حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

نقل قول

سلام به همه عزیزان 

 

یه کم زیادی کار دارم و وقت کم میارم یه وقتا خوب پیش میاد دیگه کاریش نمیشه کرد.

نتونستم برای دوستان عزیز هم نظر بزارم و از این بابت عذرخواهی می کنم اما همین جا میگم که نوشته هاتون همگی زیبا و دلنشین بود و مفید، ازتون ممنونم از نظرات دوستان هم تو مطالب قبلیم تشکر می کنم .تو نظرات قبلی در پست وفاداری زن و مرد دوست عزیزمون الهام خانم برام نظرشون رو نوشته بودن که جالب بود و بنا به درخواست یکی از دوستان که گفتن این مطلب رو بیار تو وبلاگ من هم مطلب الهام  رو اینجا میزارم . 

  

الهام عزیز این طور نوشته بودن : 

 

سلام به همه و آرزوی موفقیت

راستش نتونستم نظر ندم میگن وقتی‌ خدا می‌خواست انسانو خلق کنه اول مردو آفرید و اینکارو خیلی‌ زود انجام داد اما برای خلقت جنس زن خیلی‌ وسواس به خرج داد اونوقت جبرییل اومد بهشون گفت‌ای خدا واسه چی‌ انقدر وقت میذاری؟اون موجود قبلیو به قول بعضیا فرتی آفریدی چرا اینقدر لفتش میدی خدای من؟ بعدش خدا گفت که آخه جبرییل نمیدونی‌ که من برای خلقت این آفریده جدید بهترین مصالح را بکار بردم و با کامل ظرافت خلقش کردم و این آفریده من پر است از ظرافت و کمالات اما فقط ۱ ایراد   داره و اون ایراد اینه که این آفریده من قدر و منزلت خودشو نمیدونه.

به هر حال  آقایون محترم (و جسارتا از خود متشکر )در توانایی‌ ، وفادری، فداکاری و ایثار این آفریده شک نکنید برای مثل فقط کافیه که به اطرافمون نگاه کنیم شواهد  زیادی میبینیم که این واقعیتو اثبات میکنه ۱مثال خیلی‌ ساده آمار  زنانی هستش که بعد از همسرشون به تنهایی‌ بار زندگیو به دوش میکشن ولی‌ این امار در مردان اینقدر ناچیزه که به صفر مطلق میل میکنه.

۱مرد هیچوقت نمیتونه از خودش بگذره در حالیکه زنان این قدرت و فداکاریو دارن و خیلی‌ مسایل دیگه که از  بدیهیات هستش و شاید از حوصله اینجا خارج باشه ...........

نمی‌شه زیاد نوشت اونوقت بعضیا میگن مهمون که انقدر صحبت نباید کنه

شاد باشید. 

 

خوب اینم از نظر الهام . اول از همه باید بگم که الهام جان تو برای من یه مهمون عزیزی مثل تمام دوستان گلم هر چقدر هم که صحبت کنی از صحبت هات لذت میبرم و خسته نمی شم پس هر چه می خواهد دل تنگت بگو . 

 

بعدش که خیلی زیبا در مورد خلقت زن نوشته بودی ممنون خانومی. 

 به راستی که خدا تو خلقت زن کمال لطفشو به کار برده و موجود ظریف و شکننده ای به نام زن را با وسواس ویژه ای خلق کرد اما متاسفانه که بعضی آقایون قدرشون رو نمی دونن و با کارهاشون و اعمال ناپسندشون باعث رنجش خانوما میشن اما از حق نگذریم گاهی اوقات هم خود خانوما قدر و ارزش خودشون رو با کارهای ناشایسته شون میارن پایین و اون وقته که آقایون به خودشون اجازه میدن که به زن مثل یک کالا نگاه کنن که به مرور زمان ارزش خودشو هم از دست میده و در مورد زن حرفایی میزنن که اقلا ما می دونیم که در مورد همشون صدق نمی کنه. 

 چند شب پیش دوستی برام موضوعی رو تعریف کرد و ازم خواست که اینجا بنویسم . 

و اما صحبت های دوستمون : 

 

چند روز پیش همکارم ازم کمک خواست به این مضمون که توی خیابون در حال مسافر کشی در اوج ناباوری خانومی سوار میشه و با صحبت و این حرفا طرح دوستی ریخته میشه

دوستم می گفت این خانم از چنان هیبت و قیافه ای برخوردار بود که حدس میزدم اگه سانتافه هم ترمز کنه سوار نمیشه به هر حال آشنا میشن در ملاقات های بعدی مشخص میشه خانوم شوهر داره و بسیار هم متموله

حتی در یه مورد که گلایه از تماس نداشتن میکنه دوستم میگه که موبایلم قطعه به خاطر بدهی خانوم عصر همان روز یه خط ایرانسل با شارژ کافی بهش میده و اغلب این دو عصرها با هم ملاقات داشتن

و حالا این اقا می خواسته که این مساله زودتر تموم بشه

 از قضا آقا هم متاهل هستن. این دوست عزیز براشون سوال بود که چرا خانومی با این مشخصات با داشتن پول و همسر باید اینکارها رو انجام بده گفتم حتما وسوسه شده و دنبال هوای نفسشه؟ گفت نه اتفاقا اصلا دنبال این مسایل هم نیست. گفتم پس حتما مورد بی مهری قرار گرفته و به دنبال محبت میگرده؟ ایشون گفتن دقیقا همینطوره . 

پس مهر و عاطفه یه مرد تو زندگی زناشویی خیلی مهمه  یه زن وقتی به مرد بله رو میگه یعنی از تمام وابستگیهاش دل میکنه و وارد زندگی جدید میشه و تمام محبت هایی رو که همیشه در اطرافش داشته حالا از مردش توقع داره و فکر می کنم که با محبت خالصانه و بی ریای زن و مرد نسبت به هم همۀ موارد دیگه تحت الشعاع قرار بگیرند و خلاهای زندگی پر بشه. 

خوب محبت که دیگه هزینه ای نداره چرا از هم دریغ کنیم؟ مگه همۀ محبت تو کادو دادن و  

خرج های آنچنانی خلاصه شده؟ چرا ما مهمترین اصل زندگی رو که بی ریا بودن و رفتار خالصانمونه فراموش کردیم؟ چرا همه چیز رو با مادیات محک میزنیم و اجازه میدیم زندگیمون به راحتی فنا شه ؟ درسته پول تو زمونۀ ما نقش مهمی داره اما آقایی که پولت از پارو بالا میره چقدرتونستی نیازهای روحی همسرتو برآورده کنی ؟ چقدر تونستی براش با پولت محبت بخری؟ 

وقتی ذره ای احساس خوشبختی تو زندگی نباشه تمام پولهای دنیا هم نمی تونه کارساز باشه. 

مال و دارایی خوبه ، گردش و تفریح خوبه ، خوشتیپی خوبه ، همه چی خوبه به شرطی که ازشون به بهترین شیوه استفاده بشه و در کنارش زندگی سعادتمندانه ای رو تجربه کنیم. 

همۀ ما به محبت مثل هوا نیاز داریم البته گدایی کردن محبت از کسانی که لیاقتشو ندارن درست نیست. ما نباید برای به دست آوردن محبت ارزش واقعی خودمون رو زیر سوال ببریم حتی آقایون هم به محبت یه زن نیاز دارند چون این حق مسلم همۀ آدماست اما خوبه که این محبت و عشق رو در جای واقعی خودش به دنبالش بگردیم و اجازه ندیم که حرمت ها شکسته بشه و ارزش های انسانیمون زیر سوال بره.  

اگه این ها رو نوشتم فقط به خاطر این بود که بگم نمیشه ناعادلانه قضاوت کرد و فقط زن رو محکوم کرد یا فقط مرد رو. نمیشه همۀ حق رو به زن داد و ازش دفاع کرد یا بالعکس. 

اگه زنی بد باشه دنبال علتش اول تو وجود اون مردی میگردن که تو زندگیش نقش داشته اگر دلیلش اون مرد نبود بعد میشه دنبال دلایل دیگه ای گشت و همین مساله در مورد اقایون هم صدق میکنه.  

پس بیاید به جای جبهه گرفتن واقع بین باشیم و واقعیت ها رو قبول کنیم . راستش تو مطالب قبلی و توی چت به دوستان می گفتم می خوام برم به جنگ آقایون و از خانوما دفاع کنم اما همش در حد شوخی بود چون واقعا نمی تونم یه طرفه به قاضی برم و همیشه برای این مسایل استثناها رو هم در نظر میگیرم و از دید دو طرف به این مسایل نگاه می کنم هر چند که خدا خودش بهتر از همه موجودتی رو که آفریده میشناسه.  

 

نمی دونم دوستان حوصلشون بگیره بخونن یا نه الان میگن بازم افسون رفت سر خونۀ اول آخه بعد از اون مطلب دیگه ادامه ندادیم اما خوب همونطور که گفتم این مطلب بیشتر به خاطر نقل قول دوستان عزیزمون بود که خواسته بودن به عنوان یه مطلب تو وبلاگ بنویسم که امیدوارم تونسته باشم منظورشون رو خوب رسونده باشم.  

 

بازم سرتون رو درد آوردم و چشمان زیباتون رو خسته کردم به بزرگی خودتون ببخشید عزیزان .  

 

کوچیک همتون هستم، قابل توجه بعضیا که فکر میکنن سرسنگین شدم و خلاصه گرفتار خودبزرگ بینی و از این حرفا ..... من چیزی ندارم که بخوام برای بزرگ کردن خودم دستاویز قرار بدم و سرسنگین بشم و کسی رو تحویل نگیرم دوستان همه برام عزیزن و هر کدام جایگاه مخصوص خودشون رو دارن و همینجا میگم که همتون رو دوست دارم و بازم کوچیک همتون هستم.  

 

موفق و باشید و سربلند  

 

در امان خدا

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
یاسمن سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:18

هوراااااااااااا به قول عدد بعدا یادگاری می نویسم

یاسمن سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:27

افسون جون مطلبت واقعا عالی بود و من به شخصه همه رو قبول دارم . و چیزی برای ما نذاشتی بخوایم بگیم .
من که همیشه از خوندن مطالبت لذت می برم .
موفق باشی عزیزم

صوفیا سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:36

در مورد نظر دوستتون من قبولش ندارمً. خدا در حال خلقت زن میگه که این زن یک ایرادد اره و اون ایراد اینه که قدر خودش رو نمیدونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خب این زن رو که خدا داره خلق میکنه!پس جوری خلق کنه که قدر خودش رو بدونه! کاش این داستانهایی که ساخته میشه از قول خدا لا اقل یکم عادلانه باشه!
2- افسون جان و اقعا این موارد اختلاف اینقدر زیاد و متونع هستن که نمیشه در مورد همشون بحث کرد.
3- ممنون که با وقت کمت مینویسی!ما هم دوستت داریم هوار تااااااااااااااااااااااا

هیوا سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:12

سلام افسونم
نوشته ات مثل همیشه زیبا و دل نشین بود ولی ...
خدا توی خلقت زن خیلی دست و دلبازی به خرج داد اما من همیشه از خدا پرسیدم چرا زن گاهی این همه فداکاره با گذشته مهربونه
هزار جور ناملایمتی میبینه ولی باز هم چشمش را روی همه چیز می بنده ...
گاهی دلم از خودم و زن هایی مثل مادرم خیلی می گیره . مادر من اسوه گذشته و گاهی از چیزهایی می گذره که حرص من در میاد ....
اگر می شد ...

الهام سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 14:08

به به صوفیا حالا دیگه من شدم دوستتون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

وای وای چقدر جدی میگیریننننننن

حیف این همه سلام و وب که دادم بهتون (اینا شوخیه باز جدی نگیرید)

راستش این مطلب اصلا جنبه جدی نداشت مخصوصا قسمت اولش که مزاح بود و اصل قضیه چیز دیگه هست از طرفی‌ افسون عزیز همیشه به من لطف دارن برای همین خواستم نظرمو روی مطلبشون بدم و مسله مهمتر فرای این حرفا بود شاید گفتنش لزومی نداشته باشه ولی‌ میگم و اون فقط یک قدردانی کوچیک از زحمات آقای بهنام و شبه قلندر بود شاید به روم نیاوردم ولی‌ کاری که کردن خیلی‌ ارزشمند بود برای من و خیلی‌ بی‌ انصافی بود اگه چیزی نمینوشتم و الان هم خیلی‌ بی‌ انصافیه که ازشون تشکر نکنم من مدتها بود که می‌خواستم وبلاگ بزنم ولی‌ مشکل بزرگی‌ داشتم که ایشون با اینکارشون لطف بزرگی‌ به من کردند.

(اینا جدیه)

صوفیا عزیز اینایی‌ که گفتم عین واقعیت بود خیلی‌ جدی نگیرید.

افسون عزیز ممنون از نوشتهاتون هر وقت که فرصتی می‌شه حتما میام می‌خونم امیدوارم همیشه همینجور زیبا و دلنشین بنویسید.

آقا بهنام بازم تشکر می‌کنم از لطفی‌ که به من داشتید من هرگز محبتتونو فراموش نمیکنم.

با آرزوی بهترینها برای همتون

خدا نگهدار

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 16:03

الهام تو یکی از دوستای ماهمییییییییییییییی خب! من وقتی مطلب رو خوندم رسیدم تهش یادم رفت که تو نویسنده اولش بودی (ادمک بغض.) گلللللللللللللللللل.اخرش هم معنی اون جمله تو نفهمیدم!!!!!"

صوفیا سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 16:18

نظر بالایی مال من بود!

شادی سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 16:55

افسون جان مثل همیشه کامل و بی نقص.
راستی دلمم واست تنگ شده(چشمک)بای بای

نی نی سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 17:18 http://iranigirl.blogfa.com

سلام افسون جون
نمی دونم میخونی برات چی نوشتم یا نه
ولی برات می نویسم
باید بدونی محبت خرج نداره ولی ممکنه خرج بزاره تو دستت
می دونی چرا چون خیلیا ارزش محبتو نمی دونن و قلب آدمو به بازی می گیرن محبت آدمو نمی بین اونوقته که خرج شکستن قلبتو رو دستت می زارن
خیلی ها نمی تونن بفهمن محبت واقعی یعنی چی و دوست ندارن اینو بفهمن چون اینطوری راحت زندگی می کنن و خودشونو ازمسئولیت خلاص می کنن.
من تو زندگی نه چندان بلندم یاد گرفتم محبت نکنم حتی به همسر آیندم چون محبت زیادی دل همرو می زنه. یه جورایی خوشی می زنه زیر دلشون و اعتقاد دارم هیچ وقت نباید به کسی بگی دوسش داری و یا بزاری اینو بفهمه چون خیالش راحت می شه از تو و همیشه باید اونو تو شک و دو دلی باقی گذاشت این تجربه خالصانه وصادقانه من از زندگیه
دوست دارم
بوسسسسسسسسسسسسسسسس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد