حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

برای نازنینم

سرزمین دلم سالها بر اثر جفای روزگار غریب وسرد به سرزمین یخ زده تبدیل شده بود تا اینکه وجود گرما بخش تو با آن نگاه پراز امید جوانه های سبز امید رادردلم کاشت واینک دلم یکپارچه سبز است واین سبزی را درمدیون آفتاب مهربانی توست که به ناکجا اباد دلم تابیدی وسیراب از هر مهربانی کردی. 

 

کاش این نور مهرت هرگز به غرور ننشیند.

جواب دوست عزیزمون

باز هم سلام  

و سلام مخصوصم به دوستی که به ما لطف داره و نامش رو با عنوان همتون رو دوست دارم در قسمت نظرات نوشته   

دوست عزیز برام نوشته بودی که امیدواری به حرفهایی که میزنم اعتقاد داشته باشم چون در برابر حرفی که میزنیم مسولیم کاملا حق با شماست هر کسی در قبال حرفاش مسوله و اول از همه خودش باید پایبند حرفی که زده باشه تا بتونه دیگران رو هم متقاعد بکنه البته هیچوقت هیچ کس نباید توقع داشته باشه که با حرفاش کسی رو متقاعد و وادار به انجام کاری بکنه چون در نهایت این خود شخص هست که تصمیم گیرندست و دیگران نمی تونن جاش تصمیم بگیرن اگر من هم حرفی زدم مطمین باش تا آخر پای حرفم ایستادم و اما هیچ سعی هم ندارم به کسی حرفمو تحمیل کنم و این خود افراد هستن که با عقل و منطق می تونن حرف من حقیر رو قبول کنن یا نادیده بگیرن که البته اگه متن قبلیمو دوستان با دقت بخونن میبینن که نوشتم خیلی از حرف ها رو نتونستم بگم چون احساس کردم مطلب خیلی طولانی شده بود و شاید از حوصلۀ عزیزان خارج بود که بخوان بخونن هر کسی می تونه در مورد چت و مسایل پیرامونش نظر خودشو بگه و آنچه که تو دلش هست رو عنوان کنه نظر همۀ دوستان برای همدیگه محترم هست و کسی حق نداره با حرفای آزار دهنده  نظر دیگران رو زیر سوال ببره . من نظر خودم رو گفتم و به صحبت ها و نظرات دوستان گلم هم احترام میزارم و شما دوست گرامی اگه در نوشته های من چیزی بود که باعث این طرز تفکر شما شد که شاید من به حرفایی که زدم پایبند نباشم با کمال میل خوشحال میشم برام دوستانه عنوان کنید تا اگه کوتاهی کردم و اشتباهی که از دید خودم مخفی مونده جبران کنم  .  

در ضمن ازتون ممنونم که ماه رمضان را یادآوری کردید اما بد نیست بدونید که روزه گرفتن فقط نخوردن و نیاشامیدن نیست بلکه آدم باید همه اعمالش درست باشه و من روسیاه اگه از صبح تا شب تو این گرما امساک می کنم پس بدون دوست من سعی می کنم اعمالم رو هم تا جایی که در توانم هست درست کنم که دلم نسوزه که روزم بیهوده بوده و سودی ازش نبردم!  

 

می خواستم تمامش کنم اما دلم نیومد یه موردی را براتون تعریف نکنم چند روز پیش یکی از دوستان اومد و در رابطه با یکی از دیگر دوستان پرسید گفتم خبر ندارم ازش بعد شروع کرد که آره بهش شک دارم و چند مورد از کاراشو بهم گفت بهش گفتم روزه ام خواهش می کنم غیبت نکن کلی تعجب کرد و بعد شروع کرد به خندیدن ازش پرسیدم چرا می خندی ؟ گفت آخه این که غیبت نمیشه مگه تو اونو می شناسی ؟ می دونی کیه ؟ !!!! با اینکه مثلا از دوستان صمیمی نتم میشه حرفی برای گفتن نداشتم چون حرف حق جواب نداره اما دیگه اجازه هم ندادم در موردش حرفی بزنه چون در هر حال از نظر خودم کار درستی نبود !  

پس دوست عزیز من هم به نوبۀ خود پایبندم و البته هیچوقت ماه رمضان رو هم که برام خیلی عزیزه و با عظمت نادیده نمی گیرم !  

