حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

بازگشت

سلام

خوب میدونم الان  می گی وا این چه رفتنی بود که دوباره اومدی؟

اینم میدونم که شاید خیلی ها الان تو مغزشون یه عالمه علامت سوال نقش بسته که به چه دلیلی نوشته هاتو برداشتی .

من نه میخوام کسی رو متهم کنم نه بحثی راه بندازم.فقط اینو بگم که همش سر یه بی تجربگی واعتماد دروغی بود که کم کم داشت تبدیل به یه بحران فکری واسه من میشد.

خداروشکرزود متوجه شدم که تصمیمم عجولانه بوده فقط این وسط صداقت من مورد هجوم سو استفاده قرار گرفت  ولی تجربه بسیار خوبی بودودرس بزرگی بهم داد خوب گذشته ها گذشته باید به آینده اندیشید.

ولی با همه اینها من یاد این شعرافتادم:

اشتباهی که همه عمر پشیمانم از او اعتمادیست که بر مردم دنیا کردم.

نازنینم

نازنینم کاش فرصتی برای تلافی میداشتم.

کاش میشد این قلب صادق را درقاب چشمانم جای میدادم تا تزئین گرهمیشه دیوار دلم باشد.

کاش قطره قطره جاری  این قلب پاک را در زمزم حیاتم میگذاشتم که برای همیشه سیراب از خون حیات میبودم.

کاش ظرفیت درک این کران بیکرانه احساس را میداشتم که درموج احساسش تن بشویم .

کاش چشمانم آن سوسوی جادویی راداشت که در پهنه بیکرانه عشق آن لحظه شگرف طلوع را میدید .

طلوع عاشقانه ای که از افق قلبت بالا میاید.وسرزمین تاریک دلم را به نور عشق روشن میکند.

کاش میشد زمین کویری دل تفتیده ام لیاقت بارش باران محبتت را داشته باشد.

برایت مینویسم

اکنون که برایت مینویسم قلب سردم را همرا ه کاروان عشق به سویت روانه میکنم تا تو گل معطر که عشق از دلت لبریز است همواره شاداب وپیروز باشی.

اکنون قلب پژمرده ام را میشکافم وقطره خونی را که از اعماق قلب سردم جاری میشود به عنوان سلام برایت تنها گل زندگیم می فرستم.

عزیزم نمیدونم چطور قلبمو تقدیم عشق زیبایت کنم .عزیز دلم زندگی دریای پر تلاطمی است که موجهای آن مارو به سویی پرتاب میکنه.

زندگی را به خاطر عشق پاکت ،به خاطر خنده های زیبایت، به خاطر وجودت درکنارم دوست دارم ولی افسوس درمانده عشق تو شدم وعشق تو تمام ذهن ووجودم رادربر گرفت .فاصله بین من وتو خیلی زیاده مثل زمین وآسمون . ولی دوست داشتم دلامون مثل دو تا آهنربا  همیشه  بهم چسبیده باشه که تامارو ازهم جدا میکردند یه کششی مارو به  سوی همدیگه میکشوند.

کسی که لحظات زندگی خودشو با عشق تو رنگین میکنه منم منی که عاشقانه به عشق تو زندگی میکنم..

نمی خواهی؟

                     نمی خواهی دستانت را به دستانم بسپاری؟

                نمی خواهی میزبان دلتنگی هایم باشی؟

        نمی خواهی حلقه یاس های سپید را به گردنم بیاویزی؟

      نمی خواهی شبنم های اشتیاق به چشمانم هدیه دهی؟

         نمی خواهی گونه هایم را با شفافیت شرم بیامیزی؟

        نمی خواهی دوباره به معصومیت نگاهم سوگند بخوری؟

               نمی خواهی زمزمه کنی به عظمت اشکی

                         که در دیده ات می درخشد

             به عظمت سکوتی که در زندگی ات جاریست

           و به عظمت تمام دل شکستگی های بی صدایت

                          همیشه کنارم خواهی ماند

              نمی خواهی در حضور ستاره ها نجوا کنیم؟

        نمی خواهی از شکوفه های سپید به موهایم بیاویزی؟

            نمی خواهی باغ ارزوهایم را اردیبهشتی کنی؟

                              نمی خواهی ......

 

                 

دردل

حالم داره از این زندگی بهم میخوره بغض گلومو گرفته بازم   . از دست این اشکهای لعنتی  که وقت وبی وقت سرازیر میشن حالم بهم میخوره .

 کجاست اون دختری که به سنگدلی معروفه ولی خوشحالم که جلوی دیگران جوری شدم که همه فکر میکنند سنگدلم .حداقل میتونم تظاهر کنم. 

 دلم یه جای دور افتاده به دور از آدمها میخواد که اونجا تنها باشه  آدمهایی که با تظاهرشون با حرفاشون با کاراشون  دلمو می رنجونند .

همیشه خوشحال بودم که دختر صبور وآرومی هستم  اما حالا کو اون دختر صبور وآروم. 

هیچ وقت نمیتونم حرفمو بزنم اما نوشتن یه چیزه دیگست . 

دلم نمیخواد بزرگتر از این بشم حتی دلم نمیخواد برگردم به دوران بچگیم. یادش بخیر

خدایا تنهایم نذار که خودت میدونی باینکه دوربرم شلوغه اما فقط بی وجود تو تنهای تنهام

خیال شیرین

آن قدر در تنهایی هایم پرواز کردم که معشوق درونی ام ساخته شد . معشوق خیالی که تمام وجودم شده ونمیتوانم از خود دورش کنم مطمئنم که این هست ومی ماند. ومن هم می مانم.

 

با او وبرای او تا زمانی که مرگم فرارسد ـ ذهنم بمیرد ـ برایم خواهد ماند وآواز خواهد خواند وپیشانی ام را خواهد بوسید ونوازشم خواهد کرد . 

 

 

                                                                              ومن همیشه خواهم گفت سلام گلم

فرشته من

همیشه از خدا یه مونس میخواستم که منو بفمه ،درک کنه، حس کنه ، سنگ صبورم باشه.

چه زود خدا به آدمهای دل شکستش امید می بخشه .دلهای خسته وتنها اونارو زنده میکنه.

............ تو بی سروصدا اومدی تو زندگیم ساده وبی ریا مثل خنده ها ونگاههای معصومانه ات .

اسم زیبای تورا در آسمان   چیده ام .شاید عشق تو والاترین مقامی است که به افتخار ان نائل امده ام.

دوست دارم  روشنی بخش زندگیم تو باشی تو که تمام سلولهای تنم رو به  نام خودت  قباله کردی.

تو زمینی نیستی تو فرشته ای هستی که خدا سر راه من قرار داده. ای فرشته دوستت دارم

واما عشق

میخوام همون طوری که گفتم یه سرفصل جدید واسه عشق  بنویسم البته اول بگم این نظر خودمه

افسون جون اونقدر واضح وصریح مطالبشو بیان کرد که من فقط یه گوشه ای از اونو ادامه میدم .والا راستش اول از خودم بگم من به عشق خیلی ایمان دارم اعتقادم اینه که عشق که فقط نباید ازروی هوا هوس باشه  مگه نمیشه دونفر بدون هیچ چشم داشتی عاشق هم بشند باور کنید میشه چرا نمیشه چه اشکالی داره؟

مگه نمیشه ندیده  عاشق کسی بود چرا میشه بستگی داره چی بخوای از عشق  هدفت چی باشه دوست پیدا کردن . از تنهایی در اومدن  ارامش گرفتن راهنمایی خواستن یا................. فقط یه ذره صداقت میخواد اول باید دلمون صاف بشه اونموقع نه گول میخوریم نه کسی رو گول میزنیم  ونه دچار دردسر میشیم نه برای کسی دردسر درست میکنیم .

باور کنید من کسایی رو سراغ دارم که از همین چت کردن باهم رابطه برقرار کردند اونقدر هم همدیگرو دوست دارند که همیشه به اینکه چرا زودتر از این اشنا نشدند غبطه میخوردند.

واما عشق اینترنتی

من  مخالفش نیستم اما اونم بستگی داره به خود طرف که انگیزش  چیه؟ میدونم نمیشه زیاد به کسی که  پشت کامپیوتر نشسته اونطرف داره با ما چت میکنه  اعتماد کرد .میدونم نمیشه متوجه بشی طرفت زنه یا مرده  اما اگه این وسط یه آدم با وجدان پیدا بشه که حقیقت بگه چی ؟ اگه بری ببینی همه چیزایی که گفته راست بوده وهمونی هست که میگه چی؟ اونوقت نظرتون چیه؟     

            

                                                                                                       چشمک

دراوج تنهاییم

صدای سکوت فضای غمگین قلبم را پیچیده . تنهایی امده ووجودم را باسردی وجودش پریشان کرده................ 

من امروز در اوج بی کسی ام کسی اینجا جز تنهایی همدرد من نیست! 

برایم میخواند آوازی با صدای آرامش میداند در قلبم چه میگذرد ونمیداند راز درونی ام را. 

در این آرامش ظاهری ونا خواسته ام باطنی اشفته دارم. 

من در اوج تنهاییم وتنهایی در اوج خوشحالی زیرا دیگر تنها نیست ومرا دارد! 

دیگر شب وروز درد مرا نمیفهمد. ماه نگاهش به عاشقان است .ستاره ها به سوی دیگر چشمک میزنند وخورشید به آن سویی که کسی به انتظار نشسته. 

تنهایی زودگذر است اما گذر همین چند لحظه مرا می آزارد.  

به انتظار طلوعی دیگر مینشینم یک شب دیگر در اوج تنهایی وشاید یک آغاز دیگر در فصل عاشقی!

تقدیم به تو که برای من بهترینی

سم جدیچه بگویم که کلامم قاصر است از بیان. 

چه بنویسم که دیگر کلمه ای واژه ای لغتی یاری ام نمی کند تا بگویم دوستت دارم . بگویم وجودم مشحون از یادت هست وقلبم برای تو می تپد. 

تو شاه بیت عشقی 

تو آغاز مهری 

تو پایان آرزویی 

تو همه آرزوی منی دوستت دارم.

شهرستانی

واقعا من موندم تو کار بعضی از این خلایق آخه یکی نیست بهشون بگه بابا ما همه انسانیم چه فرقی می کنه از کجا باشیم. 

امروز که توی نت بودم متوجه یه بحث شدم البته من از نصفه هاش رسیدم .یه بنده خدایی داشت یه ریز پشت سر کسی صحبت می کرد.اخرشم نه گذاشت نه برداشت گفت من میدونم چطور حساب این بچه شهرستانی رو برسم هر چی باشه ما تهرونیا  میدونیم چه جوری حریف زبون بچه شهرستانیا بشیم. من که دیگه حسابی عصبانی شده بودم بهش گفتم مگه بچه شهرستانیا چه چیزی کمتر از بچه های پایتخت دارند که اینطوری صحبت میکنی؟ 

اخه باید به این بنده خدا بگی عزیز من انسانیت شرطه ما همه از یه آب وخاکیم وبه یه پرچم اقتدا میکنیم چه فرقی میکنه که کی مال کجا باشه مهم نیت واصالت وذات افراده مهم تربیت خانوادگیه حالا میخواد تو غار زندگی کنی. 

تولد

راستش امروز که بهنام خان گفت تولد هاناست کی میتونه یه متن بنویسه من نمیدونم چطور گفتم من مینویسم بهرحال هر چی به مغزم فشار اوردم بهتر از این جمله ای که میخوام بنویسم  

نتونستم سر هم کنم. امیدوارم هم بهنام خوشش بیاد پشیمون نشه چرا سپرده به من که بنویسم هم هانای عزیز که تا حالا سعادت نداشتم ببینمش. 

 

تولد تو آغازیست برای یه دنیا مهربونی که خدا بهت هدیه کرده. یه دنیا عشق وامید که تو به کسایی که دوستشون داری هدیه میکنی . امروز روز توست .برایت خواهم آورد زیباترین گلهای دنیارا هرچند تو مهربانتر از همه آنهایی.

                               

فرشته ای در قالب یک انسان فقط ساده میتوانم بگویم: 

 

 

                                                                                  هانای عزیز تولدت مبارک

برای نازنینم

سرزمین دلم سالها بر اثر جفای روزگار غریب وسرد به سرزمین یخ زده تبدیل شده بود تا اینکه وجود گرما بخش تو با آن نگاه پراز امید جوانه های سبز امید رادردلم کاشت واینک دلم یکپارچه سبز است واین سبزی را درمدیون آفتاب مهربانی توست که به ناکجا اباد دلم تابیدی وسیراب از هر مهربانی کردی. 

 

کاش این نور مهرت هرگز به غرور ننشیند.

عاشقانه

چه خیال انگیز! چه دلنشین! 

 

نیروی افسونگری است در کلامت که روح وجانم راتسخیر کرده وصبروقرارم راربوده است . گرمای دستانت را درعمق جانم احساس میکنم.تاروپودم اینک عجین از یاد توست مرادریاب که آسمان دلم بی نور زلال یادت تاریک وظلمانیست .

                                                                                   دوستت دارم

چت

راستش من همیشه دوست داشتم توی وبلاگ بیشتر متنهای شعر گونه بنویسم. اما امروز صبح یکی از دوستام یه حرف جالبی زد گفت نظرت رو درمورد چت کردن هم بنویس .راستی چرا تا حالا به فکر خودم نرسیده بود؟ 

 

من روز اولی که وارد چت روم شدم خیلی برام سخت بود که صحبت کنم اما کم کم عادت کردم ودوستای خوبی هم پیداکردم که خیلی دوستشون دارم ویه روزم میرم همشونو  از نزدیک میبینم 

خلاصه طوری شده بود که اگه یه روز نمی رفتم انروز تا شب انگار یه چیزی کم داشتم خوب شاید درست نباشه اما من بهش وابسته شده بودم ولی من توی روم تجربه زیادی بدست اوردم از ادمهای مختلفی که باهاشون هم صحبت میشدم بعضی هاشون که واقعا بی جنبه بودن واحساس میکردن که اگه کلاس بذارن وسر سنگین جواب سلام علیک بدن ومحل نذارن بهشون میگن با کلاس در صورتی که برام ثابت شد اصلا کلاسی ندارن که بذارن به قول بهنام خان چشمک 

 

 

ولی بعضی هاشونم اونقدر با معرفت وبا جنبه بودن که واقعا احساس میکردی کاش زودتر باهاشون هم کلام میشدی واز تجربیاتشون استفاده میکردی اینا همش بر میگرده به ذات ادمها به نظر من اصلا ربطی نداره که خیلیا میگن بابا این یه دنیای مجازیه  

چرا نمیخوایم باور کنیم که توی این دنیای مجازی هم میشه کسی رو دوست داشت .میشه باهم دوست بود.توی این دنیای مجازی هم پر از واقعیتهای نهفته ایه که میشه کشفش کرد وبهش پایبند بود. 

 

 

                                                      یه ذره هم انصاف داشته باشید بد نیست هیج جای این دنیا رو پر نمیکنه