حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

عشق بهانه ای برای دوباره زیستن

آری تنهایی غم انگیزترین واژه ایست که لحظه به لحظۀ عمرم را
با او سپری کرده ام.

در تمام شب، چراغی نیست و ماه در وسعت بی انتهای آسمان خویش تنهاست...

و قلب من نیز چون شبهای بی ستاره تنهاترین تنهاست.

در این شبهای غم انگیز تنهایی و بی قراری... 

که من با ماه این مونس و ناظر شب زنده داریهای خویش نجواها دارم...

کجاست آن اهل دلی که شبی را با دل سوختۀ ما به صبح رساند....

و بزم و شادی را به یکباره با تمام حلاوت و شیرینی به وجودم سرازیر کند....

تا آسمان خزان زدۀ نفسهایم را به دشتی از شقایقهای همیشه بهار گره بزند...

و من همچنان در انتظار ملکۀ سرزمین دل ...

 تا مرا همراه خود به فراسوی ماه ، به بزم ستارگان ببرد....

تا کویر دلم را نوید طراوت و سرسبزی دهد.

اما باز دلم تنهاست و دوست دارم برایش بنویسم...

چون پر از دردم ، پر از رنج و نامرادیهای زمانه....

پر از دغدغه های روزگار.

می نویسم که چگونه در تنهایی هایم به اشکهای همیشه همراهم...

به این لشکر زلال و زیبا که از ضمیری پاک متولد می شوند....

تا یاوران لحظات رنج و تنهایی من باشند ... پناه می برم!!!

اما باز با این همه تنهایی امیدوارانه به دیدار تو خرسندم.

ای عشق، ای منجی جاودانه ، ای همیشه ماندگار ،
با من بمان برای همیشه.

چرا که با این همه تنهایی، تنها به امید وصالت تا آخرین روز
حیات جاودانه خواهم زیست.

آری، آنگاه که آدمی را اندیشه ای جز مرگ نیست ....

عشق تنها بهانه ایست برای دوباره زیستن.

نظرات 6 + ارسال نظر
الهام دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 18:32 http://shamevojood.blogsky.com

سلام ............. خیلی زیبا و دلنشین می نویسید .. به من هم سر بزنید افسون جون ..
با تبادل لینک موافقی؟
بای

سونیا دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 19:53

افسون عزیزم بسیار زیبابود.

گلم تو که قشنگتر از من مینویسی.



موفق باشید

عدد دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 21:42

زیبا نوشتید
اما چرا اینقدر تـــــــــــلــــــــــــــــــــخ؟

هیوا سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:31 http://hiva_kuchulu.mihanblog.com

سلام افسون جون
هر کس که تنهایی را بشناسه می دونه و می فهمه که چی نوشتی
مثل همیشه زیبا بود افسون

صوفیا سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:57

اگر بها نه ایی هم در کار نبود چی؟

شادی چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:15

افسون جان خیلی خوشگل بود
بوس بوس باییییییییییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد