حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

شناخته شدن یا نشدن!

سلام .

مطالب رضا رو که خوندم چند تا موضوع به ذهنم رسید که ترجیح دادم اینجا در موردشون بنویسم.

خب اول بگم چیزی که من رو به چت نغمه کشوند یک اتفاق ساده بود در اثر گشت و گذار توی سایت نغمه و اون چیزی که باعث شد من اینجا بمونم این بود که چت روم  من رو در موقعیتی که خیلی تنها بودم از تنهایی در میورد.

اما عامل مهم تر همون موضوعی بود که رضا بهش اشاره کرده. راحت بودن یا آزاد بودن یا .. هر چیزی که بشه اسمشو گذاشت! شخصا از روز اول دوست نداشتم شناخته بشم و هنوز هم!

( و البته این مانع از این نمیشه که کسانی مثل بهنام رو که خودشون رو بدون دغدغه و راحت و روراست به بقیه معرفی میکنن تحسین نکنم!)چون برای فرار از دنیای واقعی اینجا رو انتخاب کرده ام .دنیای واقعی که به اندازه کافی درش موفق هستم اما خیلی وقتها و به دلایل گوناگون نمیتونم  خود خودم باشم.

خوبی اینجا اینه میتونی بدون دغدغه طرز فکر دیگران و بدون نگرانی از قضاوت دیگران (بر طبق شناخت قبلی که از تو دارن) خود خودت باشی. میتونی یک روز چت روم رو بذاری روی سرت و میتونی یک روزم  بیایی و اشکهاتو پشت کامپیوتر و لی توی چت بریزی و دلت رو خالی کنی!

البته یه اصل رو همیشه رعایت کردم و اون صداقت بوده- چیزی که خیلی بهش پیابندم-. هیچوقت سعی نکردم اطلاعات غلط بدم یا کسی رو سر کار بذارم یا اذیت کنم.ولی خب ترجیح هم دادم نا شناس بمونم! ( باید اعتراف کنم که خیلی سختیها هم بابت همین ناشناس بودن متحمل شدم! که جای یه بحث جداگانه داره)

نکته دوم اینه که چت یه نمونه کوچیک از دنیای واقعیه. درش خیلی حب و بغض ها دیدم. هم دوستیهای قشنگ دیدم، هم دشمنیهای عجیب   و هم رفتارهای بچه گانه! اما فکر میکنم اونهایی که چت نغمه براشون یه پاتوق ثابته باید لااقل سعی کنن خوب بودن رو بیشتر از بیرون و جامعه واقعی درش تمرین کنن!

خب بقیه حرفام برای یه روز دیگه!

من خودمم

سلام

این اسم من هم شده برام درد سر

بزارید این طوری بگم

البته صوفیا اسم های زیادی دارم  ولی

معروف ترینشون  لوطی حیدر بود  توی چت روزی  همه من رو به اسم لوطی صدا میکردن

تا اینکه یه روز ما رفتیم از چت برای چند وقتی  یعنی سایت روزی بسته شد  بعد که امدیم توی سایت پچ پچ   با اسم ۱۲۳ تا یه اسم خوب برای خودم انتخاب کنم چون  برو بچ  با ادبیات من اشنا بودن سریع میگفتن  لوطی خودتی منم میگفتم اره من خودمم  این شد که اسمم شد من خودمم

الانم با همین اسم میام توی سایت نغمه

 امیدوارم مشکلی نباشه

دیروزم بحثی که بود  که چرا من خودمم با قلندر فرق میکنه من همیشه گفتم من با اسمام بازی میکنم  شاید قلندر شوخ سر زندهبود  و من خودمم اون طوری شوخی نمیکنه ولی همیه اینها یه نفرن اونم به اسم بهنام

بزارید خودم رو این طوری معرفی کنم

بنده بهنام پاک سرشت هستم

۳۲ تا بهار  رو دیدم

 متاهل هستم دوتا بچه دارم به اسم های ابوالفضل ۷ ساله و حسین ۱۱ ماه

شغلم تراشکار هستم ( طراح و سازنده قطعات ملی حفاری ماشین الات )

اخلاقم یه کم تند شبیه همین من خودمم هستم زیاد شوخی نمیکنم  البته توی کار با دوستام کر کره خنده هستیم همیشه

از نظر  قیافه یه کمی رو به زیاد زشت هستم

از نظر هیکل توپ توپم  ( ۱۵۰ ) کیلو وزنم  برای همین میگم همیشه توپم

  اها یادم رفت بگم بچه لب کارون  هستم ( اهواز )  اصلیتم لره لرستان هستم (البته جاده خاکی هاش )‌

 اگر چیزی دیگه مونده بگم

خب همین بود اخلاقم مثل من خودمم هستم  یه کم اخمو کم تر سعی میکنم شوخی کنم بر عکس قلندر که فقط شوخی میکرد بگو بخند بود  راستش اسم عوض کردم که بگم اسم عوض کردن راحته راحت تر از اونی که فکرشو کرد و حتا تغییر شخصیت توی روم  چون خیلی ها فکر میکنن بنده ادم مسخره لوس بی مزه جلفی هستم  حالا نمیدونم این رو از روی شوخی میگن یا جدی ولی جالبه همونا نمیتونن با من خودمم کنار بیان هی میگن تو مشکلی پیدا کردی اخلاقت بد شده 

نه به خدا من خودمم عادت به شوخی نداره کمتر شوخی میکنه 

حالا نظرتون در مورد قلندر چیه  و من خودمم

خانوم ها و آقایون این اسمای که میبینید توی  روم شخصیت واقعی ادم ها نیست ماها مثل بازی گر میمونیم که  نقشی بهمون داده میشه برای بازی کردن  شاید به اونجا برسیم که نقشه یه بچه رو بدیم یه ژیر مرد قد کوتاه بازی کنه  یا برعکس نقش یک  ژیر مرد رو  به یه بچه بازی گوش سر به هوا

چشمک

در مورد ابدارچی من توی تمام وبلاگ های گروهی اسم ابدارچی رو برای خودم برداشتم  از قدیم با همین اسم مینوشتم   چشمک

 ابدارچی  ( چقدر حرف زدم )‌؟؟؟؟

دومین وب نوشته

سلام

برای اونای میگم که هنوز از من میژرسن این وبلاگ کیه

اینجا یه وبلاگ گروهیه به نام حرفای ناگفته به ادرس ایران نغمه که میبینید

قراره اینجا رو چند تا از بچه های چت نغمه بنویسن چی مینویسن نمیدونم ولی مینویسن

من قلندر یا من خودمم یا همون بهنام دیگه

این وبلاگ شخص خاصی نیست یه وبلاگ گروهیییییییی  هستش

هر کدوم از بچهه ا  که دوست داشت با این وبلاگ همکاری کنه میتونه توی نظر دهی اعلام کنه و ایمیل خودشو بزاره تا دوستان یا بنده براشون دعوت نامه بفرستم که با ما همکاری کنه

دوستانی هم که میان سر میزنن لطفا نظر خودشون رو راجب نوشته بچه ها بدن برای بهتر نوشتن اینجا

منظورم از نظر دهی این نیست که بیاید اینجا و مهر تاییدی  بزنید بر نوشته دیگران منظور از نظر دهی اینه که انتقاد کنید و راهنمای گوش زد یا هر چیزی شبیه به این

دوستان چت نغمه اگرم کسی وبلاگی داره ممنون میشم ادرس بده تا لینک بدیم

دست یاری مارو برای بهتر شدن این وبلاگ بگیرید لطفا

من از نظر نگارش مشکل دارم به بزرگی خودتون ببخشید

منتظر حضور گرمتون هستیم

راستی این وبلاگ قراره هروز آپ بشه پس بیشتر به ما سر بزنیم

با تشکر آبدارچی

دوست!

سلام.

دلم یه جای خلوت میخواد برای فکر کردن

یا یه خلوت اروم برای گریه کردن

یا یه دوست خوب که یک پس گردنی محکم بهم بزنه یکم ادم باشم

یا ...

نمیدونم

خسته ام... خیلی خسته...

***

شماها میدونین واقعا معنی "دوستی" چیه؟

هر کی میدونه برا یمن تعریفش کنه. یادم رفته!

آشنایی !!!!

سلام . اسم من واسه بچه های نغمه آشناست . من هیوام . یکی از اعضای نغمه .  هنوز نمی دونم اینجا چرا اومدم و می خوام چی بنویسم اما می نویسم از تو تا تن کاغذ من جان دارد . امیدوارم بتونم قدمی واسه ئوستای گلم بر دارم و بهتون کمک کنم .

یادتون باشه ما همه با هم دوستیم و همدیگرو دوست داریم .

دوستتون دارم دوستم داسته باشید ....

هیوای تنها ...

اولین وب نوشته

سلام

این اولین وب نوشته  وبلاگ بچه های نغمه هستش

 دنباله حرفای ناگفته یا به قولی ایران روزی

نمیدونم چرا تصمیم گرفتم یه وبلاگ دیگه بزنم

ولی هر بار دلم خواست یه بار دیگه ایران روزی رو راه بندازم یه چیزی جلوم رو گرفت

 اینجا وبلاگی برای همه بچه های نغمه هرکی خواست میتونه بیاد بنویسه

البته نه شعر نه وب نوشته دیگران از خودش بنویسه حرفای ناگفتش رو بنویسه

 دوست دشمن نداره هرکی خواست بگه براش دعوت نامه بفرستم

هرچیم خواستید بگید

فقط نوشته خودتون باشه بس

ممنون

پیشا پیش از همه سپاس  گذارم

من خودمم یا همون قلندر سابق

بدرود

آبدارچی