حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

افکار پراکنده یک مرد منسجم

 سلام  

 

مامور بدرقه رو که میتونی از شبکه  سه تماشا کنید  

 

به خدا دست خودم نیست توی چت هم همچین اخلاقی رو دارم یه دفعه یه چیزی تو ذهنم میاد میارمش روی کیبرد ( تریپ شاعرارو دیدی  میگه یه دفعه یه چیزی میاد تو ذهنم میارمش روی کاغذ  چشمک )  

 

ولی چشم به احترام دوستان سعی میکنم خودم رو درست کنم بریده بریده حرف بزنم همون طوری که یاسمن خواستن یعنی نمیدونم یعنی چی خود یاسمن شاید توضیح داد  یه روزی  

 

خب قرار بود من در مورد جنبه داشتن صحبت کنم  ولی الان سه تا وب نوشته دادم هنوز چیزی در مورد این جنبه ننوشتم  ولی قول میدم بنویسم اول جنبه بعضیارو میبرم بالا بعد  یعنی اینکه میخوام با بعضیا شوخی کنم ولی قبل از کوچک ترین شوخی میخوام طرف هامم بدونن اخلاق من چطوری که بتونم راحت باهاشون شوخی کنم  

 

چشمک   

 

اولین ادم با جنبه ای که دیدم راز خدای پوست از کله بی موش بکنی هیچی بهت نمیگه البته میدونم میگه ولی تو دلش  چشمک  

 

بقه رو بعدا با توضیح هات کامل میگم  

 

آبدارچی ( چشمک )‌

اشک

انگار نفرین شدم به چه گناهی خودم نمیدونم .

سرنوشت بازیها دارد با دل خسته من . اسیرنفس او شدم واو چه آسان تحقیرم میکند .

دلم عجب سنگین است حال میتوان گریست یا نه؟ 

 

صدای سکوت است که می آید ومن تنها نشستهام با بغضی که در سینه دارم وتوان شکستنش را ندارم مدتهاست که بامن است . 

 

                                                                      اشکهایم خریداری ندارند.

عاشقانه

امروز دلم هوای باتو بودن کرده چشمانم شوق نگاه تورادارد کاش میتوانستم لحظه ای ببینمت ودوباره دردریای چشمانت غرق شوم. 

 

افسوس که نمیتوانم انچه دردل دارم بیان کنم زبانم یاریم نمیدهد آخر چگونه ثابت کنم دوستت دارم؟  چه کنم ؟ تو بگو. 

 

اما امیددارم روزی باورم کنی ومیدانم که دورنیست....

مامور بدرقه

 (به خدا خودت رو بکشیم هیچ ربطی پدا نمیکنی بخواهی عنوان رو با نوشته های زیر ربط بدی )  چشمک

سلام  

فعلا عنوانی برای این نوشته ندارم   

چون نمیدونم چی میخوام بگم  

گفتم سلام بدم بقیش خودش میاد  

امروز که نوشته هارو خوندم ( یادگاری هارو ) جالبت بود دونفر در مورد  فارسی نویسی نوشتن که اره روزی طرف یه بحث بودن  ولی خب حرفای مجتبی هم خیلی جالب بود اون هم خیلی بالا پاین داشته به خاطر همین فارسی نوشتن دوستان  

 

من که اصلا از دور خارج شدم تهدید شدم که اگر کوچکترین حرفی بزنم سرم پخ پخ میشه وای خوشم میاد هرچی بیشتر احترام میزارم کمتر بهم محل میدن  این نمیدونی یعنی چی  

 

بگذریم من  اون بالای وبلاگ بالای بالا یه نوشته کوچولو میاد به نام این که  پارسی رو پاس بداریم  این تنها کاری بود که از دست من بر میمد برای فارسی نوشت دوستان  

 

اراجیف گونه رضا هم داره جالب میشه معما طرح میکنه توپ ولی حیف صورت مسئله رو خودش پاک میکنه تا به دیگران  خدای نکرده توهین نشه  چشمک  

 

دوستان یه بار دیگه میگم ترو خدا ساده بنویسید اینقدر از کلمات قلمبه سلمبه استفاده نکنید به خدا من سختمه خوندن همچین چیزای  

 

رضا به خدا کاش یکی به من پی ام میداد میخواست با من دوست بشه منم با کمال میل قبول میکردم مردم از تنهای در به دری اوارگی بی یار رفیق بودن  

 

 لطفا بالای ۳۸ سال  نوشته های پایین رو بخونن  

 

امروز یکی از بچه ها بهم زنگ زد چیزی گفت کفرم اورد بالا بابام جان یه کم سیاست انگلیسی داشته باشید   

 

امریکای به انگلیسی میگه همه قدرت دنیا دست ما هست چیزی از قدرت کم نداریم ولی سیاست شما ها زبان زده چرا  

انگلیسیه میگه خب یه  سئوال میپرسم تو اگر بخوای یه مشت فلفل رو به خورد یه سگ بدی چه کار میکنی  امریکای میگه خب اون محکم نگه میداریم  دست پاش رو میبندیم فلفل رو  میکنیم تو حلقش  انگلیسیه خندید گفت خب مشکلتون همینه دیگه  ما این کار رو نمیکنیم  

 

ما با ارومی به سگ نزدیک میشیم بعد اون نوازش میکنیم   خوب که بهمون عادت کرد اروم فلفل رو  میمالونیم به ماه ..... سگ اونم مجبورن خودش میشینه همه فلفل رو لیس میزنه  

 

این سیاست انگلیسی  چشمک دوستان سیاست داشته باشید اونم از نوع انگلیسیش  چشمک  

 

خب زیاد حرف زدم ببخشید  

 

آبدارچی ( سیاستمدار )‌ چشمک

عاشقانه

باکلام سحرآمیزت دل خاموشم را به تلاطم آوردی وقلب ساکتم را به تپش. 

آهنگ دلنشین صدایت نوازشگر جان ودلم است.یادشیرینت همیشه رویاهای گنگم را رنگین می کند وآرزوی دیدارت کاسه صبرم را لبریز. یادتو در روح وروانم احساس عجیب وناشناخته ای رارقم میزند . 

کاش میشد سفره دلم رابرایت می گشودم واحساسم رادرطبق اخلاص تقدیمتان می کردم.

قلب تو قلب من

 

 

برای زیستن دو قلب لازم است.

قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستش بدارند

قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد

قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید

قلبی برای من، قلبی برای انسانی که من می خواهم

تا انسان را کنار خود حس کنم....!

  

      شاملوی کبیر

شبگرد مغرور

 

وقتی مردی که با ساز پیانو مانندش که صدای ویولون، ارگ و چیزهایی دیگر را دارد

از کوچه مان می گذرد و آهنگ شاد یا غمگین یا می زند، یا سلطان قلبی را می نوازد

که دیگر قلبی را تحریک نمی کند، فرقی ندارد و گه گاه نیز با آن می خواند...،

و در تاریکی، زیر کاغذ سیاه شب و زیر چراغهای بلند روشن که

مانند مداد سفید بر روی آن کاغذ است راه می رود، حال و هوای کوچه عوض می شود

شاید حس یک حس غیر واقعی را دارد

چرا که اینجا کمتر ازین اتفاقات می افتد.

او هرچه نباشد یک هنرمند است چرا که موسیقی می نوازد ولی مردمانی هستند که

برایش ارزشی قائل نمی شوند...مردی که شبها را دوست دارد از جلو خانه های

ما می گذرد، اندوه از غم تک تکشان فرو می ریزد، که صدایشان غم ناک است.

در لحظه ی نواختن، صدای دیگر از قبیل موتورهای وحشتناک و صدای فریاد آدمیان

را نمی شنوم، خوب است چرا که حسش خوب است.

ولی پس از چند دقیقه و دور شدن زنگ موسیقی، دوباره همان روال قدیمی، صداهای

آزار دهنده و در آخر صدای ماشین شهرداری که او هم به نحوی می خواهد به ما

هشدار دهد و پایان یک شب کمیاب برای کسانی که نمی دانند و نمی خواهند بدانند. 

  

ب.و   _/\//\/

من و او

حقیقت دارد
 تو را دوست دارم
 در این باران
 می خواستم تو
 در انتهای خیابان نشسته
باشی
 من عبور کنم
 سلام کنم
لبخند تو را در باران
 می خواستم
 می خواهم
 تمام لغاتی را که می دانم برای تو
 به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
 دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در اینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
 امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
 تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
 آنقدر بمیرم
 تا زنده شوم

دوستار زبان فارسی

من 123456789 هستم؛ که عدد یا شماره صدام می کنن

روز اول که وارد سایت نغمه شدم از این سایت خیلی خوش آمد یکی از  تبلیغ هایی که توی این سایت دیدم این بود: به بزرگترین چت پارسی خوش آمدین اما بعد از چند روز متوجه شدم که نصف بیشتر افرادی که وارد این چت می شن مجهول نویس(فینگلیش نویس) هستند  همین شد که با  چند تا از دوستان عزیز که در این روم چت میکنن صحبت کردم؛ که کسانی که وارد این سایت میشن را به تایپ فارسی تشویق کنیم.روزهای اول خوب بود اما کم کم مخالف پیدا کردیم اما با این وجود ادامه دادیم هر کدوم از بچه ها به شیوه خودش. من به تمامی کسانی که اسمشون فارسی بود و پارسی تایپ می کردن گل می دادم و به اونا می گفتم سپاسگذارم. طوری شد که مسترهای این چت روم  قول همکاری هم دادن البته نه در اون حد اما خوب بود.  

 

 کارهای انجام دادیم بی نتیجه نبود و تأثیر خودش رو داشته در ضمن از روزی که این تشویق ها شروع شده تعداد پارسی نویسان چند برابر شد و این جای بسی امید داره که روزی تمام کسانی که وارد این سایت میشن فارسی نویس باشند، 

 

دوست عزیزی که این نوشته رو میخونی با نوشتن یادگاری ما را این امر یاری ده. سپاسگذارم

بارپاپای عوض میشه

شبنم یه کامنت گذاشت  برای نوشته من خودمم  بد طور سوزوندم  

قراره خودم عوض کنم بشم همون قلندر سابق   البته باید ادمین قبول کنه اگرم قبول نکردم  

هیچی  میخواستم بگم  با همین من خودمم میشم  مثل قلندر دلم نمیاد  اخه خیلی دوستش دارم من خودمم رو بچه نازیه   چشمک  

 

ولی  خب من که هنوز از بچگیام دست نکشیدم بارپاپای  یکی از کارکترهای رویای منه خودم رو عوض میکنم   

 

به زودی  به روز  (( آپ دیت ))   شده  قلندر میتونی از همه سی دی فروشی های معتبر شهرتون  با قیمت بسار مناسب تهیه کنید  (( در حد مجانی ))  

 

خب فردا دیگه کسی گلگی نکنه من خودمم بهتر بود  

 

آبدارچی ( بارپاپای )

نا امید

دلنوشته هایم به فریاد آمده اند وانگشتانم لرزان بر صفحه گویی رمقهای آخرین خود را که روزی توانی پرشور بود رامیکشد ودیری نخواهد پایید این شمع سوزانی را در مسیر تند باد گذشته خود قراداده ای به خاموشی رود وجز هاله ای از دودی سیاه بروجود سفیدم بر جای نگذاری. 

 

اگر تا به امروز روزنه امیدی بود اکنون شکاف روزنه هم پر شد. 

 

                                                                           

دلتنگی

تنهاکه میشوم............. 

لبخندت هنوز هست......... 

به پهنای صورتت........ 

میدونی هنوز دلم به دوستت دارم تردید داره!! 

تورو که میبینم............. 

کسی درگوشم به زمزمه میخواند............... 

اگر با من نبودش هیچ میلی..................... 

سهم لبخنداز بند آزادشده ات......... 

نصیب کدام خوشبخت ترین شده این روزها؟ 

 

 

                                                                   دلم برای کسی تنگ نیست

گلایه

وقتی که گریه میکنم میگن بچه است...... وقتی میخندم میگن دیونه است...... وقتی که جدی میشم مگن چقدر مغروره...... وقتی که شوخی میکنم میگن سنگین باش...... وقتی که حرف میزنم میگن چقدر پرحرفه...... وقتی که ساکتم میگن عاشقه... 

 

حالا هم که عاشقیم میگن گناه محلمونم نمیذارن

مقدس بودن هفت ( ۷ )

(( سلام بهنام وب زیبایی دارید موفق باشید     ..... صداقت زیبا ترین  حسن  انسان   هست.....عدد   7  برای   من  همیشه  مقدس     بود.....    7      اسمان    7  دریا    7   سین ....7 روز هفته   ... پس  در 7  رازی  نهفته )) 

 

منظور از مقدس بودن ۷ بالا تر از این بود  

 

هفت بار طواف دوره خانه خدا  

هفت عضو ادم که موقع  سجده باید  با زمین  تماس داشته باشن   

سوره حمد اولین سوره قران ۷ ایه دارد  

هفت رکنه نماز

عجایب هفت گانه  

هفت هنر  

هفت خدای یونان  

خدا زمین را در شش روز آفرید و  روز هفتم استراحت کرد  ( یا به قولی روز هفتم عشق را آفرید ) 

رنگین کمان هفت رنگ   

هفت دستگاه موسیقی  

هفت نت موسیقی  

هفت صفت نیک اهورا مزدا  

سفید برفی و هفت کوتوله  

هفت گناه کبیره ( ازمندی ‌،حسد ،افراط، خشم،‌غرور،بی عفتی و کاهلی )  

هفت پیکر  

هفت خان رستم   

هفت اقلیم  

وووو 

 

 هفت آبدارچی چشمک

چند تادوستم داری؛همیشه وقتی یکی ازم میپرسید چند تادوستم داری یه عدد بزرگ میگفتم .

 

ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تادوسم داری گفتم یکی...  میدونی چرا؟ چون قویترین وبزرگترین عددیه که میشناسم . 

دقت کردی قشنگ ترین وعزیزترین چیزای دنیا همش یکین. 

ماه یکیه.... خورشید یکیه.... زمین یکیه.... خدا یکیه.... مادر یکیه.... پدر یکیه.... تو هم یکی هستی.... 

وسعت عشق من به تو هم یکیه پس اینو بدون از الان تا همیشه یکی دوستت دارم.