حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

سلام

 سلام  

 خب از کجا باید شروع کنم  

 از اینجا شروع میکنم که چند وقتی نبودم یعنی بودم ولی خو حس هیچ کاری رو نداشتم  

ولی امروز عجیب هوس کردم بنویسم در مورد چی میخوام بنویسم نمیدونم  

ولی خو میخوام بنویسم مشکلیه  چشمک  

 

محرم شده حال هوای من یه نمه تغییر کرده یادمه اون وقتا که جوون بودم   تاسوعا  عاشورا از اهواز میکوبیدم میرفتم بهبهان تا  یه مراسم که همش ۱۰ دقیقه بیشتر نبود رو ببینم  یه نو سینه زنی دارن به نام سه سنگ اقای امیدوار ( نمیدونم زنده هستش یا به رحمت خدا رفته ) میرفت بالا برای ده دقیقه مرثیه ای روخیلی تند  با داد میخوندم طوری که این ژیر مرد میشد مثل خود لبو لنقدر که داد میزد تند میخوند افرادی که توی حیاط حرم  امام زاده شاه فضل بودند  سینه سه سنگ میزدند  سینه زدنشون این طوری بود که تند سریع سه تا سینه میزدند برای یه  ۵ ثانیه  متوقف میشد سینه زنی یه بار دیگه شروع میشد  یادش به خیر  کلی مزه میداد دیدن همچین مراسمی  حالا هوای ادم رو دگر گون میکرد   یه بار گفتم چرا بیشتر نمیخونه  گفتن میتونی بری وسط  این سینه رو بیشتر از ۵ دقیقه بزن اون نیم ساعت میخونه یه بار بیرون بودم برای سه دقیقه هم نتونستم باهاشون برم یک دردی تو قفسه سینم داشتم که نگو از نفس هم بریده بودم

خدای جای ندیدم اندازه بهبهان مراسم  جور وا جوری داشته باشن یه شب هم دارن به نام شو روزک  حجله میبندن شب تا صبح بیدار میموند  باقله  میدن با یه نون به نام کُتِلَک  بعدشم  هرکی میاد سر حجله ها یه چیزی باید برداره یه طوری مثل دزدی برای اینکه حاجت بگیره  توی این شب  خیلی از نو جونا سیگار میکشن که بگن ما ناراحتیم  خلاصه روز  های تاسوعا عاشورای های زیاد توی این شهر بودم چراشم فقط نوحه خونی اقای امیدوار بود که دیگه اونم نمیرم  ادم خیلی وقتا خودش رو محروم از بعضی چیزا میکنه که وقتی یادش میفته متوجه میشه چقدر داره در حق خودش ظلم میکنه   

 

آبدارچی "شاید یه روز علم دار شدم  چشمک "

 

نظرات 4 + ارسال نظر
سونیا دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1387 ساعت 20:47

چه جالب بهنام تا حالا نشنیده بودم همچین مراسمی تو بهبهان باشه. خوب خوش بحالشون با این مراسم باشکوهشون .

هیوا سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 00:57 http://hiva_kuchulu.mihanblog.com

من مراسمشون رو از تلوزیون دیدم اما خب این جور کارا رو قبول ندارم ... اینا یه جور خودکشی هست خود امام حسین قربونش برم هم راضی نیست
راستی بهنام یه سری کلاس تایپ پیش مجتبی برو وضع تایپت خیلی خرابه هاااااااا چشمک

آبدارچی سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 07:31

سلام .... هیوا چشم بصیرت میخواد تایژ کردن من رو ببینه چشمک به این میگن سبک نگارش خاص خودم من از اونجایکه دوست دارم همیشه خودم باشم و اونطوری باشم که خودم دوست دارم برای همین سبک نگارشم با بقیه فرق میکنه چشمک حالا من این طوری مینویسم میتونی بخونی بگو نمیتونی بخونی بگو برات بخونم چشمک ههههههههههههههههههه

هیوا سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 23:42 http://hiva_kuchulu.mihanblog.com

بهنام و بردن هی هی :( کاش نمی بردن هی هی :( هق هق هق هق
بهنام :(((((((((( با همین تایژ کردنتم دوستت داریم :((((((((((((((۰

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد