حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

میزان وفاداری زن و مرد

سلام دوستان گل و مهربان 

 

فکر کنم خیلی هاتون تو پستی که بهنام گذاشت تو نظرات جواب من رو خونده باشید.  

با خودم گفتم کاش به جای اونکه تو نظرات اون همه نوشتم و شاکی شدم توی یه پست همه رو می نوشتم و کاملتر هم می نوشتم اما خوب بازم دیر نشده.  

خوب خانومای محترم و همیشه در صحنه آماده برای جنگیدن با افکار پوچ این آقایون که فکر  

می کنن خیلی می دونن و خدا بهتر از اونا بنده ای خلق نکرده !!!!!!!!!! که عمراً همچین چیزی محاله!!!!!!! 

البته قبل از هر چیز و هر حرفی می خوام به نکته ای اشاره کنم تا خدای ناکرده جسارتی به کسی نشه. طرف صحبت من آقایونی که وجودشون مایۀ افتخار برای خانوادس و خداییش همیشه و در همه حال به فکر آرامش و آسایش خانوادشون هستن و با جون و دل خانوادشون رو دوست دارن نیست پس این آقایون محترم بهشون صمیمانه میگم که خیلی آقایید و امیدوارم خدا هیچوقت سایۀ شما را از سر خانوادتون کم نکنه که وجودتون یه نعمته. اما بقیه آقایون آب زیرکاه و دروغگو و نامرد با اونا اصلا میانه خوبی ندارم و فقط خدا بدونه با اینجور آقایون.  

و اما خانوم ها برای خانومای بزرگواری که با تمام وجود و با عشق و علاقه برای خانوادشون حتی از جونشون هم میگذرن و همیشه و در همه حال همراه همیشگی مرد خانواده هستن در سخت ترین شرایط هیچ وقت مردشون رو تنها نمیزارن و نمونه کامل یک زن هستن احترام زیادی قایلم و میگم که خیلی خانومید و بزرگوار و خوشا به حال خدا که بنده های خوبی مثل شما داره که همچو فرشتگانی در زمین می باشید. خیلی دوستون دارم و امیدوارم که من هم بتونم مثل شما باشم و تا آخر هم همانگونه باقی بمانم.   

خوب پس استثناها رو جدا کردم و کوچیک همشون هم هستم . 

حالا بریم سر اصل مطلب. می خوام یه ماجرای واقعی رو براتون بگم دوست دارم برداشتتون رو بدونم آخه خودم با شنیدنش حال بدی بهم دست داد و دلم خیلی به مظلومیت زن سوخت ! 

 و اما ماجرا چی بود ؟ 

 

در یکی از آخرین شب های ماه مبارک رمضان به اتفاق خانواده و یکی از فامیلامون به تالار بزرگ کشور رفتیم برای دیدن جشن رمضان که از شبکه 5 هم پخش میشد و فکر کنم خیلی هاتون دیده باشید این جشن رو. خلاصه برنامه به اون قسمتی رسید که مهمان دعوت میکردن و چون یک شب مونده بود به آخر ماه رمضان و عید فطر جشن گلریزان داشتند مهمانان ویژه ای دعوت داشتن و وقتی مهمان این قسمت اومد و بعد از صحبت های معمول به خاطر جشن گلریزان قرار شد  

برنامه ای از زندانیانی که به خاطر کمترین هزینه در بند هستند رو نشون بدن تا مهمان برنامه اگه می تونه کمکی بهشون بکنه. خانومی رو نشون داد که معلول بودن و شروع کردن به تعریف ماجرای زندگیشون. اون خانوم گفت که سال ها پیش با همسرم ازدواج کردم و مدتی بعد معلول شدم( که البته دلیلش رو یادم نیست) و خلاصه آقا وقتی میبینه خانوم فلجه و زمین گیر طبق معمول آقایون بی معرفت میره پی خوشی خودش و بعد با یک نفر دیگه ازدواج میکنه و از اون خانوم صاحب دو فرزند میشه. مدتی میگذره و خانوم دوم این آقا فیلش یاد هندستون میکنه و وقتی که حسابی آقا رو می تکونه میره و مهریشو به اجرا میزاره و آقا هم که دیگه آهی در بساط نداشته راهی زندان میشه و خانوم با خیال راحت میره پی کارش. خوب این تا اینجای ماجرا و اما قسمت جالب و آنچه که دل ما رو سوزوند : وقتی که اون خانوم میزاره میره و آقا هم که تو زندون بوده اون بچه های بینوا که سرپناهی نداشتن اون خانوم معلول سرپرستی بچه ها رو به عهده میگیره و با اون حال و روز و وضع بد مالی دلش نمیاد اون بچه ها رو به حال خودشون ول کنه و جالب این بود که با اون همه بی مهری اون مرد باز هم همون زن شد فرشته نجات مرد و فرزندانش و با طلب کمک از دیگران دنبال راهی برای نجات همسرش از زندان بود و اون مهمان بزرگوار بدهی اون مرد رو قبول کرد که شاید واقعا برای کسانی که وضع مالی خوبی دارن مبلغ ناچیزی بود اما ضربه ای که اون زن خورد از رفتار همسرش خیلی سخت و گرانبها بود و اون مرد اگه واقعا فکر کنه میبینه که به راستی چوب خدا صدا نداره!  

 من و خانومایی که باهاشون رفته بودیم تالار اشک تو چشامون پر شد . دلمون خیلی سوخت به حال اون زن معلول و خوب اینجا بود که هممون یکصدا گفتیم ( البته اون آقایان استثنا ببخشیدا دور از جون شماها اما آقایونی که خودشون میدونن چیکاره هستن و چقدر نامردن حقتونه هر چی بهتون بگن ) واقعا مردا آدمای نامرد و ..... هستن اون زن با اون همه بی وفایی باز هم از یاد همسرش غافل نشد . یه کم فکر کنید و میزان وفاداری و محبت رو تو این ماجرا محک بزنید.  

 

خوب سرتونو درد آوردم با حرفام ببخشید . 

  

شاد و سربلند باشید در پناه حق

نظرات 10 + ارسال نظر
نیلوفر چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:09 http://www.blueboat.blogsky.com

در یک دقیقه میتوانیم نگرش خود را تغییر دهیم

و در آن یک دقیقه می توانیم تمام روز را تغییر دهیم
movafagh bashi

عدد چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:23

این نیلو خبر نداره که یادگاری اول رو باید هورا زد خب اشکال نداره چه بهتر چشمک

بیب بیب هوراااااااااااااااا اول شدم چشمک

یادگاری باشه برای بعد چشمک

آبدارچی چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:19

سلام ...
خدارا شکر همون اول مارو جدا کردید نوشتیت با شما کاری ندارم چشمک منظورم همون مردای خوب عالی از این حرفا بود

افسون خیلی خوشحالم از این پستی که دادید واقعا دارم میگم نکات باحالی توش بود هم یه زن رو نشون میده که تا شا رگ ابروش عزتش پای مرد نامردش وایساده هم زنی رو نشون میده که پول بهترین چیزه براش نه تعداد زن های خوب کمه نه تعدای مردای خوب عینه همین اتفاق هم برای یکی از اشناهای ما افتاد البته خدا را شکر از زن صیغه ای دومش بچه نداشت تازه مهرم نداشت خانومه هرچی مرده داشت نقد کرد یه شب رفت به ناکجا آباد چشمک موند زن سه تا بچه یه مرد تو بند زنه هم دمش گرم از فامیل پول جمع کرد شوهر مثل دست گل ( خر زهره ) رو ازاد کرد الان توی یه شهر دور افتاده کوچیک دارن زندگی میکنن ...

چشمک جون هرکی دوست دارید میخوام یه چیزی بگم ولی ناراحت نشید نیاید تهدیدم کنید برام شمشیر از رو ببندید باشه اگر قول دادید جون سالم به در ببرم میخوام یه پست بزنم در مورد همون اقا خانوم اون خانوم دومیه چشمک به من امان بدید تا بنویسم چشمک

به خدا تو فکر خودم نیستم تو فکر اون دوتا بچه معصومم نمیخوام بی پدر بزرگ بشن چشمک

ابدارچی

صوفیا چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:36

عدد واقعا که اصلنم اول نشدی!
بعد هم یه چیزی بگم حالا نمیدونم شماها چی فکر میکنید ول یمن اگر جای اون خانوم بودم بچه های اون مرد رو بزرگ میکردم ولی عمرا پول جمع میکردم که از زندون ازاد بشه! فداکاری خوبه! خیل یهم خوبه ولی برای ادمهایی که شعور و فهم دارن! نه برای اینجور مردها!

یاسمن چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:40

افسون جان داستان غم انگیزی بود و واقعا هستن خانم هایی که تا پای جونشون از زندگیشون دفاع می کنن ولی امیدوارم این مردا قدرشونو بدونن . ولی باز توی جامعه هم زن خوب داریم و هم مرد خوب و از طرف دیگه هم مرد بد و هم زن بد که فقط به فکر خودشون و امیال خودشون هستن پس نه زنها و نه مردها هیچ کدوم نباید جبهه گیری کنن که بله مردها بهترن یا زن ها . توی یه خانواده اگه مرد خوبه یکی از دلایلش خوب بودن زن هم هست پس خوب بودن توی یک زندگی موفق یک طرفه نمی تونه باشه . هر دو طرف خوب بودن که اون زندگی به موفقیت رسیده .

