شاعر وفرشته ای با هم دوست شدند،
فرشته پری به شاعر داد و شاعر شعری به فرشته
شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت
فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه ی عشق گرفت
خدا گفت: دیگر تمام شد..... دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می شود
زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود زمین برایش کوچک است و
فرشته ای که مزه ی عشق را بچشد آسمان برایش کوچک.
سلام .
زیبا بود افسون خانومی خیلی زیبا ... من هنوز زمین برام کوچیک نشده چشمک
فرشته ها میتونن عاشق بشن؟؟؟؟؟؟؟؟فکر نمیکنم!
افسون جان کجایی راستی خبری ازت نیست؟کم پیدا شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب میبینم که آبدارچی نگفته اول پس خودم میگم
بیب بیب هورااااااااااااااااااااااااااااا
اول شدم
واقعا چشمک
خوب خواستین بگید زودتر صوفیا وبهنام
من شاعرم یکی دیگه هم فرشته اما هیچ کدوم انقدر چاق نیستسم که جامون تنگ شه چشمک
افسون جونم دلم برات تنگ شده خانمی
دوستت داررم
سونیا اصلنم قبول نیستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت!!!!!!!
صوفیا جونم چشمک قبوله خیلی هم قبوله سونیا اول شده هوراااااااااااااااااااا
چرا هیشکی از من طرفداری نمیکنههههههههههههههه هق هق هق
هههههههههههههههههههههههههه
صوفیا میخوای من ازت طرفداری کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مطمئن باش برام کاری نداره ها اگر نمیتونی از خودت دفاع کنی عزیزم من میتونم مسئولیت تورو بگیرم هههههههههههههههههه
خلاصه تعارف نکن رو من میتونی حساب کنی
افسون جان سلام
مثل همیشه قشنگ بود.
بوس بوس.باییییییییییییییییی
خیلی زیبا بود