حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

سلام

سلام 

  یک هفته مونده تا وبلاگ از چله در بیاد. 

 دعا کنید که از چله به سلامتی بیرون بیاد . 

 روز پنج شنبه با یکی از بچه ها بحث کوچولوی داشتم قرار بود توی وبلاگ باهاش شوخی کنم میدونستم تا خود شنبه نمیتونه بیاد توی وبلاگ برای همین الکی بهش گفتم شنبه بیای متن رو بخونی کلی دل خور میشی از من هرچی اون اصرار که چی میخوای بنویسی منم موکول کردم به روز شنبه که خودش بیاد ببینه از همینجا بهش میگم اینم یه نو اذیت کردن که دوروز تو فکر باشی قراره چه اتفاقی بیفته  چشمک  هههههههههه 

 

روز پنج شنبه یه سئوال پرسیدم  یکی از بچه ها چون قبلا این بحث یا سئوال من رو جای دیگه دیده بود بهم خرده گرفت که برش دار برش داشتم ولی خب پشیمون شد  

 

یه بار دیگه سئوالم رو مطرح میکنم  .  

به نظر شما جنس ماده زیبا تره یا جنس نر  ؟   

اینطوری مطرحش کردم که بودنید زیبای ظاهری رو میگم فرقم نمیکنه انسان باشه یا حیوان  

 

نکات انحرافی سئوال رو برداشتم تا بتونم  زود تر برم سر اصل موضوع  

 

سئوال بالا رو بخواید  بهش جواب بدید یه کم فقط باید نکته بین باشید بس  

 

شنگول خانومی و دیگر دوستان  که میخواید عضو بشید فقط لطف کنید  ایمیلتون رو بهم بدید تا براتون دعوت نامه بفرستم  به همین سادگی    

  

ای دل!غم این جهان فرسوده مخور  

بی هوده نه ای غمان بیهوده مخور  

 

چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید  

خوش باش غم بوده نا بوده مخور  

 

انشالله که دنیا به کام همگی باشه برای همه عزیزان هفته خوبی رو ارزو میکنم  

بدرود

آبدارچی

 

 

افکار پراکنده یک مرد منسجم

سلام   

 

به خدا تا فردا بخونی هیچی گیرت نمیاد بی خیال شو  نخونش برو نظرتو بده بگو هورا اول اخر وسط  هستم چشمک  نبینم خوندی  این پست ایرادبگیری   این چی بود  این دوبار نمیخواد بخونیش  

 

اولین باره که من دوتا پست رو پشت سر هم میدم  چشمک  

خب امیدوارم وقتی این  عنوان نوشته رو میبینید نخواهید ازم که مثل ادم بنویسم  چشمک  

 

امروز رفته بودم بازار برای ابوالفضل کیف دفتر مداد از این جور چیزا بگیرم  سر راه یه دونه مجله موفقیت گرفتم یه دونه هم  شادکامی دوتا مجله ای که روانشناسی هستن سعی بر مثبت  کردن ادم ها دارن هق هق هق هق هق   

توی قسمتی که دقیقا درمورد مثبت فکر کردن  بود ( صفحه 92 موفقیت ) یه لحظه به خودم امدم دیدم بابا من چقدر منفی گرا هستم ها  بعد دیدی مثل این دانش اموزای که یه سئوال رو اشتباه جواب میدن میخوان درستش کنن سرشون رو تکون میدن  همون حالت بهم دست داد سرم تکون دادم گفتم نه من مثبت فکر میکنم و مثبت برام اتفاق میفته  هق هق هق هق هق  

 

خب تموم شد  داشتم به مثبت ها فکر میکردم اولین بلا نازل شد  گفتمنه درست میشه   

دومیشم امد   بعدش میخواستم بی خیال دنیا بشم  امدم توی چت دیدم ای خدا وقتی میگیره مگر ول میکنه  همون میشه هرچی سنگ مال پای لنگه  

اونی که نمیخواستم ببینم تو روم دیدم  زدم رفتم یه روم دیگه ولی سنگینیش رو نوشته هام حس میکردم بی خیال روم شدم  

 

کم کم این روم نغمه داره برام سنگین میشه خیلی سخته ادم جای چت کنه که مثلا مسترش به ترانه خوندنت گیر بده بگه تو این با منظور گفتی  خلاصه از قدیم گفتن تا سه نشه بازی نشه حالا سومی هم شد  به نظرتون تموم میشه یا چهارمی همین طوری میاد  هق هق هق هق هق  

 

سیندرلا کجای که من هم گیم گیفته دوس دالم گیه کنم  هق هق هق هق هق  فعلا این شکلیم (  ) برام دعا کنید این شکلیا بشم   

 

خب خیلی حرف دارم بازم بزنم یا  خسته شدی ؟ 

 

افرین زیاد طول نمیکشه میزنم تموم میشه میره  دوست داشتی بخون دوست نداشتی  بازم بخون  نامرد دو خط میخوای اضافه تر بخونی میمیری من تو که فقط ارتباط نتی با هم داریم فرض کن رفته بودی بیرون امدی این همه برات اف گذاشتم چطور یه اف از یکی میبینی چشمات این شکلی میشن  کلی خوش به حالت میشه  ولی نوشته های من رو که میبینی میگی او باز بهنام نوشته باید بشینم   این همرو بخونم بی خیال   تو روحت خیلی نامردی به خدا قسم  یعنی واقعا که  

 

 حالا که این طوری فکر میکنی  دیدت نسبت به نوشته های من اینطوری که تو روحت دیگه نمینویسم  نه اینکه مثل این  بچه ها قهر کنم نه مینویسم ولی خب تو نخون  اوکی یعنی برای تو نمینویسم  

 

خب از برگ خواستم امروز بیاد اون پیشنهادی که داده خودش انجامش بده شروعش کنه  گفت پایان نامه رو دارم از این حرفا گفتم بد نیست خودم شروعش کنم  چه اشکال داره خودم بیام خاطرات روم رو بنویسم  بابا بزار بنویسم به خدا  چند ساله دیگه میاید اینجا مثلا  نوشتم که اره امروز توی روم فلان اتفاق افتاد بعد تو یادت  میاد کلی خوش حال میشی   

 

فکرشو کردی 5 ساله دیگه بچه بغلت گذرت به این جا میخوره مثلا سرج کردی اب غوره اینجا برات باز میشه میای  یه دفعه ذوق میزنی میگی ای ول اینجا همون جای که  قبلا با بچه های نغمه توش مینوشتیم  کلی خوش حال میشی جو گیر میشی تا ته میخونیش بعد یاد گذشته های میفتی یاد بچه بازیا توی روم یاد کل کل کردنای بی مورد یاد وقتی که مجرد بودی شیطنت میکردی  یاد وقتی که بره بودی ترس داشتی از اینکه گرگ های روم تیکه تیکت کنن  وقتی خودتم  به نهایتش رسیدی دیدی فایده ندارو چت رو گذاشتی کنار  ولی حالا بعد از 5 سال یا بیشتر 10 سال داری نگاهش میکنی  بعد مثلا یاد فلانیمیفتی میگی اخیش نازی  خدا رحمتش کنه چه مرد نازنینی بود ولی حیف حیف که زود از این دنیا رفت  مرد    نزاشت تا مردم پاشون به مریخ باز بشه اونم بره اونجا بمیره الان بدبخت از دل زمین که باید اون تحمل کنه  

 

اوکی  قبول دیگه من مینویسم ترو خدا نه هم نگو باشه  به خدا  یه ایلی به دستم رسید مال شاهین اهوازی امده بود یه چیزی سرج کنه به وبلاگ  ایران روزی رسیده بود برام  یه کامنت گذاشته که یادته   ، یادته پنج ساله پیش گفتی شاهین ال کرد بل کرد امده بود میگفت بابا من نبودم اون یکی دیگه بود کلی من خوش حال که شاهین رو دیدم کلی اون گله که چرا این کردی اصلا درک ندارن مردم خب مرد حسابی یه کم ذوق داشته باش  من خوش حالم ترو دیدم نیومدم سر سفرت که  

 

پس ببین این همه خوبه بزار بنویسم باشه   خیالی بی معرفتی ده بار گفتم نزار یکی انقدر بهت التماس کنه چون وقتی جوابت  بله میشه دیگه ارزش نداره  خیلی بدی بدی بدی بد  

 

 چشمک   

 

اخیش  به خدا الان این شکلی شدم  

 

چون خود درگیریام رو حل کردم  چون  یه بار گذاشتم خودم به جونخودم بیفتم ببینم چی میشه   

 

چشمک  

 

خدا شکرت  پس از فردا شروع میکنم خاطره نوشتن ترو خدا توی چت تو میدان دید من قرار نگیرید  چون  میترسم خاطرتون رو بنویسم بهتون بر بخوره چشمک  

ههههههههههههههههههههههه 

 

قابل توجو دوستان اتو کشیده  یا به قول شبنم پاستوریزه   

 

آبدارچی  توروحتون امدم کلیک انتشار رو بزنم یه خبر خوش بهم دادن  ههههههههههه دارم  مثل این کارتونا هست یه دفعه چشم ادم بده یه نوری از میادمیگه دینگگگگگگگگگگگ 

 

 آبدارچی خوش حالللللللللللللللللللللللللللللللل هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

ای پی IP

سلام  

 

هق هق هق هق من یه روز نبودم اتفاق های زیادی افتاده اینجا چشمک  

شبنم به جمع دوستان وبلاگ نویس اضافه شده  

غریبه هم همین طور افتخار  دادن به ما شروع به نوشتن کردند

رضا بای بای داده  

 ناخوانده نمینویسه  

رضا فکر میکنه چهار نقطه  یکی دیگست  وووو 

 

خب رضا چرا نمینویسه بای داده به شخص خودشون مربوطه نه کسی دیگه  

دوسه بار ازش  خواستم ادامه بده قول ادامه هم داد ولی مثل اینکه قابل نمیدونه  پس هرکاری دوست داره بکنه  

 

ناخوانده شما هم که کامنت نمیزارید   یا نمیخواید دیگه به وبلاگ ما سر بزنید  به خاطر برخورد تند رضا بوده به بقیه دوستان چه بی انصافی نکنید این وبلاگ اگر رو پا  مونده به خاطر وجود شما ها بوده  پس منتظر نوشته های بعدی شما هستیم  ( در قسمت یادگری  چون افتخار عضویت رو نمیدید )   

بریم سر اصل موضوع IP

 دوستان نمیدونم چقدر در مورد بن شدن میدونن یا اینکه چطوری بن میشن ؟

شما وقتی به هر سایتی که میرید خواه چت باشه  خواه یه وبلاگ معمولی  خواه سایت وزارت کشور بلخره به یه چیزی به نام ای پی به اون سایت وصل میشید

بن شدن ؟ 

بن شدن توی چت این طوره که مستر میاد ای پی شمارو از سرور میبنده و نمیتونید با اون ای پی وارد چت بشید  خیلی ها به غلط فکر میکنن اسمشون رو بستن و با اسم دیگه میخوان وارد بشن ولی نمیتونن.  برای این که با  اسم خودتون بتونید همون موقع وارد چت بشید میتونید از یک کارت دیگه استفاده کنید که  سرورش با قبلیه فرق کنه پس در نتیجه ای پی اون هم فرق میکنه

حالا این ای پی چی هست

ای پی یه شماره ای که به هر کامپیوتری که به نت وصل میشه میدن  یه طورای میشه گفت شما وقتی میخواید با یکی در تماس باشید احتیاج به یه شماره دارید  برای تماس  ای پی  هم  کار همون شماره تلفن رو میکنه 

پس ای پی یک شماره هست  که شمارو به نت وصل میکنه  این شماره رو چه کسی به شما میده؟ سروری که به وسیله اون به نت وصل میشید

