حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

سرکار..

 

هههههه دوباره سلام بازم من
میخواستم یه چیزی براتون تعریف کنم مطمئنم خوشتون میاد، به جون خودم هیچ قصدی ندارم به جز اینکه دور هم یه چیزی گفته باشم
چند روز پیش داشتم تماسهامو چک میکردم ( البته هر کی به گوشی من زنگ میزنه مطمئنا اشتباه گرفته هههههه ) مگه اینکه بابایی باشه یا مامانی یا زندایی یادوستم یا ... حالا بی خیال
یهو یه شماره ای دیدم که اصلا آشنا نبود بعد از آخرین تماس شب گذشته
دیدم به اون تماس جواب داده شده در صورتی که من جواب نداده بودم و در ضمن ساعت 1.50 دقیقه نصف شب بوده
دیدم حدود 40 ثانیه هم مدت مکالمه بود
بعدشم دوباره یه میسد کال دیگه بود ( تماس از دست رفته ) از همون شماره
از مامانی پرسیدم شما جواب دادی گفت نه، پیش خودت بود..
کلی فکر کردم تا یادم اومد وقتی که خواب بودم صداش دراومده بود منم که خواب آلود فکر کرده بودم زنگ بیدارباشه بلند شده بودم دکمه ی اسنوز ( خودتون میدونید چیه توضیح نمیدم ) که مساوی دکمه ی انسر ( جواب ) هست زده بودم و دوباره خوابیدم
اون بیچاره ی پشت خط هم حدود 40 ثانیه پشت خط مونده بعد دیده سرکاره قطع کرده ههههههههه
اصلنم حقشه کسی که نصف شب زنگ میزنه و مزاحم خواب مردم میشه همین حقشه !!
اینم از سرکار گذاشتن یک سرکارگذارنده ( جمله رو داری ) ؟ 

نظرات 3 + ارسال نظر
hossein جمعه 19 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:32 http://efs.pib.ir

سلام دوست خوبم؟

وبلاگت خیلی قشنگه داری
ولی واست ارزوی موفقیت میکنم
و میدونم که موفق میشی
دوست داروم

از راه دور می بوسمت
اگه از وب ماخوشت اومد رو تبلیغ های ما هم کلیک کن تا کمکی برای ما باشه

عدد شنبه 20 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 00:08

شنگول خوبه تو اون طرف رو ناخواسته سرکار گذاشتی چشمک.
من چی بگم که یه بنده خدا منو از قصد سرکار می گذاشت. هق هق هق هق هق هق
از محل کارم تا خونه حدود یک ساعت راه، تو این یک ساعت من کمی استراحت میکنم.(می خوابم)
یه روز به دوست گفتم که این خواب چند دقیقه ای چقدر حال میده (خدایش هم کلی از خسته من از تنم در می کنه)
دمش گرم از اون روز به بعد دقیقا اون ساعتی که من می خوابیدم به من زنگ میزد و بیدارم می کرد من که تلفن همراهم سال تا سال زنگ نمی خوره کلی ذوق می کردم که تلفنم داره زنگ می خوره سریع جواب می دام. به نظرتون چی اون آدم بحال چی گفت؟؟؟
می گفت ابراهیم می خواست از خواب بیدارت کنه من نگذاشتم بیدارت کنه ههههههههه دفعه بعد که زنگ می زد می گفت: می خواستم از خواب بیدارت کنم و نذرام بخوابی هههههههه (رو که نبود سنگ پا) بدش هم که می رفتم پیش کلی به من می خندید.
توی دو سه هفته چند بار این کار ور می کرد. نمی دونین چه حالی به من دست می داد؟؟؟
اما دیگه از آخرین باری که این کار ور کرد قبل از اینکه سوار سرویس بشم اول گوشی تلفن همراهم رو روی حالت بی صدا (Silent) قرار می دادم بعد راحت میگیرم می خوابیدم.
تا چشات در بیاد اما نه دلم نمی یاد چکار کنم دوستمه. اما آرزو می کنم یک هفته روزی 4 ساعت رو با یه شخصی به اسم علی عباسی باشی. این خوبه برات.

[ بدون نام ] شنبه 20 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:09 http://www.delambarat.blogfa.com

سلام مهربونم
...°
....O
.......°o O ° O
.................°
.............. °من آپم و منتظر حضور گرمت
............. O
.............o....o°o
.................O....°
............o°°O.....o
...........O..........O
............° o o o O
......................★
...................★خوشحال میشم بیای گلم
...............★
...........★
........★
....★
.★
*♥´¨)
¸.-´¸.-♥´¨) ¸.-♥¨)
(¸.-´ (¸.-` ♥♥´¨) ♥.-´¯`-.-
مواظب خودت باش عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد