چشمک  

 

ابدارچی ( کودک بچه اما جسور  چشمک )

sms

غرور هدیه شیطان است و عشق  هدیه ی خداوند . ما هدیه ی شیطان رو به هم میدهیم  ولی هدیه ی خداوند رو از یکدیگر پنهان میکنیم  .

 

آدمها وقتی از هم دورن واسه ی هم اس ام اس میفرستن من واسه تو که تو قلبی چی بفرستم ؟ 

 

خدا زمین را مدور آفریده  تا به انسان بگوید  همان لحظه ای که تصور میکنی به اخر دنیا رسیده ای  درست نقطه اغاز  هستی  

 

فراموش نکن قطاری که از ریل خارج شده  ممکن است  آزاد باشد اما راه به جای نخواهد برد  

 

قبل از این که اخم کنی مطمئن شو  که هیچ سوژه ای برای لبخند زدن وجود ندارد  

 

ازم پرسید  دوستم داری ؟ گفتم اره   گفت : چه قدر ؟  گفتم : از اینجا تا خدا    اشک تو  چشماش جمع شد  و گفت : مگه الان نگفتی  که خدا از همه چیز به ما نزدیک تره ؟  

 

 

آبدارچی