شادی چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:05

افسون جان واقعا خوشحال شدم وقتی این پست رو خوندم.گذشت و فداکاری خوبه اما برای کسی که لیاقتشو داشته باشه.
من چند روزی نبودم و تو پست شما به آقا مجتبی یه چیزی میگم در مورد اون مطلبش.
آقا مجتبی واقعا وقتی مطلبتو خوندم نا امید شدم که طرز فکر مرد ایرانی اینه!
به شمام پیشنهاد می کنم تا وقتی فکرتو تغییر ندادی راجع به این موضوع ازدواج نکن(چشمک)
و فکر می کنم با این همه مخالفی که واسه خودت جور کردی باید یه پست بزاری و حرفاتو پس بگیری.
آقا مجتبی منتتظریم(چشمک)
افسون جان از شمام بابت مطلبت ممنون.فکر می کنم خود آقایون هم در مورد این همه گذشت خانوما اطلاع داشته باشن.فقط نمیدونم چرا بازم این مطلبارو می نویسند؟

عدد جمعه 26 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 15:27

چطور می شه زن و مردهایی وجود داره که عاشق همدیگر هستند و حتی تا بد از مرگ یکی به دیگر وفادار می مونن اما زن و مردهایی که بهنام در مورد اونا نوشت وجود نداره ؟؟؟؟؟؟

متاسفانه من نیمه خالی لیوان رو دیدم و نوشتم. شما هم می تونستید نیمه پر رو ببنید و بنویسید تا اینکه این قدر من رو به باد کتک بگیرد که باز هم افسون بعد از خوردن این همه کتک از دست شماها زحمت این کار ور کشید هق هق هق هق

این بهنام باز برای نوشتن صفحه کلید خوبی داره یهPost گذشت تا کتک ها رو نخوره اما من چکار کنم هق هق هق هق هق هق هق

می بینین اون موقع که می گم شما خانومها این جوری هسنید می گید نه چشمک

الهام شنبه 27 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 14:30

سلام به همه و آرزوی موفقیت

راستش نتونستم نظر ندم میگن وقتی‌ خدا می‌خواست انسانو خلق کنه اول مردو آفرید و اینکارو خیلی‌ زود انجام داد اما برای خلقت جنس زن خیلی‌ وسواس به خرج داد اونوقت جبرییل اومد بهشون گفت‌ای خدا واسه چی‌ انقدر وقت میذاری؟اون موجود قبلیو به قول بعضیا فرتی آفریدی چرا اینقدر لفتش میدی خدای من؟ بعدش خدا گفت که آخه جبرییل نمیدونی‌ که من برای خلقت این آفریده جدید بهترین مصالح را بکار بردم و با کامل ظرافت خلقش کردم و این آفریده من پر است از ظرافت و کمالات اما فقط ۱ ایراد داره و اون ایراد اینه که این آفریده من قدر و منزلت خودشو نمیدونه.

به هر حال آقایون محترم (و جسارتا از خود متشکر )در توانایی‌ ، وفادری، فداکاری و ایثار این آفریده شک نکنید برای مثل فقط کافیه که به اطرافمون نگاه کنیم شواهد زیادی میبینیم که این واقعیتو اثبات میکنه ۱مثال خیلی‌ ساده آمار زنانی هستش که بعد از همسرشون به تنهایی‌ بار زندگیو به دوش میکشن ولی‌ این امار در مردان اینقدر ناچیزه که به صفر مطلق میل میکنه.

۱مرد هیچوقت نمیتونه از خودش بگذره در حالیکه زنان این قدرت و فداکاریو دارن و خیلی‌ مسایل دیگه که از بدیهیات هستش و شاید از حوصله اینجا خارج باشه ...........

نمی‌شه زیاد نوشت اونوقت بعضیا میگن مهمون که انقدر صحبت نباید کنه

شاد باشید

امیر یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:45 http://to-fall-in-love.blogfa.com

شب را دوست دارم! چون دیگر رهگذری از کوچه پس کو چه های شهرم نمی گذرد تا سر گردانی مرا ببیند . چون انتها را نمی بینم .تا برای رسیدن به آن اشتیاقی نداشته باشم شب را دوست دارم چون دیگر هیچ عابری از دور اشک های یخ زده ام را در گوشه ی چشمان بی فروغم نمی بیند شب را دوست دارم : چرا که اولین بار تو را در شب یافتم از شب می ترسم : تو را در شب از دست دادم. از شب متنفرم ، به اندازه ی تمام عشق های دروغین با آفتاب قهرم چرا شبها به دیدارم نمی آید؟

هیوا یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:46 http://hiva_kuchulu.mihanblog.com

سلام افسونم
این پست واقعا تکون دهنده بود . من تمام این چیزها را دیدم و شاید باید بگم لمس کردم . مرد خوب کم نیست اما مر بد هم خیلی زیاده و باالعکس . نمی خوام یک طرفه به قاضی برم . خدا جای حق نشسته . به هر دست بدی با همون دست هم پس می گیری . خدا پاداش ان زن را توی همین دنیا میده ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد