حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

یه دوست خوب

 

 

اگه تو همه ی زندگیت بعد از سر وکله زدن با کلی آدم جور واجور و بعد از یه عالمه این و اون کردن و بعد از امتحان کردن همه ی آدمها توی دوستی یه نفر و پیدا کنی که اولش ازش بدت بیاد و حاضر نباشی سر به تنش باشه ولی بعد از مدتی بفهمی برات بهترینه ، بفهمی که دیگه همه چیزت شده ، بفهمی که زندگیت با اونه و اگه نباشه همش غصه میخوری ، یه نفری که همه ی قشنگیات بشه ، همه ی مهربونیات ، یه نفری که دیگه همه ی قلبت بشه
از عشق و عاشقی و لیلی و مجنون حرف نمیزنما ، دارم از دوست میگم
یکی که حاضری همه ی رنجهای عالم سوار کولت بشه تا اون یه لحظه بخنده، یه نفر که از میون همه ی آدمها چشمات فقط دنبال اون میگرده، یکی که گرمی دستاش به وجودت گرمی  می بخشه
یکی که دلت میخواد همیشه باهاش باشی، یکی که هیچی رو بدون اون نمیخوای
چیه ؟ چرا این جوری نیگا میکنی ؟ فکر کردی میخوام شعر بگم یا قصه ی ادبی بنویسم؟
نه بابا مارو چه به این کارا ...
فقط میخوام بنویسم و بگم که من همچین دوستی دارم و خدا رو سپاس میگم به خاطر این نعمت بزرگ
یکی که همیشه خودمو خفه میکنم تا بخنده ، یکی که دلم میخواد همیشه با من باشه ، یکی که  اگه اون نباشه هیچکی رو نمیخوام ، یکی که خیلی دوستش دارم آخه عزیز دل منه
اونی که اولش چقدر ازش بدم میومد و اونم از من ، به قول معروف کارد و پنیر بودیم( ههههه) ولی خب تقدیر این جوری رقم زد ، شاید قلبامون اینجوری خواست ، شاید هم یه چیزی از دنیای ماورا مارو به هم رسوند
وای خدای من صحبت کردن دربارش هم خیلی قشنگه
همیشه باهاش بودم و همیشه باهام بود ، توی همه ی شادیها و غم های حقیقی یا ساختگی ( منظور ساخته ی دست بشر )  همیشه دست نوازشگری برام بود و من هم برای اون
نه اینکه همیشه با هم خوب بودیما ... نه بابا انقده دعوا کردیم ، انقده تو کله ی هم زدیم ، اونقده  هم دیگه رو اذیت کردیم ، مخصوصا من اونو، البته اون هم کم نمیاوردها..
حالا همون تقدیر که ( بگم چی بشه الهی! ) داره عزیز دلمو ازم میگیره، داره از من دورش میکنه ، نمیخواد همه ی شادیهای عالم مثل قدیم مال من و اون باشه
نمیخواد صدای خنده هامونوآسمون بشنوه ، نمیخواد ما رو شادترین آدمهای عالم کنه
آره دو دوست قدیمی ، دو همدم ، دو پروانه، دو قلب ، دو دست مهربون ( به قول بچه ها یک روح در دوبدن ) دارن از هم دور میشن ...
فکر میکنم اگه بره همه ی غمهای عالم میاد سراغ من و اون
ولی بازم میدونم که رفتن براش خوبه ، میدونم خوشبختیش به رفتنش وابستست
میدونم اگه بره شاید تا مدتی غمگین باشه ولی میدونم که بعدش شاد میشه، شاده شاد
من که جز شادی اون نمیخوام ..
پس عزیز دل من ، ماه شبهای بی ستارم ، زیبای من ، زندگی من با اینکه به دل فریاد میزنم بمون ولی بهت میگم برو...

نظرات 10 + ارسال نظر
عدد یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 18:24

بیب بیب خمیازههههههههههههههههههه

آبدارچی یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 18:26

نامرد بی معرفت خو میزاشتی اژ من یه دو دقیقه بمونه هق هق هق هق هق هق

عدد یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 18:42

با اونکه اون دوست شما رو نمیشناسم اما با این تعریف های که شما ایشون کردین معلومه خیلی برای شما عزیز و گرامی

این جور دوستی ها با این دوری ها از بین نمی ره و شاید هم یه کم دوری باعث قوی تر شدن اون بشه.

دوستون همیشه پایدار باشه. همین . . .

افسون یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 20:37 http://naghmehehasrat.blogfa.com/

سلام عزیزم
امیدوارم که دوستیتون سالهای سال برقرار باشه و تند باد حوادث نتونه شما رو از هم جدا کنه و دوستیتون رو از بین ببره
دوستی واقعی هیچوقت با دوری از بین نمیره و گاهی اوقات لازمه اثباتش دوری هاست .

موفق باشی نازنین

ناخوانده یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 21:39

سلام...

«وقتی که کسی ما را می آزارد باید آنرا بر روی شن ها بنویسیم تا بادهای بخشودگی آنرا محو کند، اما وقتی که کسی کار خوبی برایمان انجام میدهد ما باید آنرا بر روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی هرگز نتواند آنرا پاک نماید».

شادی دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:27

شنگوت جان منم امیدوارم که دوستی شما سالهای سال پابرجا بمونه عزیزم.
ایمان داشته باش که کوچکترین محبتها حتی از ضعیف ترین حافظه ها هم پاک نخواهد شد!

شبنم دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:02

شنگول جان مهم دور بودن نیست مهم دوست بودن
امیدوارم همیشه دوستیتون پا بر جا بمونه و هیچ وقت این دوری دوستیتون رو به هم نزنه هرچند از قدیم میگن دوری و دوستی
اما شنگول تو خیلی خیلی با حالی ها من خبر نداشتم تازگی ها روشن شدم که تو چه قدر باحال و جذابی خدا حفظت کنه و همیشه اینجا باشی که ادم از این با حال بودن تو یک فیضی ببره عزیزم
بوس بوس شنگول جان
هههههههههههههههههههههههههههه

صوفیا دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:26

من از این دوستا میخوااااااااااام!هق هق هق

شبنم دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:42 http://www.forsythia.persianblog.ir

صوفیا جان یک کم دقت کنی دورت هست فقط باید چشماتو باز کنی
و راستی گیر ادم خود خواه نیفتی که کار هاش و درست و محق
بدونه عزیزم
هرچند از تیکه کلیشه ای چشمک بدم میاد اما خب اینجا واقعا جا داره یک چشمک
بزرگ بزنم صوفیا جان
هههههه

یاسمن دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 20:15

شنگول جونم امیدوارم این دوستی همیشه توی دلهاتون جاودانه باشه و وقتی دوستی واقعی باشه بعد مسافت نمی تونه روی اون تاثیری داشته باشه .
راستی شنگول جونم حالا کامنت تو هم شد ده تا تا این اقایون به خودشون مغرور نشن . چشمک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد