حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

عنوان نداره

دیگه من بازنشسته شدم جون ها امدن جای ما رو گرفتن چشمک یادم هم نرفته که خودت برای اولین بار گفتی بنویس این رو چشمک 

 

  بیب بیب هوراااااااااااااااااااااااااااااااااا 

بی نام و نشون

سلام به همه دوستان عزیز  

 

اول از همه دوستان عزیزی که تونستم براشمون یادگاری بزارم معذرت می خوام. این یه مدت خیلی خیلی سرم شلوغ بود. پوزش می خوام. 

 

 داشتم مطلب بی نام سوینا رو که در مورد عشق و ازدواج نوشته بود می خوندم که یاد گفته یه نفر افتادم. می خواستم اون رو توی قسمت یادگاری ها بنویسم اما دیدم که بعد نیست بعد از اندی سال یه نوشته از عدد هم ببیند. می دونم الان خیلی خوشحال شدی خودتو کنترل کن خدایی نکرده سکته نکنی حوصله مراسم ختم رو ندارم. تازه پیراهن مشکیم کوچیک  شده باید برم بخرم پول ندارم. 

 

اون عزیز چند سال قبل به من گفت: 

" سعی کن اول ازدواج کنی بعد عاشق بشی" 

 اون موقع چیزی از حرفش نفمیدم البته الان هم فرقی نکرده. اما یه جورایی می شه گفت می فهممش. چشمک 

دوست دارم نظر دوستانم رو هم در مورد این جمله بدونم  البته اگر اونا رو تجربه کرده باشید. 

اول عاشق شدن بعد ازدواج، اول ازدواج بعد عاشق شدن، عشقی که به ازدواج نرسید یا ازدواجی که در اون عشق وجود نداشت و نداره. 

نخواستین نظر بدین اشکال نداره اما حدقل یادگاری بزارین تا چند صد سال آینده گذرم به این تارنگار افتاد یادم بافته که چه دوستایی و چه روزهایی خوبی رو  داشتیم.

  

 

عدد کیه؟؟؟؟؟؟

عدد، بهنام، مجتبی،من خودمم ، قنلدر یا شماره1 ؟؟؟؟؟؟

سلام و درود فراوان به دوستانی که من رو نمی شناسند

می خوام در مورد عدد بنویسم که عدد کیه و از کجا سر و کلش پیدا شد. چشمک

دقیقا یک روز قبل از شروع ماه رمضان سال گذشته  بود که بعدظهر ابراهیم به من زنگ زد به من گفت که می خوایم با فلانی و فلانی بریم امشب رو کنار رودخونه باشیم تو هم هستی؟ من هم گفتم باشه هستم وسایل رفتم رو جور کردیم و بچه ها دور هم جمع شدیم یکی از اون ها یه آدم با حدود 2 متر قد و 150 کیلو وزن یکی دیگه با 130 کیلو وزن و یکی دیگه 100 کیلو بود (چیزی ازت کم نمی شه یه ماشاالله بگی، بزن به تخته چشمک) البته  من توی اون جمع از همه کوچیک تر و کم وزن تر بودم با حدود 95 کیلو. خلاصه اون شب اونقدر خوش گذشت که حد نداره جای شما خالی از اون روز به بعد دوستی ها مون خیلی خیلی بیشتر شده تا حدی که الان هفته ای حداقل سه چهار بار همدیگر رو می بینم با هم مسافرت می ریم هر روز تماس تلفنی داریم اکثر آخر هفته ها رو با هم بیرون می ریم البته اگه بشه سری هم به کله پاچه ای می زنیم (الان که خیلی ها بکن اههههه)

حالا می گین این چه ربطی به عدد داره میگم. چلا می زنی گناه دارم  هق هق هق هق هق هق هق