 

ورود به چت

سلام  

 

اول از همه جا داره از مطالب جالب و زیبای تک تک دوستان گلم تشکر کنم همۀ این مطالب  

به نوع خودشون جالب هستن و با معنا.  دست گلتون درد نکنه 

 

حالا که بحث چت پیش اومد منم دوست دارم از زمان آشناییم با چت بگم و تجربه هایی 

 که در این مدت کم به دست آوردم.  تقریبا حدود یک سال میشه که با سایت نغمه آشنا شدم 

یعنی تقریبا ماه رمضان پارسال بود  که از لحاظ روحی در وضعیت بدی قرار داشتم طرز عجیبی دلشکسته بودم و احساس میکردم از هر چی آدمه حالم به هم میخوره البته ببخشیدا دوستان قصد توهین ندارم ، خلاصه با یه حس بد و یه دل شکسته از آدمایی که با دورویی و بی معرفتی  

انسان بودن رو زیر سوال میبرن با دنیای چت آشنا شدم تازه کامپیوتر خریده بودم و خیلی وارد نبودم یکی از دوستان که آشنایی داشت راهنماییم کرد و من وارد دنیای مجازی چت شدم. 

اوایل نمی دونستم که باید چطور باشم هر کی هر سوالی میپرسید خیلی راحت جواب میدادم  

و به قول بچه های روم ASL می دادم چون فکر نمی کردم مشکلی ایجاد بشه خودم با صداقت پیش می رفتم و فکر می کردم که همه هم مثل خودم هستند اما با گذشت زمان پی به اشتباهم بردم و فهمیدم که اینجا جایی نیست که آدم بخواد صادقانه برخورد کنه و تمام زندگیشو راحت بیان کنه و با توجه به اینکه از دروغ گفتن هم خوشم نمی یومد تصمیم گرفتم هر کی هر چی پرسید حرفی نزنم که هم دروغ نگفته باشم و هم مشکلی پیش نیاد که البته تا به حال هم شکر خدا مورد جدی نداشتم و با توجه به این که هدف خاصی رو تو این دنیای چت دنبال نمی کردم به شعر رو آوردم که اکثر شعرهایی که انتخاب می کردم و می گفتم هر کدوم به نوعی حرف دلم بود و آرامش بهم میداد و خوبیش هم به این بود که کمتر مجبور میشدم به کسی جواب بدم به قول بعضیا چششمممکک. 

 بد نیست اینم اضافه کنم که وقتی به این نتیجه رسیدم که تقریبا با محیط چت آشنا شده بودم و به چشمم موردهای بیشماری دیدم که برای دوستان مشکل ساز شده بود  

و حرف ها و تهمت های زشتی که به بچه ها میزدن ناراحتم می کرد و بعد من هم سعی کردم محتاطانه تر رفتار کنم طوری که هم ارزشهای انسانیم و هم شخصیت واقعیم که حداقل در نظر خودم با ارزش بود حفظ بشه و هم با دروغ گفتن با احساس دیگران بازی نکرده باشم . 

خوب شکر خدا تو این مدت هم تونستم دوستان خوبی پیدا کنم و با توجه به اعتماد و شناختی که ازشون داشتم تا حدودی اونها هم منو شناختن البته در حد یه مشخصات جزیی از خودمون که در آینده هم برای کسی مشکلی پیش نیاد . دوستانی که منو می شناسن فکر کنم با اخلاق من آشنا شده باشن و بدونن که خیلی اهل این نیستم که وارد جزییات زندگیشون بشم و بخوام از کاراشون سر در بیارم . من تونستم تو این محیط با خیلی مسایل هم آشنا بشم و خیلی چیزها یاد بگیرم اما همیشه یه مورد رو در نظر دارم و اون اینه که با توجه به آدمهای دور و برم تو این  

دنیای واقعی خودمون که هر چی هم با هم باشیم باز هم نمی تونیم کاملا همدیگرو بشناسیم  

پس همیشه احتیاط رو شرط خودم قرار دادم چون تو دنیای نت من نمی تونم بفهمم اونی که  

پشت این مانیتور نشسته و داره با من صحبت می کنه کی هست ؟ آیا واقعا یه مرده یا زن ؟ 

آیا واقعا همونیه که میگه و همونجوریه که نشون میده ؟ پس به اون دوستای گلم که میگن دنیای چت مجازی نیست واقعیه می گم که همیشه نمی تونه خیلی واقعی باشه . 

آخه چطور امکان داره کسی از طریق چت اظهار عشق کنه  و دیگری چشم بسته این عشق رو قبول کنه ؟ من که تو این مدت نتونستم همچین چیزیو قبول کنم !!! حالا دیگه دیگرانو  

نمی دونم واقعا این چیزارو قبو دارن یا نه ؟  

البته ناگفته های زیادی هست که خوب فکر کنم اگه بخوام بنویسم جا کم بیارم حالا شاید بعدها که مطلب می نویسم باز هم حرفهای ناگفتۀ دیگه ای هم گفتم . 

ببخشید سرتون رو درد آوردم اما خوب آدم وقتی می خواد بنویسه باید از یه جایی شرع کنه من 

هم راستش قصد داشتم در مورد یک کلمه که یه عالمه حرف توش داره و اکثر مواقع توی چت دیده بودم که برای بعضی ها معناش سواله بنویسم و دوستان رو به یه بحث دعوت کنم اما خوب ترجیح دادم به روزهای دیگه اون بحثو موکول کنم . 

پس تا حرف دلی دیگر خدا نگهدارتون .

۱۲۳

سلام  

 

بعضی دوستان از جمله خودم وقتی میخوام وارد روم بشم برای چند لحظه میزنم یک دو سه وارد میشم بعد سریع میرم  

 

حالا چه معنی میده این یک دو سه شما که نمیدونید  دیدی صدا بر دار ها میخوام بلندگو هارو چک کنن میگم امتحان میکنیم یک دو سه ، یک دو سه  

 

یا کار گردان ها یک دو سه اگشن  

یا عکاس ها  حاضر باشید بگید سیب یک دو سه  

 تا تا سه میشمارم امدی امدی نیومدی من میرم   یک دو سه  

یا  خیلی چیز های دیگه  

خلاصه این عدد هم یه بار میخواد بیاد توی روم  میزنه یک دو سه بعد دلش به حال چهارم میسوزه  میزنه یک دو سه چهار بعد دلش به حال  پنج هم میسوزه میزنه یک دو سه چهار پنج از شش خجالت میکشه اسم اون رو هم مینویسه الا اخر  این طوری میشه که میشه عدد بدون صفر چرا صفر نداره این عدد نمیدونم  

 

شاید نمیخواد دوران تحصیلش یادش بیفته  صفر رو نمیزنه ولی خبر نداره  بیشت بدون  صفر  میشه دو  خلاصه این اسم عدد این طوری به وجود امد  ولی خب همه میدونن عدد  یه پسره بچه اهواز چند سالشه نمیدونم و  کارش هم بماند خیلی چیز های دیگه  

 

 چشمک  

 

آبدارچی ( چشمک مجتبی ) ادم این همه پارسی پارسی کنه اسمش مجبور باشی به جای مجتبا بزنی مجتبی  چشمک

عاشقانه

چه خیال انگیز! چه دلنشین! 

 

نیروی افسونگری است در کلامت که روح وجانم راتسخیر کرده وصبروقرارم راربوده است . گرمای دستانت را درعمق جانم احساس میکنم.تاروپودم اینک عجین از یاد توست مرادریاب که آسمان دلم بی نور زلال یادت تاریک وظلمانیست .

                                                                                   دوستت دارم

چت

راستش من همیشه دوست داشتم توی وبلاگ بیشتر متنهای شعر گونه بنویسم. اما امروز صبح یکی از دوستام یه حرف جالبی زد گفت نظرت رو درمورد چت کردن هم بنویس .راستی چرا تا حالا به فکر خودم نرسیده بود؟ 

 

من روز اولی که وارد چت روم شدم خیلی برام سخت بود که صحبت کنم اما کم کم عادت کردم ودوستای خوبی هم پیداکردم که خیلی دوستشون دارم ویه روزم میرم همشونو  از نزدیک میبینم 

خلاصه طوری شده بود که اگه یه روز نمی رفتم انروز تا شب انگار یه چیزی کم داشتم خوب شاید درست نباشه اما من بهش وابسته شده بودم ولی من توی روم تجربه زیادی بدست اوردم از ادمهای مختلفی که باهاشون هم صحبت میشدم بعضی هاشون که واقعا بی جنبه بودن واحساس میکردن که اگه کلاس بذارن وسر سنگین جواب سلام علیک بدن ومحل نذارن بهشون میگن با کلاس در صورتی که برام ثابت شد اصلا کلاسی ندارن که بذارن به قول بهنام خان چشمک 

 

 

ولی بعضی هاشونم اونقدر با معرفت وبا جنبه بودن که واقعا احساس میکردی کاش زودتر باهاشون هم کلام میشدی واز تجربیاتشون استفاده میکردی اینا همش بر میگرده به ذات ادمها به نظر من اصلا ربطی نداره که خیلیا میگن بابا این یه دنیای مجازیه  

چرا نمیخوایم باور کنیم که توی این دنیای مجازی هم میشه کسی رو دوست داشت .میشه باهم دوست بود.توی این دنیای مجازی هم پر از واقعیتهای نهفته ایه که میشه کشفش کرد وبهش پایبند بود. 

 

 

                                                      یه ذره هم انصاف داشته باشید بد نیست هیج جای این دنیا رو پر نمیکنه

جواب دندون مصنوعی

درود  

 

"یه شناس" به خدا من نمیخواستم جوابیه ای دندون شکن بدم . 

این نوشته که با عنوان "مجازی بودن یا خود را فریب دادن" رو هم توی زمانی نوشتم که دی سی بودم . 

ولی به یاد ندارم انقدر خوب بوده باشم که دخترا برام دست پا بشکنند بیان خواستگاری من ،منم مجبور باشم چای بیارم و توی اون همه خواستگار یه خانوم دکتر که  گرین کارت امریکارو داشته باش من با خودش ببره اونطرف آب های ازاد  رو بین بقیه خانوم دکترا خانوم مهندسا انتخاب کنم که موقعه چای اوردن  سینی چای رو چپ کنم روی مادر زن آیندم   

 

این حرفی که شما گفتید دنیای مجازی بیش از هر کی رو خودم تاثیر گذاشته باید بگیم حرف جدیدی نیست اگر کامل نوشته های من رو بخونید متوجه میشید که بار ها اعلام کردم برای من گوشه ای از زندگیم شده  روزی چهار تا شش ساعت وقتم رو میگیره پس واقع بین میشم میگم بله روی من تاثیر زیادی داشته طوری که  خیلی از دوستای من اینترنتی هستند ( کلاس رو داشته باش یعنی من همه دوستام سر از اینترنت در میارن پس با کامپیوتر بلدن کار کنن پس خیلی با کلاسن  چشمک اخر تخیلی بود ) 

 

من هیچوقت علام نکردم زرنگم ولی گفتم که ادم بدی هستم من اسمشو میزارم گرگ شدن بازم اگر نوشته های قبلیه بنده رو بخونید اعلام کردم گرگ شدم نگفتم زرنگ شدم  مثل ....  

 

حضرتعباسی اره من خودمم تو خودتی اون خودشه ما خودمونیم شما ها خودتونید اونا خودشونن   

 

چشمک  

 

به خدا یه کم به دید این نگاه کنید بنده گلاقایی دارم حرف میزنم ( مجله گل آقا ) یه کم  جنبه داشته باشید طنز نوشته دیگران رو هم ببینید  هر چند اگر طنز تلخی بوده فرض کنید بنده باستر کیتون هستم ( البته اگر اسمشو اشتباه ننوشته باشم )  چرا همه همچیز رو به خودشون میگیرند من  یه کامنت دیدم گفتم یه جوابیه  بدم ولی  نمیخواستم دندون کسی رو بشکنم یا چیزی غیر از این این عدد هم  چون مرتب داره دندونش شکسته میشه  همیشه به دید  دندون شکنی نگاه میکنه  

 

بازم میگم اگر نوشته من به کسی بر خورد یا چت کردن دیروز صبح بنده کسی رو  اذیت کرد بزارید به حساب بی عقلی بنده که، نیش عقرب نه از ره کین است ..اقتضای طبعتش این است 

 

یه چشمک دیگه  به خدا خیلی ها ازم سئوال میکنن این چشمک به چه منظوره بار ها گفتم برای من  مثل حرف های بره ره ای هزاران معنی میده  یادتونه  

 

میتونه برای تایید باش میتونه اعلام کنه که این حرف من شوخی بود  یا میتونه این باشه که لوووووووول یا هر چیز دیگه پس شما بهترین معنی رو براش بر دارید  ولی فکر نکنید دارم کسی رو مسخره یا کوچیک میکنم  

  

چشمک  

 

آبدارچی سر به زیر معصوم گناه داره به بزرگی خودش این آبدارچی حقیر رو ببخشید

  

 

پارسی بگو

پارسی را پاس داریم

هم میهن

آنچه فرهنگ ما را زنده نگه داشت، زبان مادر مان است پس تلاش کنیم زبان مادری خود را پاس داریم و تا می توانیم از واژه های زبان خودمان بهره ببریم و با آنها گفتگو کنیم و بنویسیم.  

 

چرا از بکار بردن واژهای زبان خود که سرمایه های فرهنگی ما هستند سر بلند نباشیم؟

آیا زبان پارسی مایه شرمساری ایرانیان است یا دست آویز سربلندی ما؟  

 

ای ایرانی، پارسی بگو و پارسی را پاس بدار!

زبان مادری ما همچون گنجینه ای از هزاران سال پیش با گذر از جنگها و کشتارها و درازای سده ها به دست من و شما رسیده و مایه سربلندی ماست. بیایید پارسی را پاس بداریم!

برگرفته از: پایگاه اینترنتی ایرانیان بلژیک WWW.iranian.be  

 

این چیزی ست که به آن می رسیم و تمام کوشش خود را می کنیم که بچه های فینگلیش نویس و دیگران دوستان را دلگرم به استفاده از زبان پارسی بکنیم و آنها را به جمع خودمان بیافزاییم.

به کمک و راهنمایی های همه شما نیازمندیم.

 

۱۲۳۴۵۶۷۸۹(عدد)

مجازی بودن یا خود رو فریب دادن

سلام

برای من همه مجازی هستند تا وقتی که از مجازی بیرون بیان و واقعای بشن  .

یکی از دوستان یادگاری گذاشتن برای مهراوه  که اره بیایم توی چت بحث کنیم از تجارب دیگران استفاده کنیم  و واقعیش کنیم . این بد نیست خیلی پیش نهاد جالبیه هرکی موافق هستش دستشو ببره بالا 

: معذرت میخوام دوستی که همچین پیش نهادی رو دادی شما نه شما دستتون رو بیارید پاین

: چرا اخه

: چرا اخه نداره شما وقتی هنوز معنی واقعی و مجازی رو درک نمیکنید همون مجازی بمونید بهتره

: من درک میکنم خوبم درک میکنم

: بله از  یادگاری که گذاشتیم کاملا مشخصه

: بله دیدی  این پیش نهاد من بود برای  یک حرکت نوع

: ممنون ولی تو اگر بیل زنی باغچه خودتو بیل بزن  یا ببخشید تو اگر لالی بلدی بخون برای خودت که خوابت ببره

: منظورت چیه

: من منظوری ندارم ولی تو چرا اسمتو ننوشتی که بچه ها بدونن کی هستی

: اخه نمیخواستم کسی بدونه من کیم

: پس حسابی معنی واقعی رو پیدا کردید برای این خانوم یا اقا یه دست مرتب  بزنید

 جمعیت  هوراااااااااااااااااااا   اون ادمه داره باد میکنه  انقدر که الانه بترکه

دوست عزیز اگر میخوای راهی رو بری اول خودت شروع کن شما نمیخواد واقعا بشید  فقط خودتون رو معرفی کنید بقیه موضوع حله  چشمک

من واقعا معذرت میخوام ها ولی یه کم جنبتو ببر بالا این نوشته رو خوندی دل خور نشو  این تن بمیره باشه

دمت گرم تو چقدر با جنبه ای بابا

آبدارچی ( دیالوگ نویس  تخیلی )

مجازی یا واقعی؟

روزای اولی که اومده بودم چت برام خیلی جالب بود. 

کلا  بگم زیاد اهل چت نبودم . چند باری به چت رومهای یاهو سر زده بود  و خب معلومه باد دیدن جووشون دیگه پشیمون شده بودم اونجا برم. 

 

خلاصه روزهایی اولی که اومده بودم نغمه فکر میکردم همه افراد این چت روم هم گذری هستن. یعنی میان و میرن و کسی پای ثابت نیست. تازه بعد از یه مدت بود که دیدم نه اینجا بیشتر میشه گفت مثه یه  پاتوق برای ادمهای مختلف میمونه که بعد از یه مدت به دیدن بعضیهاشون غادت میکنی! یعنی همیشه پای ثابت هستن. باهاشون هر روز سلام علیک داری و اگر یه چند روز نیان نگرانشون هم میشی!

  

من همیشه فکر میکردم این دنیای مجازی همیشه برام مجازی میمونه اما یکبار یکی از مستر های روم حرف قشنگی زد گفت  پشت هر کردوم از این جمله هایی که نوشته میشه و پشت هر کدوم از این اسمها یک قلب وجود داره که حقیقیه! خوب که فکر کردم دیدم درست میگه!نمیشه کاملا اینا رو مجازی تصور کنی! 

 

بهر حال نمیدونم! شاید به قول دوستی ما فقط به هم عادت میکنیم و ممکنه با رفتنمون از این چت روم همه چیز هم از یاد بره.ممکن هم هست نه!چیزی فراتر از عادت ما رو به دوستامون توی این چت روم وصل کنه! 

 

باید اجازه بدیم زمان کار خودشو بکنه (باز هم از قول یک بهترین دوست!) 

 

سلام آشنا

سلام  

 

افسون هستم. فکر می کنم که اکثر دوستانی که در نغمه هستن منو بشناسن. 

 

وقتی این وبلاگو بهم معرفی کردم از طرز نگارش راحت دوستان خوشم اومد. از اینکه دوستانم 

 

به این راحتی احساسات و حرفهای دل خودشون رو اینجا می گفتن لذت برم و برام جالب بود 

 

یه محیط خوب دوستانه که با تلاش همگی بهتر هم میشه حتما. به هر حال خوشحالم که  

 

تو جمعتون هستم و یه کار گروهی رو با کمک هم دنبال می کنیم و امیدوارم که با تلاش  

 

همگی موفقیت بیشتری به دست بیاریم . برای تک تک دوستان عزیزم آرزوی موفقیت دارم 

 

و با توجه به اینکه در ماه مبارک رمضان هم قرار داریم از صمیم قلب برای همه آرزوی قبولی  

 

طاعات و عباداتتون رو دارم و از همه دوستان گلم می خوام که توی این  لحظه های عاشقانه 

 

که با خدا دارند همدیگرو فراموش نکنند و از دعای خود بی نصیب نزارن و من حقیر هم جزو اینها.

 

التماس دعا   همیشه سلامت باشید و شاد عزیزان

افکار پراکنده یک مرد منسجم

 سلام  

 

مامور بدرقه رو که میتونی از شبکه  سه تماشا کنید  

 

به خدا دست خودم نیست توی چت هم همچین اخلاقی رو دارم یه دفعه یه چیزی تو ذهنم میاد میارمش روی کیبرد ( تریپ شاعرارو دیدی  میگه یه دفعه یه چیزی میاد تو ذهنم میارمش روی کاغذ  چشمک )  

 

ولی چشم به احترام دوستان سعی میکنم خودم رو درست کنم بریده بریده حرف بزنم همون طوری که یاسمن خواستن یعنی نمیدونم یعنی چی خود یاسمن شاید توضیح داد  یه روزی  

 

خب قرار بود من در مورد جنبه داشتن صحبت کنم  ولی الان سه تا وب نوشته دادم هنوز چیزی در مورد این جنبه ننوشتم  ولی قول میدم بنویسم اول جنبه بعضیارو میبرم بالا بعد  یعنی اینکه میخوام با بعضیا شوخی کنم ولی قبل از کوچک ترین شوخی میخوام طرف هامم بدونن اخلاق من چطوری که بتونم راحت باهاشون شوخی کنم  

 

چشمک   

 

اولین ادم با جنبه ای که دیدم راز خدای پوست از کله بی موش بکنی هیچی بهت نمیگه البته میدونم میگه ولی تو دلش  چشمک  

 

بقه رو بعدا با توضیح هات کامل میگم  

 

آبدارچی ( چشمک )‌

اشک

انگار نفرین شدم به چه گناهی خودم نمیدونم .

سرنوشت بازیها دارد با دل خسته من . اسیرنفس او شدم واو چه آسان تحقیرم میکند .

دلم عجب سنگین است حال میتوان گریست یا نه؟ 

 

صدای سکوت است که می آید ومن تنها نشستهام با بغضی که در سینه دارم وتوان شکستنش را ندارم مدتهاست که بامن است . 

 

                                                                      اشکهایم خریداری ندارند.

عاشقانه

امروز دلم هوای باتو بودن کرده چشمانم شوق نگاه تورادارد کاش میتوانستم لحظه ای ببینمت ودوباره دردریای چشمانت غرق شوم. 

 

افسوس که نمیتوانم انچه دردل دارم بیان کنم زبانم یاریم نمیدهد آخر چگونه ثابت کنم دوستت دارم؟  چه کنم ؟ تو بگو. 

 

اما امیددارم روزی باورم کنی ومیدانم که دورنیست....

مامور بدرقه

 (به خدا خودت رو بکشیم هیچ ربطی پدا نمیکنی بخواهی عنوان رو با نوشته های زیر ربط بدی )  چشمک

سلام  

فعلا عنوانی برای این نوشته ندارم   

چون نمیدونم چی میخوام بگم  

گفتم سلام بدم بقیش خودش میاد  

امروز که نوشته هارو خوندم ( یادگاری هارو ) جالبت بود دونفر در مورد  فارسی نویسی نوشتن که اره روزی طرف یه بحث بودن  ولی خب حرفای مجتبی هم خیلی جالب بود اون هم خیلی بالا پاین داشته به خاطر همین فارسی نوشتن دوستان  

 

من که اصلا از دور خارج شدم تهدید شدم که اگر کوچکترین حرفی بزنم سرم پخ پخ میشه وای خوشم میاد هرچی بیشتر احترام میزارم کمتر بهم محل میدن  این نمیدونی یعنی چی  

 

بگذریم من  اون بالای وبلاگ بالای بالا یه نوشته کوچولو میاد به نام این که  پارسی رو پاس بداریم  این تنها کاری بود که از دست من بر میمد برای فارسی نوشت دوستان  

 

اراجیف گونه رضا هم داره جالب میشه معما طرح میکنه توپ ولی حیف صورت مسئله رو خودش پاک میکنه تا به دیگران  خدای نکرده توهین نشه  چشمک  

 

دوستان یه بار دیگه میگم ترو خدا ساده بنویسید اینقدر از کلمات قلمبه سلمبه استفاده نکنید به خدا من سختمه خوندن همچین چیزای  

 

رضا به خدا کاش یکی به من پی ام میداد میخواست با من دوست بشه منم با کمال میل قبول میکردم مردم از تنهای در به دری اوارگی بی یار رفیق بودن  

 

 لطفا بالای ۳۸ سال  نوشته های پایین رو بخونن  

 

امروز یکی از بچه ها بهم زنگ زد چیزی گفت کفرم اورد بالا بابام جان یه کم سیاست انگلیسی داشته باشید   

 

امریکای به انگلیسی میگه همه قدرت دنیا دست ما هست چیزی از قدرت کم نداریم ولی سیاست شما ها زبان زده چرا  

انگلیسیه میگه خب یه  سئوال میپرسم تو اگر بخوای یه مشت فلفل رو به خورد یه سگ بدی چه کار میکنی  امریکای میگه خب اون محکم نگه میداریم  دست پاش رو میبندیم فلفل رو  میکنیم تو حلقش  انگلیسیه خندید گفت خب مشکلتون همینه دیگه  ما این کار رو نمیکنیم  

 

ما با ارومی به سگ نزدیک میشیم بعد اون نوازش میکنیم   خوب که بهمون عادت کرد اروم فلفل رو  میمالونیم به ماه ..... سگ اونم مجبورن خودش میشینه همه فلفل رو لیس میزنه  

 

این سیاست انگلیسی  چشمک دوستان سیاست داشته باشید اونم از نوع انگلیسیش  چشمک  

 

خب زیاد حرف زدم ببخشید  

 

آبدارچی ( سیاستمدار )‌ چشمک