حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

معرفت ...

بابا میگفت اون زمونها، حدوداً  ۲۰-۳۰ سال پیش ، یه چیزی بود به اسم معرفت .

میگفت این یه چیز رو همه داشتن حتی اگه چیز دیگه ای نداشتن .

بابا میگفت ، همه حاضر بودن واسه این یه چیزشون خیلی چیزهاشون رواز دست بِدن ، حتی گردنشون رو .

بابا میگفت اون موقع همه مرد بودن حتی زن ها ولی الان همه زنن حتی مردها.

بابا میگفت اون موقع وقتی یکی از رفیقش ناراحت میشد ، میومد صورتش رو می بوسید و می گفت معذرت ، معذرت و فقط معذرت ، اون طرفی هم که باعثِ ناراحتی بود شرمنده میشد و دست دوستش رو میبوسید بدونِ اینکه چیزی بگه ، و این چیزی نگفتن خیلی رساتر از خیلی چیزها گفتن بود.ولی الان میدونید چه جوریه؟: اگه یکی ازت ناراحت باشه ، وقتی میاد پیشت ، سلام هم  که بدی بهش زوری میگه سلام ، و  سعی میکنه روش رو اون وری کُنه ، سعی میکنه چشماش تو چشمات نیفته ، و هر چی بهش بگی میگه .... ( یعنی سکوت )
بابا میگفت اون زمون ها  وقتی یکی میخواست بره مسافرت ، وقتی میخواست بره یه مدت نباشه ، میومد پیش آشناهاش حلالیت می طلبید( حتی واسه یه مسافرتِ ۲ روزه ) و با رخصت از همه میرفت پی کارش .
الان می دونید چه جوری شده ؟ اونی که می خواهد بره سفر میذاره میره ، بدونِ اینکه بیاد پیشت ، حالا نیومد پیشت هم هیچی ، لااقل یه زنگ هم نمی زنه بهت که داره میره ، از همه اینا جالب تر این که :
وقتی زنگ میزنی بهش که کجایی؟ میگه رفتم فلان جا . بعد هم ازت طلب کار میشه که چرا خبری ازت نیست .
بابا میگفت اون زمون ها ، وقتی یکی مهمون آدم میشد ، وقتی میومد به شهر غریب ، همه کار و زندگیشون رو ول میکردن ، میرفتن پیش اون ، حالا چه اون مهمون عزیز بود چه نا عزیز. الان می دونید چه جوری شده : یه عزیز هم که میاد به شهر کسی ، همه در میرن ، انگار خدای نکرده عزرائیل اومد که جون آدم رو ازآدم رو بگیره ، همه قایم میشن تو سوراخ موش ، از اینا جالب تر می دونید چیه ؟؟؟
وقتی یکی حالا داره ادای
معرفت قدیمیا رو در میاره و میره پیش اون مهمون و احترام میذاره بهش . یکی دیگه بهش میگه ، تو داری اونو تحویل میگیری که من ضایع شم .(خوب تو هم مرام داشته باش که ضایع نشی )
بابا میگفت اون موقع
عشق ارزش داشت ، قول محترم بود ، همه با هم بودن حتی اگه با هم نبودن ، همه دستا به دست هم بود حتی اگه فاصله ها  دور بود ، همه چشما تو چشم هم بود حتی اگه سرها پی کارهای دیگه میچرخید .
الان می دونید چه جوریه ؟؟؟
عشق شده کشک ، قول شده باد هوا ، همه بی همن حتی اگه کنار هم باشن ،دستی هم اگه تو دست دیگه باشه اون یکی دست یا هی دارهِ طرف رو هل میده که برو عقب یا داره این در و اون در میزنه که یه دست گرم تر پیدا کُنه، چشا دیگه رنگ ارزشی نداره که بخواد تو هم بیفته ، هر چی هم که تو چشمای اینو اون میبینی حرص
و حسادت و از این چیزاست .