چند ماه قبل بود که اون آدم درشت هیکل برام از چت کردنش تعریف می کرد و می گفت که چه دورانی داشته و داره، با کیا که دوست نشده از پیر و جون دختر و پسر بازاری و کارمند دکتر و مهندس همه و همه جور آدم منم وسوسه شدم بینم که چطور چت میکنه. بهش گفتم به من هم نشون بده برای اولین بار بود که چت جاوایی رو می دیدم برای خیلی جالب بود تا یه روز از سرکارم بهش زنگ و گفتم که برنامه جاوا رو از اینترنت دریافت  (Download) و اون رو نصب کردم حالا چکار کنم.  گفت: که برو توی سایت .  . . . . .  رفتم. دوباره زنگ زدم: تو کجایی گفت بهت نمی گم اصرار کردم تا به من گفت. یه بار دیگه هم بهش زنگ زدم: با چه اسمی وراد شدی؟ گفت اسم من قلندر اون اخر لیست می تونی ببینیش. چند وقتی گذشت هر دفعه هم با یه اسم می اومدم  تا اون جریان زدن شماره یک تا نه پیش اومد و تا حالا که با اسم عدد اینجا هستم در خدمت شما.

تا اون روز نمی دونستم چت کردن چیه و شکلیه و چه جور باید چت کرد (حدود 5 سال بود که  رایانه داشتم و حتی برای انجام خیلی از کارهام از اینترنت استفاده می کردم)  همه و همه رو قلندر به من گفت از ایشون بخاطر راهنمایی های خوب و سازنده در مورد چت بسیار سپاس گذارم اما خدا خیرش بده من رو معتاد هم کرد هق هق هق هق هق.

به قران من و قنلدر یا من خودمم یکی نیستیم اون بهنام من مجتبی، از زمین تا زیر زمین با هم فرق داریم  درسته چت کردن ما شبیه، باید هم شبیه هم باشه چون همه و همه رو از اون یاد گرفتم شما بگین من چکار کنم بابا من و بهنام یکی نیستم هق هق هق هق

اکثر اوقات اختلاف فاصله بین من و بهنام به 50 کیلومتر  می رسه اما بعضی از وقت ها حتی یکی دو متر هم نمی شه و با هم وارد چت می شیم چشمک

خدایش همیشه من به همه نگفتم که من بهنام نیستم چرا باور نمی کنین که من  و او یک نفر نیستیم  دو نفر آدم با شخصیت ها متفاوت. (اما دو روح در یک بدلیم چشمک)

اینم به من یاد داده که می تونی با یک رایانه و سه IP وارد سایتها بشی و به راحتی چت هم کرد. اما برای احترام به دوستان این کار و نمی کنیم.

دوست عزیز باور کن تمام این نوشته عین حقیقت حال شما می خواهی باور کنید یا باور نکنید با خود شماست . . . . . .  . .

از همه شما بابت پر حرفیم پوزش می خوام.

عدد

حرفهای گفته و نا گفته

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی گوییم و حرف هایی هست برای نگفتن، حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورد و سرمایه ماورایی هر کس  حرفهایی است که برای نگفتن دارد حرفایی که پاره های بودن آدمین و بیان نمی شوند مگر مخاطب خویش را بیابند.

شاندل در مقدمه کتاب آفرینش 

ای کاش آدم ها اونقدر که برای خوابیدن، غذا خوردن، استراحت و . . . وقت می زارن یه چند دقیقش هم برای فکر کردن تلف کنن!!! 

وقتی که این رو شنیدم گفتم که به موضوع تارنگار "حرف های ناگفته" می خوره. البته حرفهای ناگفته شاندل  با حرفهای ناگفته ما از زمین تا زیر زمین با هم فرق دارن چشمک  

چرا بعضی ها تا با یکی دوست می شن و دو هفته ای از دوستشون میگذره فکر میکنن اون خودشه اون کسی که می تونه باهاش درد دل کنم حرفمو می فهمه. اما چند رو بعد می بینه که نه تو زرد از آب در امد.

چیزی که در این مدت در چت خیلی بهش برخورد کردم نمی دونم چرا این کار رو می کنن در تعجبم که اینها چطور می تونن راحت اینجور حرف بزنن؟

بابا لازم نیست  که فلانی بفهمه که دیشب چی خوردی یه کم فکر کنین ببینید که اون شخصی که داری باهاش صحبت میکنی کیه؟ بدون که آیا برای شنیدین اون حرف ها ظرفیت داره یا نه؟ حرفهای تو رو درک می کنه؟ می دونه چی می خوای بهش بگی؟ هر حرفی رو که نباید گفت و اگر هم می خوای حرف بزنی برو اون گوش رو پیدا کن که بفهمه.

توی این دوره و زمونه آدم خیلی حرفا می شنوه اما هر حرفی که هرکس می زنه نباید که شنید. به نظر من باید اون ببینی که اون حرفهایی که گوش ما می شنوه چی هستند و چی می خوان بگن؟ گوشمان باید اون حرفها رو که میشنوه درک کنه.  البته خیلی از حرفهایی که آدم می شنوه ازش فهمیدن رو نداره و فقط فقط باید شنید!  و باید یه گوش در باشه یه گوش هم دروازه.

اما امان از اون حرفهایی که هر کس برای نگفتن داره. حالا فکر کنیم که اون حرفها رو باید به کی بزنیم که لیاقت داشته باشه. . . .

از دوستان هم معذرت می خوام خیلی سعی کردم جوری بنویسم که همه بفمند من هم اینجوری می نویسم و نگارشم همینه چشمک

درخواست از خدا !!!!

درود به همه دوستان عزیز  

  

خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد: 

او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد 

او می گوید نه و چیز بهتری می دهد 

او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد.  

 

 اول این رو می خواستم برای چند تا از نوشته بچه ها یادگاری بزارم اما گفتم بهتر اونه که توی خود تارنگار باشه تا همه اون رو ببینن. 

 

شما تا حالا حتما از خدا چیزی خواسنید یه کم فکر کنید که اگر به درخواست شما جواب داده چطور؟ 

همون رو داده؟ یا بهترش؟ یا اینکه در حال صبر کردن هستید؟   

 

عدد

پارسی بگو

پارسی را پاس داریم

هم میهن

آنچه فرهنگ ما را زنده نگه داشت، زبان مادر مان است پس تلاش کنیم زبان مادری خود را پاس داریم و تا می توانیم از واژه های زبان خودمان بهره ببریم و با آنها گفتگو کنیم و بنویسیم.  

 

چرا از بکار بردن واژهای زبان خود که سرمایه های فرهنگی ما هستند سر بلند نباشیم؟

آیا زبان پارسی مایه شرمساری ایرانیان است یا دست آویز سربلندی ما؟  

 

ای ایرانی، پارسی بگو و پارسی را پاس بدار!

زبان مادری ما همچون گنجینه ای از هزاران سال پیش با گذر از جنگها و کشتارها و درازای سده ها به دست من و شما رسیده و مایه سربلندی ماست. بیایید پارسی را پاس بداریم!

برگرفته از: پایگاه اینترنتی ایرانیان بلژیک WWW.iranian.be  

 

این چیزی ست که به آن می رسیم و تمام کوشش خود را می کنیم که بچه های فینگلیش نویس و دیگران دوستان را دلگرم به استفاده از زبان پارسی بکنیم و آنها را به جمع خودمان بیافزاییم.

به کمک و راهنمایی های همه شما نیازمندیم.

 

۱۲۳۴۵۶۷۸۹(عدد)

دوستار زبان فارسی

من 123456789 هستم؛ که عدد یا شماره صدام می کنن

روز اول که وارد سایت نغمه شدم از این سایت خیلی خوش آمد یکی از  تبلیغ هایی که توی این سایت دیدم این بود: به بزرگترین چت پارسی خوش آمدین اما بعد از چند روز متوجه شدم که نصف بیشتر افرادی که وارد این چت می شن مجهول نویس(فینگلیش نویس) هستند  همین شد که با  چند تا از دوستان عزیز که در این روم چت میکنن صحبت کردم؛ که کسانی که وارد این سایت میشن را به تایپ فارسی تشویق کنیم.روزهای اول خوب بود اما کم کم مخالف پیدا کردیم اما با این وجود ادامه دادیم هر کدوم از بچه ها به شیوه خودش. من به تمامی کسانی که اسمشون فارسی بود و پارسی تایپ می کردن گل می دادم و به اونا می گفتم سپاسگذارم. طوری شد که مسترهای این چت روم  قول همکاری هم دادن البته نه در اون حد اما خوب بود.  

 

 کارهای انجام دادیم بی نتیجه نبود و تأثیر خودش رو داشته در ضمن از روزی که این تشویق ها شروع شده تعداد پارسی نویسان چند برابر شد و این جای بسی امید داره که روزی تمام کسانی که وارد این سایت میشن فارسی نویس باشند، 

 

دوست عزیزی که این نوشته رو میخونی با نوشتن یادگاری ما را این امر یاری ده. سپاسگذارم