این ای پی چه عددیه

این عدد یک عدد ۳۲ بیتی (۴ بایتی) است و برای راحتی به‌صورت زیر نوشته می‌شود:

xxx.xxx.xxx.xxx  که منظور از xxx عددی بین ۰ تا ۲۵۵ است؛ مثلا ای پی بنده  میتونه این طوری باشه 91.98.158.91

چطوری میتونید ای پی خودتون رو به دست بیارید

اون دوتا مانیتور کوچولی که توی نوار ابزار پاین سمت راست هستند رو میبینید کنار ساعت تاریخ  روی اون کلیک کنید   یه صفحه براتون باز میشه بالای صفحه نوشته دی تیل اون رو بزنید میتونید  ای پی ادرس خودتون رو ببینید

حالا یه نکته باحال  بعضی از سایت ها هستند که  وقتی یه ایپی بهشون میدی ادرس اون ای پی رو بهتون میدن بهشون میگن سرج کننده ای پی  مثل این سایت  که اگر ادرس ای پی خودتون یعنی همون عدد رو بزنید  چیز های جالبی میبینید

نتیجه اینکه با هر چند تا اسم مختلف هم که شما وارد یه سایت بشین یا وب لاگ آی پی نشون میده که شما یکنفرین

البته هر بار که از نت خارج میشید اون ای پی به یکی دیگه دادهش میشه مگر کسای که ای دی اس ال داشته باشن اون 512  به بالا که بهشون ای پی اختصاصی میدن

دوستان این  چیزارو میدونم خیلی هاتون میدونید ولی برای اون دسته از خانوم ها و آقایونی گفتم که نمیدونن بلخره شاید یک نفر ندونه این جور چیزارو

راستی تمام مسترا ای پی های کامل مارو دارن  

دوستان این برای بار دهم این وبلاگ شخصی بنده نیست  که کسی با بنده به مشگل بر  میخوره قهر میکنه یا به خاطر من بنویسه  همه بزرگوارید لطف دارید ولی این وبلاگ خودتون یعنی هرکسی که توی چت مینویسه میتونه توی این وبلاگ هم بنویسه گفتم این وبلاگ میتونه سال های سال بمونه ولی هرچی باشه چت همش سه صفحه نوشته های مارو نگه میداره بعد  از بین میره اینجارو درست کردیم که اگر خاطره ای نوشته ای چیزی داریم موندگار بشه بمونه توی خاطره ها (صفحه هات وب ) برای همین همه خیلی از مطالب که میخوام به شخصه بنویسم از دیگران کمک میخوام که تایید کنن میشه نوشت یا نه که برای همه دوستان این ذهنیت به وجود بیاد که اون ها هم حق دارن و میتونن توی حتا نوشته های من هم نظر بدن اوکی و برای همین هم فقط دوسه تا قانون داره یک مستقیم به کسی توهین نکنید دو نوشته هاتون از خودتون باشه همین یعنی از جای کپی پیس نکنید

پس دوستان این وبلاگ خودتون و اگر روزی به اتفاق همه امدن گفتن بهنام حق نوشتن نداری به این دلیل اون دلیل خدا رو شاهد میگیرم یوزر پسوردم میدم میرم

چشمک قهر نمیکنم ها دیگه اینجا چیزی نمینویسم هق هق هق هق هق خیلی سخته

 آبدارچی

افکار پراکنده یک مرد منسجم

سلام  

1_ یک ساعت دارم با خودم کلنجار میرم یه موضوع رو بنویسم  ولی نمیشه  

مردم انقدر نوشتم  این کلید بگ اسپیس رو زدم پاک کردم  خسته شدم 

 

2_ نمیدونم چه حالتی بهم دست داده از  عصری تا الان که غروبه دارم   خود خوری میکونم دلم  فکرم باهام راه نمیان  لعنیتا این دوتا در گیری دارن  من باید جورشو بکشم  

 

3_ میترسم برم جلو اینه خود درگیری پیدا کنم خودم بیفتم به جون خودم  چه شود  

  

4_  شب های قدره  نمیدونم به خاطر این شب هاست انقدر مشوش هستم یا به خاطر سلول های خاکستری مغزمه که به دلم اجازه نمیده  

  

5_ دوست دارم از خودم فرار کنم ولی با کدوم سرعت نمیدونم  نظریه انیشتن میگه اگر بتونی با سرعت نور حرکت کنی یه ایینه بگیری جلوت  نمیتونی عکس خودتو ببینی توی ایینه  فکر میکنم سرعت نور بهترین سرعته  کاش میشد برای  یه بار هم که شده  میتونستم با سرعت نور  فرار کنم  

 

6_ کس نخوارد پشت من جز ناخون انگشت من  

کز بار منت خم شود پشت من  

 

7_ به خدا نمیدونم   قسمت ششم رو برای چی نوشتم  

 

8 _ همین دیگه تموم شد چشمک  

 

9_ من سزاوار بهترینهایم و بهترینها  هم اکنون به سراغم می آیند . من لیاقت و شایستگی عالی ترین عطایا و مو هبتهایی که اکنون به سراغم آمده  اند رو دارم . ( قدرت کلمات )  

 

10_ عمرا اجازه بدم افکار منفی بیان به سراغم کور خوندن  من اشرف مخلوقاتم من بهترینم  پس بهترین چیز هارو برای خودم میخواهم  

 

آبدارچی ( خود درگیر )

حکایت

 سلام  

ببخشید  بچه ها ایراد گرفتن چرا طوری مینویسی که ماها نمیتونیم بخونیم   

 اونای که زیاد اهل کتاب خوندن هستند از بعضی نویسنده ها خوششون میاد از بعضیا نه یا  اونای که شعر دوست دارن  از بعضی شاعرا خوششون میاد از بعضیا نه   