نظرات 9 + ارسال نظر
سونیا یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:09

بیب بیب هورااااااااااااااااااااااااااااا
اول شدم


نمیدونم این عدد بازم روش میشه حرفی بزنه ههههههههههه

سونیا یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:20

هیوای عزیز مرسی از مطلب قشنگت

گلم اونموقع ها خیلی چیزای بارزشی وجود داشت که حالا دیگه نداره میدونی چرا بخاطر اینکه خیلیا یادشون رفته کی بودند وحالا چی شدند به نظر من همه میگن بخاطر اینه که قدیم زندگیها ساده تر بود توقع ها کمتر بود همه فرصت بیشتری داشتند
که بخوان به غیر از زندگی خودشون به چیزای دیگه ای هم فکر کنند ولی الان زندگیها صنعتی تر شده دیگه هیچ کس وقت سر خاروندنم نداره ولی نه من اینا رو قبول ندارم معرفت دوست داشتن غیرت و....... اینا چیزایی نیست که توی شرایط زمانی عوض بشه اینا به سرشت ادم ربط داره هر کسی حرکات ورفتار وعمکردی که ازش سر میزنه بر میگرده به ذاتش منتها خیلیها هم هنوز هستند که مثل قدیمیها فکر میکنند هنوزم مرام دارند هنوزم حاضرن از دل وجون واسه دوست واشنا وغریبه مایه بذارند پس هنوز امید هست فقط کافیه ما یه ذره به خودمون رجوع کنیم. هیوا جان با این مطلبت یاد یه جمله افتادم که توی یه کتابی خوندم برام خیلی جالب بودوپراز معنی:

کاش پروانه دیروز پیله گی خودش را همیشه به یاد داشته باشد.

سونیا عزیزم
این روزها آدم ها خیلی چیزها را فراموش کردن . معرفت وفا صمیمیت مهر خیلی چیزها هست که دیگه یا پیدا نمی شه یا خیلی کم پیدا میشه . نمی دونم مقصر کیه ؟ عصر ماشین یا ... اما هرچی هست می دونم اگه این طور ادامه پیدا کنه دیگه خیلی چیزها بی ارزش میشه و این هست که یه فاجعه بزرگ هست گلم ...

صوفیا یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:44

سلام. من فکر میکنم هر کسی باید از خودش شروع کنه! اگر هر کسی سعی کنه یکم از این اخلاقهای خوب رو در خودش بوجود بیاره قطعا روی اطرافبانش هم اثر میگذاره.جامعه هر چقدر هم پیشرفت کنه باز هم چیزی نمیتونه جای معرفت و عشق و نوع دوستی رو بگیره!

شبنم یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:53 http://www.forsythia.persianblog.ir

ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هیوا جان این خنده برای یک چیز دیگه است به دل نگیر عزیزم

اما خارج از شوخی متن خیلی قشنگی نوشتی واقعا الان این معرفت هایی که میگی وجود نداره ههههههههههههههههههههههههههههههههه

موفق باشی گلم

شبنم یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:54 http://www.forsythia.persianblog.ir

شرمنده این خنده من همچین یک کم زیادی بزرگ شده
ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه اینطوری فکر کنم کافی باشه

پیمان یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 14:07 http://aftabgardan.iranblog.com/

با سلام و عرض ادب
چنانچه مایل به تبادل لینک هستید ابتدا وبلاگ مرا با نام (شعر امروز) لینک کنید سپس به من در وبلاگ اطلاع دهید تا بلافاصله شما را لینک کنم.
با تشکر

آبدارچی دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 15:08

هیوا خانومی ... تو فکر زمان قبل نباش اون مرد رفت اون زمان ها
ما شاید چیز های خوبی داشتیم مثل معرفت مثل اعتماد مثل محبت مثل رفاقت مثلا حرمت بزرگ کوچکی مثلا حرمت همسایه ... الانم یه چیزای داریم خو حق بدید

هیوا دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 16:44

بهنام به چی حق بدم به بی وفایی ها به بی معرفت هاااا به دورویی ها و دو رنگی هاااااااا به چی آخه ؟ الان ما اینارو داریم بهنام هق هق هق

عدد دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 21:45

معرف در گرانی است که به هرکس ندهند..... پر طاوس قشنگ اسن به کرکس ندهند
واقعا توی این دوره و زمونه دیگه کم پیدا می شه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد