حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

برای تو عزیزم

                           اگر میدانستی که چقدردوستت دارم 

      سکوت رارها میکردی وتمامی ذرات وجودت عشق را فریاد میزد.... 

 

                            اگر میدانستی که چقدر دوستت دارم 

     صورتم را میشستی واشکهایم رابادستان عاشقت برباد میدادی.... 

 

                            اگر میدانستی که چقدر دوستت دارم 

 نگاهت راتا ابد برمن میدوختی تا من درنگاه تو رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خدا ببرم....

          

تولد

                      -()---()—()—()—()
                     ||---||—||—||—||
                   {*~*~*~*~*~*~*}
          -@@@@@@@@@@@@@@@
         -{~*~*~*~*~*~*~*~*~*~}
   -@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
    -{~*~*~*~*~HAPPY~*~*~*~*~*~}
     {~*~*~*~~ BIRTHDAY! ~~*~~*~*}
     {~*~*~*~*~*~ *~*~*~*~*~*~*}
  -@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@  

هرسال 4 دی ماه که هزاران شهاب به سمت زمین هجوم میاوردند از خودم میپرسیدم چه اتفاقی افتاده که اسمونیا میخوان خودشونو به زمین برسونن؟؟ 

امسال فهمیدم فرشته ها به پیشواز حضور مسافری میان که زمین رو با قدمهای پاکش نوازش کرد تا زندگیشو شروع کنه 

 

                                   تولدت مبارک ابوالفضل جان 

خوب حتما الان کلی سوال براتون پیش اومده تولد کیه راستش من با اجازه بهنام خان (قلندر نغمه)یه تبریک کوچولو واسه آقا پسر گلش نوشتم که امروز تولدشه . 

ان شالله  صد ساله بشه .بهترین آرزوهارو واسه پسر کوچولو قلندر دارم.وامیدوارم همواره در کنار پدرو مادرش خوشحال وپیروز باشه وبه همه آرزوهای بزرگش که تو قلب کوچولوشه برسه.

تنها برای تو مینویسم

فقط با تو 

انتظار فقط با تو 

زیباست این زندگی با تو 

زیباست این لحظه های عاشقی با تو ،فقط با تو ، تنها در کنارتو 

زیباست لحظه های غروب،با تو فقط به یاد تو 

آن لحظه که با تو هستم بهترین لحظه زندگی ام است  

که دلم  نمی خواهد آن لحظه بگذرد. 

دلم میخواهدآن لحظه که در کنار تو هستم هیچگاه به پایان نرسد. 

زیباست این زندگی درکنار تو ،فقط با عشق تو. 

این زندگی زیباتر از گذشته میگذرد چون با تو وعاشق تو هستم. 

این لحظه ها عاشقانه تر از گذشته میگذرد. 

چون با تو وبه یاد تو هستم! 

این قلب عاشق من تو رادوست داردوبا تو می ماند. 

عاشقانه می ماند و هیچگاه تورا تنها نمیگذارد! 

میگویم دوستت دارم چون لایق این دوست داشتنی! 

فقط تو لایق این عشق بی پایان منی! 

عشق من وتو ماندگار است تا ابد وبرای همیشه وفقط با هم وبرای هم می مانیم.  

لبخند عشق همیشه بر لبان من جاریست. 

فقط با تو، وبه عشق تو!

عاشقانه

ای تو که آسمانی ترین ستاره هستی! 

با تو......... 

جرقه های عاشق شدن ، درآتشکده متروک قلبم شعله کشید!! 

و....... 

ترانه های عاشقانه ام با تو ......... 

به حقیقت رسید!! 

ووجود گرم توست که میخواهم بمانم....... 

وتا همیشه وهمیشه............ 

در کلبه عشقم 

میزبان نفسهای عاشقانه ات خواهم بود .....!!!

برایت مینویسم

به امید تو دل به آسمان بسته ام، به یادتو به آسمان نگاه میکنم، میبینم ستاره هارا،

میشمارم تک تک آنها را.........

به عشق تو شبها را تا سحر بیدار میمانم، مینویسم درد دلم را، تا فردا برایت بخوانم!

به هوای تو به اسمان تاریک خیره میشم شاید چهره  ما ه تو را ببینم!

واقعیت اینست که دلم برایت تنگ شده، حقیقت اینست که دلم به انتظار دیدن تو نشسته .....

دلتنگتم عزیزم، دلتنگ چشمهایت و گرفتن دستهای مهربانت!

به لحظه ای می اندیشم که بتوانم پرواز کنم وبه سوی تو بیایم، انگار که رویایی بیش نیست!

تازه فهمیدم که تو چقدر برایم عزیزومقدسی. ای سرچشمه خوبیهاو پاکیها!

به هوای تو در این شب دلتنگی سر به هواشده ام، چشمهای بهانه گیر، دستهای خالی، شانهای پراز نیاز،

نه یک لحظه نه یک روز حرف از یک عمر دلتنگسیت!

انگار عمریست که دلتنگم وساده تر میگویم دلم میخواهد همیشه درکنارم باشی!

ترانه عشق در گوشم مرا به یاد لحظه های قشنگ درکنارتو بودن می اندازد، گاهی می اندیشم به لحظه های دیدار، گاه میترسم از لحظه های دور از تو بودن!

حرفهای قشنگت را درد دلهای شیرینت را که در قلبم مانده برای خود زمزمه میکنم، تکرار میکنم تا احساس کنم تو برایم میخوانی قصه عشق را.......

دلتنگم، به امید تو دل به آرزوها بسته ام، به یاد تو ترانه عشق را زمزمه میکنم، میخوانم ومیدانم که دلت همیشه با من است!

میخواهم امشب در کوچه پس کوچه ها سرگردان قدم بزنم، تا طلوع به من سلامی دوباره گویدوباز بنشینم به انتظار دیدن تو،وباز ببینم توراوبگویم دوستت دارم!

یک غروب دیگرویک شب پر از دلتنگی . کار ما عاشقان همین است، دلتنگی وانتظار،

اما در مرام ما بی وفایی نیست عزیزم!

به امبد تو ای همنفس با تو نفس میکشم وبا هر نفس عاشقانه  میگویم دوستت دارم عزیزم!

دوباره دلم گرفته

دوباره  آسمان این دل ابری شده...............

دوباره این چشمهای خسته بارانی شده...........

دوباره دلم گرفته وشعر دلتنگی رابرای این دل میخوانم................

میخوانم واشک میریزم، آنقدر اشک میریزم تا این اشکها تبدیل به گریه شوند...............

در گوشه ای تنهای تنها، وخسته از این دنیا.............

دوباره این دل بهانه میگیرد ودرد دلتنگی را در دلم بیشتر میکند...........

خیلی دلم گرفته است، مثل همان لحظه ای که آسمان ابری میشود.........

خیلی دلم گرفته است مثل همان لحظه ای که پرنده در قفس اسیر است وبا نگاه معصومانه خودبه پرنده هایی که آزادانه در اسمان پرواز میکنند چشم دوخته است...............

دلم گرفته است مثل لحظه تلخ غروب، مثل لحظه سوختن پروانه،مثل لحظه شکستن یک قلب تنها...............

دوباره خورشید میرود ویک آسمان پر ستاره می آید واین دل دوباره بهانه میگیرد............

به کنار پنجره میروم،نگاه به اسمان بی ستاره.......

آسمانی دلگیرتر از این دل خسته......

یک شب سرد وبی روح سردتر از این وجود یخ زده..........

دوباره این دل مثل چشمانم  در حسرت طلوعی دیگر است........

آسمان چشمانم پر از ابرهای سیاه سر گردان است،قناری پر بسته ودر گوشه ای از قفس این دل نشسته وبی آواز است...........

هوا، هوای ابریست ، هوای دلگیریست.......

میخواهم گریه کنم، میخواهم ببارم.............

دلم میخواهد از این غم تلخ ونفسگیر رها شوم.................

اما نمیتوانم.........

عاشقانه برایت مینویسم

پا به پای تو میایم در این جاده زندگی.............

یک لحظه نیز از تو دور نمی شوم!

می آیم با همین پاهای خسته،ودلی عاشقتر از گذشته!

همسفرم باش ای بهترینم ، با من باش ای عزیزترینم!

میخواهم با تو این جاده نفسگیر زندگی را عاشقانه به پایان برسانم............

همسفرت میمانم ای تو که لایق بهترینهایی!

اگر چه راه زندگی سخت است اما با تو این راه خیلی آسان است...............

باتو وعشق تو ،  پایان جاده را فتح خواهم کرد!

تو خیلی برایم مقدسی،هر جا که بروی ، پا به پای تو، قدم به قدم

عاشقانه با تو می آیم!

همسفرم باش ای نازنینم!

همسفرم باش که این سفر تنها با تو شیرین است...............

هوای ماراداشته باش، گرچه میدانم که سرنوشت هم هوای مارادارد!

میگذرم از سختی هاچون عاشق تو هستم وثابت میکنم که لایق تو هستم!

به پای تو می آیم ای همسفر،زیرا پایان این سفر خوش هست!

با تو می آیم ای همسفرمن در جاده تنهایی!

با تو واون قلب مهربان تو همسفرم، ومیخواهم تا آخرش با تو باشم!

هستم تا اخرش اگر تو در این راه نفسگیربا من باشی...................

اگر خسته شدی تورا برروی شانهایم میگذارم وتورا تا آخر راه میبرم!

میبرم به جایی که شهر عاشقان هست...............

پا به پایت میآیم ای همسفر مرا از خود رها نکن ، همسفرم باش

زیرا که من عاشق سفر با توهستم............

به پایان سفر بیاندیش ای همسفرکه اینهمه سختیها آسان گردد!

به پایان جاده بیاندیش که همین سفر خیلی زیباست.............

تقدیم به تو

به تو تقدیم میکنم تمام احساسات دورنم را که مشتاقانه تو را طلب میکنند.

به تو تقدیم میکنم لحظه لحظه های دلتنگی ام را که به وسعت تمام روزهایی

است که بی تو سرکردم.

وبه تو تقدیم میکنم عشق را که در تپشهای قلبم و دراشتیاق چشمان همیشه

منتظرم یافتم.

این ارزشمندترین هدیه من به توست   گوشه ای از قلبت پناهش ده وبا

خورشید مهربانی ات نگهبانش باش. همیشه در خاطرم خواهی ماند.

برای تو نازنینم

اگر باران بودم انقدر می باریدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم اگر

اشک بودم مثل باران بهاری به پایت می گریستم اگر گل بودم شاخه ای

از وجودم را تقدیم وجود عزیزت میکردم اگر عشق بودم اهنگ دوست

داشتن را برایت مینواختم ولی افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه

عشق اما هر چه هستم دوستت دارم  

دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی

دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی

دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی

دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی

دوستت دارم چون به یک نگاه،عشق منی

عاشقانه برایت مینویسم

وقتی تو باشی، قلبم بی آرزوست ای تنها ترین آرزوی من در لحظه تنهایی!

وقتی تو عزیز دلم باشی ،همدمم باشی ،طلوع آفتاب برایم آغاز یک روز پر خاطره انگیزدیگریست !

تو هستی ،برای من هستی ، تا اخر همه هستی ام هستی ، حالا من هستم ویک عشق پاک در قلبم.

وقتی تو باشی عشق همیشه در قلبم زنده است.

میگذرد لحظه ها به یاد تو ومیماند برای همیشه یک عشق جاویدان در قلبهایمان البته اگر تو بخواهی!

وقتی تو گل من باشی باغچه خشک قلبم بهاری میشود. این دل از عطر وبوی تو پر از محبت وصفا میشود.

وقتی تو عشق من باشی فقط  این چشمها برای دیدن تو بی قرار وبی تاب می شوند.

حضور تو در کنارم تنها آرزویم می شود.!

تو باش. تو عزیز دلم باش. دنیا برایمان بهشت همیشگی می شود.

وقتی تو باشی ، وقتی تو همه زندگیم باشی ، این دل فدای قلب مهربانت میشود.

چشمهایم همیشه منتظر دیدن چهره ماهت میشود.

وقتی تو باشی من نیز هستم.زیرا تو درون قلب من هستی. پس با من باش ای عشق جاودانه من بیا با هم بخوانیم ترانه  عاشقانه ام را.که برای تو سروده ام ای تو که بی توبودن برایم خواب همیشگیست !

وقتی تو باشی ............

عاشقانه

این منم که تو را می خوانم

نه پری قصه هستم در آفاق داستان

و نه قاصدکی در یک قدمی تو

من یک انسانم

کسی که همواره به یاد توست

سالهاست با رودخانه و آسمان زندگی میکنم

برای کفتران چاهی دانه میریزم

و ماه را به مهمانی درختان دعوت می کنم

این تویی که در تمام لحظات می بینی

مینویسم تا تمامی درختان سالخورده بدانند

که تو مهربانترین مهربانی

پس آرام و گرم مینویسم

دوستت دارم

برایت مینویسم

من ساحلم تو دریای من

امواج خروشانت ، صدای دلنشینت ،آرامم میکند در این حال وهوای ابری دل گرفته ام!

به وسعت آبی بیکرانت دوستت دارم به زلالی آبهای روانت دوستت دارم!

یک رویای شیرین در دریاویک روز دلنشین در کنار دریا.

من ساحلم تو دریای منی ، دریا ی من! به اندازه تمام مرواریدهاوصدف هایی که در قلب خود جا داده ای دوستت دارم.

یک سکوت ! وتنها صدای دلنشین امواج تو چه لحظه زیباییست.

آرزو دارم طوفانی شوی وبا آن امواجت جان مرا از غم وغصه بشویی.چون آن لحظه که تو طوفانی میشوی من دیگر تنها نیستم وجود ترا حس میکنم.

ولی وقتی غروب می آید من نیز به وسعت آن دل سرخ رنگت دلم میگیرد.دیگر تو آرامی ومن نیز خسته !

غروب مرا از تو دور تر میکند .شب که میشود به انتظار طلوع مینشینم تا به ،آن امواج مهربانت نزدیک ونزدیکتر شوم.

من ساحلم تو دریای من من همیشه با چشمهای خیسم نگاهت میکنم.چقدر تو خوبی ای مهربان من.

درددل

نمی دانم چگونه باید با آنکه دوستش داری بمانی ، بمانی و مجنون هم بمانی ،

مجنون تر از یک عاشق دیوانه ولی میدانم که من مجنون ترینم

نمی دانم اشک ریختن از غم دلتنگی و غصه دوری چگونه است و چگونه باید برای

آنکه دوستش داری دلتنگ شوی اما میدانم که من دلتنگترینم.....

نمیدانم قلبی که عاشق است چگونه باید اثبات کند که عاشق است، و یا دلی که در

گرو دلی دیگر است چگونه باید از آن مهمان نوازی کند اما میدانم که من

خوشبخترینم...

نمی دانم که آیا می دانی بعد از تو من شکسته ترینم ؟

آری بدان که بعد از تو من بدبخت ترینم.....

نمی دانم چگونه باید با تو باشم ، چگونه باید راز دلت را بیابم ، و چگونه باید لحظه های

عاشقی را سپری کنم اما بدان که من داناترینم...

نمی دانم که آیا میدانی بعد از سفر کردنت ، همه لحظه های زندگی من سرد و بی

حوصله می شود ؟ آری بدان که من در آن زمان تنهاترینم....


مواظب دلت باش

فدای ان دل پاکت،دلی از جنس محبت وعشق....

حیف این دل است که بشکند،اگر همدم غم وغصه های دنیا شود....

حیف این دل است اگر که ناامید شود، اگر همنشین اشکهای بی گناهت شود....

دلت را اسیر بی وفاییها نکن، همیشه آرام باش، تادلت نیز ارام باشد....

دلت را دردام دل سیاه نینداز، همیشه شاد باش ، تا دلت مثل یک شمع نسوزد، مثل ستاره ای باشد درخشان، مثل خورشید باشد همیشه تابان....

مواظب دلت باش عزیزم ، قدر آن رابدان ، تو تنها همین دل را داری که اینک میتوانی به آن امید دهی ، رهایش کن از دام بی محبتیهای زمانه....

با دل یکرنگ باش تا با دلت مهربان باشند. بادل وفادارباش تا دلت را بازیچه قرار ندهند.

اگر میخواهی عاشق بمانی وهیچ وقت شکست نخوری با دلی باش که قدر ان دل پاکت را بداند.

مواظب دلت باش ، دلت را به اتش نکشند ودر غم روزگاررهایش کنند که از بازی روزگار خسته شوی.

دراین زمانه دلهای بی وفا فراوانند گل من دلت را درحسرت روزهای شیرین نگذار.

نگاهی به رنگ آبی آسمان ، دلی به وسعت عشق داشته باش.زیرا آسمان گاهی ابری ودلگرفته هست .لحظه ها همیشه آرام نیست ،گاهی بی صدا وگاه به رنگ غروب در یک هوای ابریست.

اگر میخواهی در کمین غمهای روزگار نباشی ، دلت را به خدا بسپار ، زیرااوست مهربانترین مهربانان.

دلت همیشه با او باشد.نترس او تنهایت نمیگذارد . بی وفایی نمیکند، ترکت نمیکند.دیگر نه غمی داری ونه لحظه تلخی.

ان موقع هست که دلت همیشه در پناه حضرت عشق میماند.

فرق عشق با ازدواج

شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟

استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد

داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی...

شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.

استاد پرسید: چه آوردی ؟

با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به

امید پیداکردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم.

استاد گفت: عشق یعنی همین...!

شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست ؟

استاد به سخن آمد که : به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باش

که باز هم نمی توانی به عقب برگردی...

شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت .

استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین

درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی

 برگردم .

استاد باز گفت: ازدواج هم یعنی همین...!

و این است فرق عشق و ازدواج ...