چرا  چون نگارش ها با هم فرق میکنه  

یکی خوب مینویسه یکی بد  ولی هرچی باشه مینویسه  

حالا وبلاگ همین طوره من نوشتنم این طوری بده به بزرگی خودتون ببخشید   

 میگن یه جای دونفر  برای مردم نامه مینوشتن  هرکدوم ده سکه میگرفتن بابت نوشت نامه  یکی از این دو نفر  ده سکه دیگه مینوشت که اون نامره بخونه ولی اون یکی نمیتونست نامه خودش رو هم بخونه  چشمک این مجتبی بهم گفته بود  

 

ولی اصل حکایت   

 

میگن روزی شخصی  از خدا خواست  بدترین بنده خودش رو نشونش بده  و بهترین  رو   بهش گفتند برو بالای فلان کوه تویه یه غاری یکی میبینی اون بدترین  بنده خداست  

مرد از بیابان ها کوهای زیادی میگذره تا به اون کوه برسه از اونکوه بالا میره یه پیر مرد زاهدی رو میبینه مشغول عبادت بود اروم گوشه ای میشین منتظر میمونه  ظهر میشه کلاغی برای اون مرد زاهد اناری میاره  زاهد عنار رو به دو نیم تقسیم میکنه  نصف رو  میزاره همون جا نصفه دیگه انار رو میخوره  و رو به مهمان خودش میگه ای مرد این انار رو نخور چون شاید فردا کلاغ برای من انار نیورد  اون گذاشتم برای روز که کلاغ اناری نیورد تا  اون بخورم از گرسنگی نمیرم  

 

مرد  از ان غار میاد بیرون  با خودش میگه بد ترین بنده خدا این بود بهترینش کیه بهش میگن بروی توی فلان صحرا بهترین بنده من رو میبینی مرد میره تا  به اون صحرا برسه   یه چوپون میبینه  

 

با اون چوپان هم راه میشه تا ظهر که وقت نهار میشه چوپون سفره ای پهن میکنه عصای  که داشت  بالا سرش میچرخونه میگه خدا گشنمه بهم غذا بده  پرندگان همین طوری سرازیر میشند   ار کدومشون چیزی برای اون چوپون میزارن سر سفره  

 

چوپونم میشین به مهمونش میگه  بفرما  شروع میکنن به خوردن   غذا که تموم میشه  چوپون مونده غذا رو میریزه تو بیابون سفرشو تا میکنه مرد ازش میپرسه اینارو بر نمیداری چوپون میگه نه چرا میگه برای روز مبادا  

میگه  من هروقت گشنم میشه عصام رو توی هوا تاب میدم خدا برام محیا میکنه  دلیل نداره نگران باشم  

 

حالا شما ها چه برداشتی میگ از این اتفاق  میشه بگید ؟ 

 

دوستان  لطفا بگید چرا اون   زاهد بدترین ادم  اون چوپان بهترین بود  ممنون میشم ؟  

 

این رو توی مجله موفقیت خونده بودم اون طوری که یادم بود نوشتم  از نگارش  شاید دور شدم ولی از اصل اصلا    بازم شرمنده  

 

آبدارچی ( آقای حکایتی )

 

نفرین

هسلام  

یکی از دوستان یه  یادگاری برای من گذاشتند در مورد مطلب چشم زدن  سه چهار بار خوندم چیزی ازش متوجه نشدم  ولی خب یه چیزی رو متوجه شدم میخوام ببینم درسته  اون داره من نفرین میکنه درسته ؟ 

 

خانومی که امدید یه نفرین نامه برای من درست کردید  اگر کاری برای من کردید  و حقی گردن بنده دارید خدای دارم میگم بدون نفرینت میگیره ولی اگر کاری نکردی فقط یه حسی بهم داشتی چشمک  خدا حتما نفرین ترو توی اولویت قرار میده  چشمک  

  

 ای خدااااااااااااااااااااااااا اینا چرا فکر میکنن میتونن با این حرفا من ناراحت کنن  یه چیزی بهتون بگم فقط عده انگشت شماری هستند که میتونن من رو ناراحت کنن  کیا هستند اونا دوستام دوستای درج یکم همه ماها این طوری هستیم  دوستامون فقط میتونن ناراحتمون کنن  فقط و فقط وگرنه مثلا  من میدونم عباس اقا بقال روبری   مغازمون از من بدش میاد هر بار که میرم از بغال جفتیش جنس میخرم اونارو میبینه دستم تو دلش چه فحش های کهبه من نمیده  بزار بده  یا سکینه خانوم  خوب میدونه  رقیه پشت سرش چه حرفی میزنه وقتی رفته از روی لباس یه لباس دوخته اون از تک بودن توی  مهمونی محروم کرده  

 

پس من از دست کی دل خور میشم  از دست دوستم مثلا از دست راز دل خور میشم میاد اسم عوض میکنه مثلا حال من رو بگیره یا از دست عدد ناراحت میشم من مسخره میکنه تا خودشو ابراهیم  بخندن ولی برام مهم نیست  مثلا علی  بشینه پشت سر من حرف بزن  بزار بزنه یا کمبود داره یا حسودیش شده یا  خودم کاری کردم که اون این طوری میکنه پس بزار بکنه چشمک اینجا من پیروزم چون به نتیجه دل خواه خودم رسیدم  و طرف رو انقدر کفری کردم که  برام کامنت گذاشته  نفرینم کرده   چشمک

 

یه بار  جمیله شیخی بازیگر فقید سینمای اایران  گفت من خوش حالم از اینکه به تاکسی مسر میدم ،جلوم وای میسه و  وقتی میبینه من هستم میگه تو عروستو توی فلان فیلم خیلی اذیت کردی من سوارت نمیکنم   خانوم شیخی که روحشون شاد باشه گفت به خودم بالیدم که انقدر نقشم رو خوب بازی کردم که اینا  فیلم رو باور کردند  چشمک  

 

حالا دوستان لطف کنید حس حسادتون رو نشون بدید پیروزی های من  چشمک  

 

 راستی یادم رفت بگم من گوشم قرمز شد  نفسم بالا نمیمد گریم گرفته بود چراباید از این کامنتا برای من گذاشته بشه  هق هق هق هق هق  من گناه دارم نکنید از این کارا ببینید چقدر مظلومم  

 اهواز هواش بس نا جوان مردانه گرد غبار داره  

 نامرد کارگرمون از بندر عباس امده میگه اونجا انقدر رطوبت داره که گردو غبار  بلند نمیشه   راست میگن ؟

آبدارچی  ( کی میاد من فردا صبح با کارتک از روی زمین جمع کنه چون یحتمل تریلی زیرم میکنه )

شناسنامه خر

 مطلبی که در زیر می خوانید از کتاب شناسنامه خر یا پند نامه است که نوشته انصاری نجف آبادی   چاپ اول این کتاب در تاریخ  ۱۳۵۲ است (که الان دسته من هست) نمیدونم از خوندن این نوشته چه برداشتی میکنید ولی .......

 

گوش خر بفروش و دیگر گوش خر

            کاین سخن را در نیابد گوش خر
هوش خران

با اینکه آدمیها از روی غرور و خود خواهی همیشه و در همه جا خران را سمبل بی هوشی و خریت میدانند ولی خران در بسیاری از موارد تیز هوش و دور اندیشی خود را بدون تظاهر و خودنمائی علام به ثبوت رسانیده اند و از جمله در راه پیمائی بدون وسائل علمی همیشه کوهتا ترین و راست ترین راه را انتخاب می کنند و در علم هندسه (برهان حمار ) معروف است خر از هر راهی که یکبار برود بخوبی یاد میگیرد و بار دوم در همانجا ترمز میکند .در تیز هوشی و دور اندیشی و واقع بینی همین قدر بس که تا کنون شنیده نشده و تاریخ نشان نداده که خری یا کره خری در آتش یا در آب افتاده باشد یا از پشت بام سقوط کند یا در چاه بیفتد یا خری یا کره خری طویله خود را گم کند یا دو خر با هم تصادف کنند و در تصادف آنها کسی کشته شود یا خری یا کر خری خودکشی و خود سوزی و انتحار کرده باشد یا خری با خر دیگری دوئل کند یا خری در مرگ خر دیگر کمرش خم شود یا دق کش گردد یا خری بامید دیگر بنشیند و از طویله بیرون نیاید و از کار و کوشش و فعالیت دست بکشد یا خری اعتصاب کاه و جو کند .

در صورتی که آدمیها میلیونها سند حماقت و جهالت و رسوائی در این امر دارند و هر روز در جرائد و مجلات و رادیو و تلویزیون آگهی میدهند که امروز چندین بچه آدمی در حوض خفه شد چند نفر از بام سقوط کردند در فلان تصادف چندین نفر کشته و مجروح شدند چندین نفر دختر و پسر خود کشی کردند چندین نفر فرار کردند در اثر ترس و وحشت و پیش آمدهای ناگوار چندین نفر دق کش و دیوانه شدند .
آدمیها این همه رسوائی ها را هر روز و در هر جا و هر زمان داشته و دارند و دها تیمارستان و دارالمجانین و صدها جلد کتاب و هزاران پرونده و سند و نشانی بی عقلی و حماقت و خریت دارند و باز خران را خر مینامند اصولا تاریخ نشان نداده است که خر یا کره خر دیوانه ای در جهان دیده شده باشد یا خری مغزش گرد باشد یا پنج کار کند یا دوبار پایش در چاله ای فرو رود و پند نگیرد و باز از همان راه عبور کند یا  نره خری عاشق ماده خری گردد و چون دسترسی باو پیدا نکند خودکشی نماید یا  داستان لیلی مجنون و ویس و رامین و صدها نمونه دیگر را در میان خران پدید آورند ....

آینه گر نقش تو بنمود راست
     خود شکن آئینه شکستن خطاست 

 

آبدارچی

مجازی بودن یا خود رو فریب دادن

سلام

برای من همه مجازی هستند تا وقتی که از مجازی بیرون بیان و واقعای بشن  .

یکی از دوستان یادگاری گذاشتن برای مهراوه  که اره بیایم توی چت بحث کنیم از تجارب دیگران استفاده کنیم  و واقعیش کنیم . این بد نیست خیلی پیش نهاد جالبیه هرکی موافق هستش دستشو ببره بالا 

: معذرت میخوام دوستی که همچین پیش نهادی رو دادی شما نه شما دستتون رو بیارید پاین

: چرا اخه

: چرا اخه نداره شما وقتی هنوز معنی واقعی و مجازی رو درک نمیکنید همون مجازی بمونید بهتره

: من درک میکنم خوبم درک میکنم

: بله از  یادگاری که گذاشتیم کاملا مشخصه

: بله دیدی  این پیش نهاد من بود برای  یک حرکت نوع

: ممنون ولی تو اگر بیل زنی باغچه خودتو بیل بزن  یا ببخشید تو اگر لالی بلدی بخون برای خودت که خوابت ببره

: منظورت چیه

: من منظوری ندارم ولی تو چرا اسمتو ننوشتی که بچه ها بدونن کی هستی

: اخه نمیخواستم کسی بدونه من کیم

: پس حسابی معنی واقعی رو پیدا کردید برای این خانوم یا اقا یه دست مرتب  بزنید

 جمعیت  هوراااااااااااااااااااا   اون ادمه داره باد میکنه  انقدر که الانه بترکه

دوست عزیز اگر میخوای راهی رو بری اول خودت شروع کن شما نمیخواد واقعا بشید  فقط خودتون رو معرفی کنید بقیه موضوع حله  چشمک

من واقعا معذرت میخوام ها ولی یه کم جنبتو ببر بالا این نوشته رو خوندی دل خور نشو  این تن بمیره باشه

دمت گرم تو چقدر با جنبه ای بابا

آبدارچی ( دیالوگ نویس  تخیلی )

افکار پراکنده یک مرد منسجم

 سلام  

 

مامور بدرقه رو که میتونی از شبکه  سه تماشا کنید  

 

به خدا دست خودم نیست توی چت هم همچین اخلاقی رو دارم یه دفعه یه چیزی تو ذهنم میاد میارمش روی کیبرد ( تریپ شاعرارو دیدی  میگه یه دفعه یه چیزی میاد تو ذهنم میارمش روی کاغذ  چشمک )  

 

ولی چشم به احترام دوستان سعی میکنم خودم رو درست کنم بریده بریده حرف بزنم همون طوری که یاسمن خواستن یعنی نمیدونم یعنی چی خود یاسمن شاید توضیح داد  یه روزی  

 

خب قرار بود من در مورد جنبه داشتن صحبت کنم  ولی الان سه تا وب نوشته دادم هنوز چیزی در مورد این جنبه ننوشتم  ولی قول میدم بنویسم اول جنبه بعضیارو میبرم بالا بعد  یعنی اینکه میخوام با بعضیا شوخی کنم ولی قبل از کوچک ترین شوخی میخوام طرف هامم بدونن اخلاق من چطوری که بتونم راحت باهاشون شوخی کنم  

 

چشمک   

 

اولین ادم با جنبه ای که دیدم راز خدای پوست از کله بی موش بکنی هیچی بهت نمیگه البته میدونم میگه ولی تو دلش  چشمک  

 

بقه رو بعدا با توضیح هات کامل میگم  

 

آبدارچی ( چشمک )‌

مامور بدرقه

 (به خدا خودت رو بکشیم هیچ ربطی پدا نمیکنی بخواهی عنوان رو با نوشته های زیر ربط بدی )  چشمک

سلام  

فعلا عنوانی برای این نوشته ندارم   

چون نمیدونم چی میخوام بگم  

گفتم سلام بدم بقیش خودش میاد  

امروز که نوشته هارو خوندم ( یادگاری هارو ) جالبت بود دونفر در مورد  فارسی نویسی نوشتن که اره روزی طرف یه بحث بودن  ولی خب حرفای مجتبی هم خیلی جالب بود اون هم خیلی بالا پاین داشته به خاطر همین فارسی نوشتن دوستان  

 

من که اصلا از دور خارج شدم تهدید شدم که اگر کوچکترین حرفی بزنم سرم پخ پخ میشه وای خوشم میاد هرچی بیشتر احترام میزارم کمتر بهم محل میدن  این نمیدونی یعنی چی  

 

بگذریم من  اون بالای وبلاگ بالای بالا یه نوشته کوچولو میاد به نام این که  پارسی رو پاس بداریم  این تنها کاری بود که از دست من بر میمد برای فارسی نوشت دوستان  

 

اراجیف گونه رضا هم داره جالب میشه معما طرح میکنه توپ ولی حیف صورت مسئله رو خودش پاک میکنه تا به دیگران  خدای نکرده توهین نشه  چشمک  

 

دوستان یه بار دیگه میگم ترو خدا ساده بنویسید اینقدر از کلمات قلمبه سلمبه استفاده نکنید به خدا من سختمه خوندن همچین چیزای  

 

رضا به خدا کاش یکی به من پی ام میداد میخواست با من دوست بشه منم با کمال میل قبول میکردم مردم از تنهای در به دری اوارگی بی یار رفیق بودن  

 

 لطفا بالای ۳۸ سال  نوشته های پایین رو بخونن  

 

امروز یکی از بچه ها بهم زنگ زد چیزی گفت کفرم اورد بالا بابام جان یه کم سیاست انگلیسی داشته باشید   

 

امریکای به انگلیسی میگه همه قدرت دنیا دست ما هست چیزی از قدرت کم نداریم ولی سیاست شما ها زبان زده چرا  

انگلیسیه میگه خب یه  سئوال میپرسم تو اگر بخوای یه مشت فلفل رو به خورد یه سگ بدی چه کار میکنی  امریکای میگه خب اون محکم نگه میداریم  دست پاش رو میبندیم فلفل رو  میکنیم تو حلقش  انگلیسیه خندید گفت خب مشکلتون همینه دیگه  ما این کار رو نمیکنیم  

 

ما با ارومی به سگ نزدیک میشیم بعد اون نوازش میکنیم   خوب که بهمون عادت کرد اروم فلفل رو  میمالونیم به ماه ..... سگ اونم مجبورن خودش میشینه همه فلفل رو لیس میزنه  

 

این سیاست انگلیسی  چشمک دوستان سیاست داشته باشید اونم از نوع انگلیسیش  چشمک  

 

خب زیاد حرف زدم ببخشید  

 

آبدارچی ( سیاستمدار )‌ چشمک

بارپاپای عوض میشه

شبنم یه کامنت گذاشت  برای نوشته من خودمم  بد طور سوزوندم  

قراره خودم عوض کنم بشم همون قلندر سابق   البته باید ادمین قبول کنه اگرم قبول نکردم  

هیچی  میخواستم بگم  با همین من خودمم میشم  مثل قلندر دلم نمیاد  اخه خیلی دوستش دارم من خودمم رو بچه نازیه   چشمک  

 

ولی  خب من که هنوز از بچگیام دست نکشیدم بارپاپای  یکی از کارکترهای رویای منه خودم رو عوض میکنم   

 

به زودی  به روز  (( آپ دیت ))   شده  قلندر میتونی از همه سی دی فروشی های معتبر شهرتون  با قیمت بسار مناسب تهیه کنید  (( در حد مجانی ))  

 

خب فردا دیگه کسی گلگی نکنه من خودمم بهتر بود  

 

آبدارچی ( بارپاپای )

مقدس بودن هفت ( ۷ )

(( سلام بهنام وب زیبایی دارید موفق باشید     ..... صداقت زیبا ترین  حسن  انسان   هست.....عدد   7  برای   من  همیشه  مقدس     بود.....    7      اسمان    7  دریا    7   سین ....7 روز هفته   ... پس  در 7  رازی  نهفته )) 

 

منظور از مقدس بودن ۷ بالا تر از این بود  

 

هفت بار طواف دوره خانه خدا  

هفت عضو ادم که موقع  سجده باید  با زمین  تماس داشته باشن   

سوره حمد اولین سوره قران ۷ ایه دارد  

هفت رکنه نماز

عجایب هفت گانه  

هفت هنر  

هفت خدای یونان  

خدا زمین را در شش روز آفرید و  روز هفتم استراحت کرد  ( یا به قولی روز هفتم عشق را آفرید ) 

رنگین کمان هفت رنگ   

هفت دستگاه موسیقی  

هفت نت موسیقی  

هفت صفت نیک اهورا مزدا  

سفید برفی و هفت کوتوله  

هفت گناه کبیره ( ازمندی ‌،حسد ،افراط، خشم،‌غرور،بی عفتی و کاهلی )  

هفت پیکر  

هفت خان رستم   

هفت اقلیم  

وووو 

 

 هفت آبدارچی چشمک

چت چت چت

سلام

روز های اولی که پام رسید توی چت برام جالب بود

بچه هم بودم این جزابیت  و جالب بودن چت رو دو چندان میکرد

الان دیگه برام نه جذاب هستش نه جالب البته احترام به دیگران رو سعی میکنم همیشه برام جذاب باشه و جالب  برای همین احترام رو دارم البته بماند که به قول برو بچه های قدیم  انقدر چت کردم که بدون توهین کردن میتونم به طرف کاملا بی احترامی بکنم به قولی  برم رو مخش البته میگم بدون کوچکترین بی احترامی  بی احترامی میکنم  چشمک  چطوریش رو خودم نمیدونم

خب بگذریم  بریم سر موضوعی که باعث شد بیام این پست رو بنویسم  نوشته مهراوه بود  اونم سر یه جملش (( البته یه اصل رو همیشه رعایت کردم و اون صداقت بوده- چیزی که خیلی بهش پیابندم-. هیچوقت سعی نکردم اطلاعات غلط بدم یا کسی رو سر کار بذارم یا اذیت کنم ))

اصلی که همه فراموش میکنن  اولین چیز فکر میکنید  اطلاعات غلط ندادن اطلاعات خودش اخره بی صداقتیه  چراشو میگم داغ نکنید  میدونی چند نفر عاشقت شدن و به خودشون گفتن خب تحمل میکنیم بلخره یه روزی خواهد گفت  یا با خودشون گفتن .....  نمیخوام بحث زیاد باز بشه  ولی خودم رو مثال میزنم روز های اولی که توی نت بودم

بزارید جریان کامل خودم رو بگم 

من وقتی وارد نت شدم

تازه ازدواج کرده بودم .  ولی یه جای دیگه چت میکردم مثل یاهو تا با سایت روزی اشنا شدم اونم از سر عکس مهدوی کیا   دونبال عکس اون میگشتم که پام  خورد به سایت روزی  یه کم مزه مزش کردم دیدیم  چه خوش مزه هستش نشستم همشو خوردم  که شدم این بهنام

خلاصه منم فکر میکردم نباید  خودم رو معرفی کنم گذشت گذشت تا به خودم امدم دیدم سه چهار تا معشوقه پیدا کردم راستشو بخواهید بدم نمیمد ولی خوب دوستم نداشتم کسی بره سر کار  همون صداقت برای همین بی خیال شدم دو سه تاشون رو از دور بر خودم دور کردم  ولی  یکیشون رو نگه داشتم چون خبر بهم رسیده بود این  تا وقتی بهاته که خر نشدی چنان بدون خر شدی بی خیالت میشه یعنی یه طوری مرض داشت  خلاصه تا این شد که تحمل نکردم برنامه ریزیا کردم که خودم رو معرفی کنم  چرا چون با خودم حداقل صادق بودم دوست نداشتم کسی رو سر کار بزارم ولی ناخواسته خیلیا داشتن میرفتن سر کار  برام سخت بود

گذشت تا یکی از بچه ها توی عمومی به اونی که باید میگفت درومد گفت بابا خره این بهنام که  تورش کردی خودش زن بچه داره  یارو داد میزد

تا امدم به خودم بیام دیدم ادم بده نت من شدم چرا مارو سر کار گذاشتی  این سئوال خیلی ها بود

ولی هرچی میخواستم توجیه کنم نشد  بابا من با کسی کاری داشتم من که همیشه میگفتم بی خیال من من به درد نمیخورم ولی اونا همون امید رو داشتن که اولش گفتم بعد اتفاق های دیگه برای یه چند وقتی چت کردن حرام دشه بود ولی خب ادامه دادم

اینه ادم خودش نمیخواد ولی دیگران این درک نمیکنن  . شما میخوای نا شناخته باشید ولی دیگران این رو درک نمیکنن  میمونن به امید روزی که بتونن  نظرتو جلب کنن  شما ها ( منظورم دخترا ) دلایل بسیاری دارید  برای این که مخفی بمونید  بهتون حق میدم برای امنیت بیشتر برای ابرو داری برای شرایطی که یه عمره توش زندگی کردیم  که مثلا کسی ندونه اسم  خواهرت چیه یا اسم خانومت چیه یا اسم دخترت چیه  اینا اون شرایطه که دخترا رو از معرفی کردن دور میکنه

ولی فکر نکنید داری صداقت به خرج میدید  میتونید با خودتون رو راست باشید ببینید اون ژسر که به حرف شما گوش میکنه چرا داره این کار رو  میکنه  به خاطر این نیست که شاید روزی مختو بزنه

تموم بقیش رو میزارم خودتون در موردش فکر کنید

ولی خب چند روز ژیش یکی از اقایون محترم امد توی روم و راز های یک زن رو تا حدودی بر ملا کرد  برام خیلی سخت بود به مسترم گفتم چرا گذاشت میگه توهینی نکرد  مبنای بن شدن توی نت توهین کردنه  ولی بدونید اون خیر مستقیم نهایت توهین رو کرد نهایت بی معرفت بازی نهایت پست بودن  نهایت .....  هر چی دوست داشتید جای نقطه چین بزارید که کمشه

پس بهتون صد در صد حق میدم که خودتون رو قایم کنید ولی حق نمیدم که بگید صادق هستید

این همه یو نوع .....  زیاد حرف زدم

من سرم پایین هستش تایپ میکنم  غلط زیاد دارم جمله هام بدون نقطه هستش  سعی میکنم همون طوری که فکر میکنم بنویسم توی فکرام جای برای نقطه وجود نداره  پس افکار من هستند چیزهای دارید میخونید بدون کوچک ترین کم یا زیادی  عادت ندارم بر گردم درست کنم نوشته هام رو  برای همین اگر هفته دیگه بخونمشون باورم نمیشه اینا مال من بودن  چشمک

آبدارچی ( فردا میخوام در مورد جنبه بنویسم کسی نظری نداره )‌

من خودمم

سلام

این اسم من هم شده برام درد سر

بزارید این طوری بگم

البته صوفیا اسم های زیادی دارم  ولی

معروف ترینشون  لوطی حیدر بود  توی چت روزی  همه من رو به اسم لوطی صدا میکردن

تا اینکه یه روز ما رفتیم از چت برای چند وقتی  یعنی سایت روزی بسته شد  بعد که امدیم توی سایت پچ پچ   با اسم ۱۲۳ تا یه اسم خوب برای خودم انتخاب کنم چون  برو بچ  با ادبیات من اشنا بودن سریع میگفتن  لوطی خودتی منم میگفتم اره من خودمم  این شد که اسمم شد من خودمم

الانم با همین اسم میام توی سایت نغمه

 امیدوارم مشکلی نباشه

دیروزم بحثی که بود  که چرا من خودمم با قلندر فرق میکنه من همیشه گفتم من با اسمام بازی میکنم  شاید قلندر شوخ سر زندهبود  و من خودمم اون طوری شوخی نمیکنه ولی همیه اینها یه نفرن اونم به اسم بهنام

بزارید خودم رو این طوری معرفی کنم

بنده بهنام پاک سرشت هستم

۳۲ تا بهار  رو دیدم

 متاهل هستم دوتا بچه دارم به اسم های ابوالفضل ۷ ساله و حسین ۱۱ ماه

شغلم تراشکار هستم ( طراح و سازنده قطعات ملی حفاری ماشین الات )

اخلاقم یه کم تند شبیه همین من خودمم هستم زیاد شوخی نمیکنم  البته توی کار با دوستام کر کره خنده هستیم همیشه

از نظر  قیافه یه کمی رو به زیاد زشت هستم

از نظر هیکل توپ توپم  ( ۱۵۰ ) کیلو وزنم  برای همین میگم همیشه توپم

  اها یادم رفت بگم بچه لب کارون  هستم ( اهواز )  اصلیتم لره لرستان هستم (البته جاده خاکی هاش )‌

 اگر چیزی دیگه مونده بگم

خب همین بود اخلاقم مثل من خودمم هستم  یه کم اخمو کم تر سعی میکنم شوخی کنم بر عکس قلندر که فقط شوخی میکرد بگو بخند بود  راستش اسم عوض کردم که بگم اسم عوض کردن راحته راحت تر از اونی که فکرشو کرد و حتا تغییر شخصیت توی روم  چون خیلی ها فکر میکنن بنده ادم مسخره لوس بی مزه جلفی هستم  حالا نمیدونم این رو از روی شوخی میگن یا جدی ولی جالبه همونا نمیتونن با من خودمم کنار بیان هی میگن تو مشکلی پیدا کردی اخلاقت بد شده 

نه به خدا من خودمم عادت به شوخی نداره کمتر شوخی میکنه 

حالا نظرتون در مورد قلندر چیه  و من خودمم

خانوم ها و آقایون این اسمای که میبینید توی  روم شخصیت واقعی ادم ها نیست ماها مثل بازی گر میمونیم که  نقشی بهمون داده میشه برای بازی کردن  شاید به اونجا برسیم که نقشه یه بچه رو بدیم یه ژیر مرد قد کوتاه بازی کنه  یا برعکس نقش یک  ژیر مرد رو  به یه بچه بازی گوش سر به هوا

چشمک

در مورد ابدارچی من توی تمام وبلاگ های گروهی اسم ابدارچی رو برای خودم برداشتم  از قدیم با همین اسم مینوشتم   چشمک

 ابدارچی  ( چقدر حرف زدم )‌؟؟؟؟

دومین وب نوشته

سلام

برای اونای میگم که هنوز از من میژرسن این وبلاگ کیه

اینجا یه وبلاگ گروهیه به نام حرفای ناگفته به ادرس ایران نغمه که میبینید

قراره اینجا رو چند تا از بچه های چت نغمه بنویسن چی مینویسن نمیدونم ولی مینویسن

من قلندر یا من خودمم یا همون بهنام دیگه

این وبلاگ شخص خاصی نیست یه وبلاگ گروهیییییییی  هستش

هر کدوم از بچهه ا  که دوست داشت با این وبلاگ همکاری کنه میتونه توی نظر دهی اعلام کنه و ایمیل خودشو بزاره تا دوستان یا بنده براشون دعوت نامه بفرستم که با ما همکاری کنه

دوستانی هم که میان سر میزنن لطفا نظر خودشون رو راجب نوشته بچه ها بدن برای بهتر نوشتن اینجا

منظورم از نظر دهی این نیست که بیاید اینجا و مهر تاییدی  بزنید بر نوشته دیگران منظور از نظر دهی اینه که انتقاد کنید و راهنمای گوش زد یا هر چیزی شبیه به این

دوستان چت نغمه اگرم کسی وبلاگی داره ممنون میشم ادرس بده تا لینک بدیم

دست یاری مارو برای بهتر شدن این وبلاگ بگیرید لطفا

من از نظر نگارش مشکل دارم به بزرگی خودتون ببخشید

منتظر حضور گرمتون هستیم

راستی این وبلاگ قراره هروز آپ بشه پس بیشتر به ما سر بزنیم

با تشکر آبدارچی