حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

عشق

  از تو ای عشق در این دل چه شررها دارم ***** یادگار تو چه شبها چه سحرها دارم 

 

عشق چیست ؟ 

این سوالیه که بارها تو چت خیلی ها از من یا دوستان دیگر می پرسند. 

یادتونه چند وقت پیش گفتم می خوام یه بحث دوستانه راه بندازم و تمام کسانی که دوست دارن عقیدۀ خودشون رو بگن می دونم که خیلی سخت نیست ، هر کسی نسبت به عشق نظری داره و این کلمۀ پرمعنا را اونجور تعریف می کنه که احساس کرده. 

راستی به نظر شما عشق رو میشه تعریف کرد ؟ 

من که می گم عشق رو نمیشه تعریف کرد مگر اینکه احساسش کرده باشی ، مگر اینکه تو وجودت ریشه دوونده باشه و با یه قلب پاک حس کرده باشی . عشق خیلی پاک و لطیفه ، خیلی مقدسه ، عشق یک کلمه است اما یه دنیا معنا تو خودش جا داده که هر کسی نمی تونه معنای واقعیشو بفهمه . 

بعضی ها عشق را با هوس اشتباه میگیرند اما عشق واقعی هوس ناپذیره هوس زود از بین میره و آتیش هوس زود سرد میشه اما آتیشی که عشق به قلب و روح آدم میزنه شعله اش سالها و حتی تا آخر عمر باقی می مونه . وقتی عشق وارد قلب میشه همه چی رو تحت شعاع خودش قرار میده احساس می کنی که همه چیز زیبا و دوست داشتنیه حتی گاهی اوقات اون چیزهایی که روزی ازش بیزار بودی در نظرت زیبا جلوه می کنه. قشنگترین خاطراتت مربوط به زمانی میشه که عاشق بودی و اگر حتی سال های زیادی هم بگذره خاطرۀ اون عشق هیچوقت از یادت نمیره همیشه احساس می کنی که گوشه ای از قلبت کلبه ای ساختی و اونو اختصاص دادی به عشقت . 

یه بار که تو چت یکی این سوال رو ازم پرسید نمی دونم دنبال چی بود اما از کاراش فهمیدم که ادعای عشق داره ، عشق اونم از نوع اینترنتی ؟  

خوب حالا عشق اینترنتی چطور ؟ این نوع عشق رو هم میشه حقیقی دونست ؟  

راستش نظر همه محترمه و من نظر شخصی خودمو میگم که هیچ اعتقادی به عشق اینترنتی ندارم  

آخه دو تا آدم با سلیقه های متفاوت و اخلاقیات متفاوت تو دنیای حقیقی هر چقدر هم که عاشق هم باشن 

بازم یه وقتا کم میارن و دچار مشکل میشن بعد چطور میشه که دو نفر ندیده و نشناخته عاشق هم بشن  

و بعد ماجراهای بعدیش ؟ من که نتونستم خودمو قانع کنم دیگران رو نمی دونم. 

ورای تمام این عشق های زمینی، عشق آسمانی ، عشق به خدا اگر یه عشق واقعی باشه که دیگه یه بحث زیبا و جداگانه داره که اونم باید عاشق خدا بود تا بشه ازش حرف زد . 

وقتی شعر عشق رو توی چت می نوشتم هر کسی یه چیزی می گفت نظری میداد که جالب بود و گاهی خنده دار .  

 

مثلا من این شعرو می خوندم :  

                  عشق یعنی مستی و دیوانگی   و الی آخر و حالا بچه ها چی می گفتن ؟ 

                                    عشق یعنی با جهان بیگانگی    

       

عشق یعنی یه عالمه دروغ        عشق یعنی کشک و دوغ     

 و خیلی حرف های دیگه که خوب از برداشتشون نسبت به این کلمه و شکستشون در عشق و یا خیانت و خیلی چیزهای دیگه نشات می گرفت و حالا هر چی هم که ما خودمون رو خسته می کردیم و از قشنگی عشق می گفتیم بی فایده بود ! 

 

خوب بازم زیاد نوشتم نمی دونم چیکار کنم انقدر طولانی ننویسم . ببخشید اگه خستتون کردم با حرفام .اما شما دوستان گلم هم حتما حرفها و نظراتتون رو راجع به عشق برام بنویسید خوشحال میشم حرف دل همۀ عزیزان رو بخونم .  

 

من عشق رو با تمام وجودم حس کردم  و احساس خوبی که داشتم حتی بعد از گذشت سال ها و نافرجام بودنش هنوز تو ذهنم باقی مونده یه عشق خوب تو دوران خوب نوجوانی و جوانی که تو یه گوشۀ قلبم جایگاهش هنوز محفوظه و به پاکیش ایمان داشتم .  

 

نظرات 24 + ارسال نظر
یاسمن دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:57

من اول شدم هوراااااااااااا
به قول عدد بعدا یادگاری می زارم

عدد دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:57

بیب بیب هورااااااااااااااااااااااااااااااااا

ملوســـــــــــک دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:06

از نظر من عشق واقعی تنها عشق پدر و مادر است که هیچوقت کمرنگ نمیشه فقط اونا هستند که عشق واقعی و بدون چشم داشت دارند.عشقای دیگه رو زیاد قبول ندارم چون همیشه پشت سرش یه چیزی وجود دارد یعنی یه توقعی پشتش هست.تازه به مرور زمان هم رنگ اصلیشو از دست میده اگرم نده هیچوقت مثل اولش نیست.هر کی بگه هست دروغ میگه.
ولی هر چه سن بچه بیشتر میشه انس و عشق پدر مادر به اون بیشتر شده جایی که همه چی رو برای بچه میخوان حاضرن به قول معروف خودشون نون خشک بخورن ولی بچه شون سختی نکشه.
به یاد مادر تازه گذشته ام که همیشه واسه ما خون و دل میخورد.
ملوســـــــــک

ملوسک جان از نظر زیبا و ارزنده ات ممنونم
واقعا عشق پدر و مادر به فرزند یه چیز دیگس و جای خود داره امیدوارم هممون بتونیم قدر این عشقی که خدا نصیبمون کرده را بدونیم
مادر و پدر در قبال این همه محبت و عشقی که نسبت به فرزندانشون دارن هیچ توقع خاصی ندارند جز احترام و قدردانی که کاش ما هم بتونیم هر چه بهتر جواب این مهربونیهاشون را بدیدم.

ملوسکم خدا روح مادرتو شاد کنه صمیمانه تسلیت میگم عزیزم و این همه عشق به پدر و مادرت را تبریک میگم و امیدوارم که دعای خیرشون همیشه بدرقه ی راهت باشه خانومی .

ملوســـــــک دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:08

راستی یه چیزی رو یادم رفت بگم
اونم عشقای اینترنتی که اصلا قبولش ندارم.
البته دوستیها رو چرا ولی این که عشق واقعی بوجود بیاد ابدااااااااااااااااااااا.
ملوســــــــک

آبدارچی دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:16

سلام .
من راجب عشق زمینی مینویسم عشق انسانی عشق معنوی خدایی که نیست
من عاشق عشق های هستم که با یک نگاه به وجود میان عشق های شبیه سریال های مهران مدیدری اونم توی سریال هاش با یه نگاه عاشق میشه از بچگی دوست داشتم این طوری عاشق بشم

این نثر یادم افتاد :
روزی قدم زنان از کنار کسی می گذری و محبتی از یک نگاه در قلب جا می گیرد،و چنان جای خود را محکم می کند که گویی جزیی از وجود توست و بدون آن هیچ چیز معنا ندارد .
نگاه ، نگاهی خیره با تمام وجود ،جستن چیزی در او ولی ....
ولی بعد یک احساس عمیق ، احساسی که زره زره وجود انسان را در خود میگیرد و بیرون آمدنی نیست .
گردابی که تنهای نمی توان در آن شنا کرد .
چه گرداب شیرینی که از غرق شدن در آن بدست می آید.
در هیچ چیز نمیتوان مثالی برای آن پیدا کرد .همه چیز را از دیدن و از یک بعد نگریستن از بعدی که چهار گوشه عالم را می توان در آن پنداشت و بعد یست که سرا پای ما را در خود می گیرد و وجود ما از آن لبریز می شود .بعد که از درون ما ، از قلب ما سر چشمه می گیرد ، و عشقی را می پروراند که سر انجام برای آن نیست و در پایان فقط یک احساس !!!
احساسی که از یک نگاه دست می دهد حتی تا آخرین لحظه مرگ بدنبال انسان است .همانند نخی میماند که در شمع می سوزد ولی وقتی نخ کم کم خاموش میشود ، شمع نیز سرد می شود و دیگر گرمای قبلی را ندارد ...........................

آبدارچی دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:29

عشق است که فرهاد را کوه کن میکند و مجنون را بیابان گرد و مولوی را چون ژروانه به رقص در میآورد

عشق است که بزدل را جسور میکند و باز عشق همان یک نگاه و یک لبخند است که میتواند مسیر زندگی را عوض کند .

من خیلی دیدم این عشق یک نگاه رو پس به نظر من عشق با یک نگاه به وجود میاید اونی که شما ها میگید دوست داشتنه

میگن دکتر علی شریعتی گفته دوست داشتن بهتر از عاشق شدن است چون :
دوست داشتن از عشق برتر است.

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از

سر نابینایی.اما دوست داشتن پیوندی خود

آگاه و از روی بصیرت روشن وزلال .

عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر

چه از غریزه سر زند بی ارزش است و

دوست داشتن از روح طلوع می کند و

تا هر جاکه یک روح ارتفاع دارد، دوست ــ

داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد.
***********

سونیا دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:31

راستش منم خیلی حرفا دارم بزنم اما میزارم برای یه سرفصل جدید ولی اینو بگم که هم با نظر ملوسک جونم موافقم که واقعا حرفش درسته عشق به پدرومادر بدون توقع هست وهم با نظر بهنام خان منم همیشه اینجوری دوست داشتم از بچگی

آبدارچی دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:38

ولی با تمام این حرفا من عاشق شدن رو بیشتر دوست دارم تا دوست داشتن چون به قول خود افسون خانومی گوشه دلت جا خوشک میکنه

پس درود بر هرچی ادم عاشق پیشه هستش

منم نظرات خودم بقیشون رو میزارم برای یک سر فصل به قول سیندرلا یا یک پست جدید تا همین جا بسه

یاسمن دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:56

به نظر من والاترین عشق ، عشق خدا به بندشه
(خدا به موسی گفت:
اگه بنده هام بدونند چقدر دوستشون دارم
همه میمیرند)
ببینید مایی که اینقدر گتاهکاریم
اونقدر که هر کس از بشر بدونه ما چه کاره ایم...
خودتون بگید...
اما خدا بازم ما را با این شدت دوست داره ولی ما چی واقعا میتونیم قدردان این عشق باشیم ...

عدد دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:03

عشق میتونه نسبت به هر کسی و یا هر چیزی باشه عشق به نظر من یه نوع وابستگی که آدم می تونه حتی نسبت به تیکه سنگ هم پیدا کنه و به اون حدی برسه که حتی نتونه یه لحظه از اون دور بشه.
همه جور عشقی رو آدم می تونه پیدا کنه. عشق مادر به بچه اش علاقه یک نفر به ماشینش و . . .
به شما دوستان عزیز پیشنهاد میکنم که فیلم واقعیت عشق(Love Actuality) رو حتما ببنید. توی این فیلم عشق های گوناگونی رو از هر نوعش می تونید ببینید؛ ابراز علاقه بهترین خواننده گروهای موسیقی نسبت به مدیر برنامه های خودش که دوست داره بهترین لحظه سال رو با اون باشه تا عاشق شدن صدراعظم یه کشور نسبت به خدمتکار خودش.

یاسمن دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:17

ولی درخصوص عشق زمینی ، عشق زمینی می تونی مقدمه ای باشه برای شناخت و رسیدن به عشق آسمانی .ولی باید توجه کنیم عشق را با هوی و هوس زودگذر اشتباه نگیریم .عشقی مقدسه که از اعماق قلب انسان سرچشمه بگیره ، عشقی پاک و خالص . نظر عدد رو هم قبول دارم انسان می تونه عاشق هر چیزی بشه مثل عشق به مادیات و ثروت و عشق به قدرت که توی این دوره و زمونه زیاد پیدا میشه و این بستگی به انسان داره که بتونه عشق رو در مسیر صحیح قرار بده تا عشق بتونه به کمال برسه و شکوفا بشه .

سونیا دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 13:46

عدد جون میشه این فیلم رو بگی از کجا باید تهیه کرد اگه گیرم نیومد چی؟

سارا دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 14:18

عشق زیباست به زیبایی و پاکی یک نگاه ساده
عشق مقدس است به تقدس یک قلب عاشق و شیدا
عشق تکان دهنده است حتی اگر یک عشق خیالی باشد
حتی اگر سکوتی بس عظیم در آن نهفته باشد
عشق زیباست حتی اگر تنها یادگار از عشق ، حسرت جدایی باشد
عشق دوست داشتنی است حتی اگر زیر بار غم عشق ، شکسته شویم
عشق مقدس است حتی اگر رویایی بیش نباشد
ای کاش می شد حرف یک عاشق رااز نگاهش خواند
و صدای قلب بیقرارش را شنید
عشق را دوست دارم حتی اگر عاشق بودنم جرمی بیش نباشد
و عشق صدای فاصله هاست
عشق واقعی آدم به خدا می رسونه

سارا جان عزیزم خیلی زیبا و دلنشین بود ممنونم ازت دقیقا همینطوره کسی که عاشق واقعی باشه می تونه معنی عشق به خدا رو هم بدونه موفق باشی نازنین

آبدارچی دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 14:34

تبریک بیشترین رکرد یادگاری با شماست هق هق هق هق هق باز حسودیم گل کرد خدای من چقدر حسودم

سلام هقققققققققققق هقققققققققققققق
حالا من چیکار کنم که تو داری از حسودی میترکی؟ می خوای نصفشو ببخشم بهت می ترسم خوابت نبره دچار کمبود محبت شی اونوقت من از عذاب وجدان میمیرما هق هق هقققققققققهققققققق
تازه اسسم زن ها بد در رفته تو حسودی آبروی مردا رو بردی که بابا بهنام
ههههههههههههههههههههه
چچچچششششممممممککککک

شبنم سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:08 http://www.forsythia.persianblog.ir

سلامممممممممممممممممم
خوبیددددددددددددددددددددددددد
اولا سلام دوما واقعا بحث قشنگی رو باز کردی افسون جون
سوما من کاملا با عدد موافقم به نظر من این ها عشق نیست یک جور عادته
هروقت یک ادم عاشق بشه مطمئن باشید دیگه یک ادم عادی نیست یامجنون یا فرهاد یا تمام اون عاشق های اسطوره ای که تو کتاب هامون اومده هستن
خارج از نت و که اصلا کلا بیخیال فقط میتونم با نظر ملوسک موافقم باشم و اینکه نهایت زن و شوهر تازه اونم بعد ازدواج نه قبل از ازدواج چون قبل ازدواج به نوعی یک هوسه مگه اینکه چی بشه تک و توک توشون عشق واقعی در بیاد
اما داخل نت که اونم اصلا باهاش موافق نیستم یعنی به نظرم عشق واقعی اصلا وجود نداره وقتی ادم به یکی میگه دوستت دارم اگر طرفش رفت با یکی دیگه دوست شد همون ادم میاد هرچی بخواد بهش میگه هرچیییییییییییییییی که دلش بخواد
اخه این چه عشقی که ادعا میکنیم و بعد نتیجه اش اینه که به عشقمون هرچی خواستیم بگیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به دوستی های اینترنتی اعتقاد دارم چون دوستای خوبی چون بهنام و مینا برام هنوز بعد این همه مدت موندن چون هم من اونهارو دوست دارم هم اونها منو اما به عشق های اینتر نتی اصلا اعتقاد ندارم
میگم عدد منو تو چه قدر شبیه همه نظرمون به نظرت اینطوری نیس؟؟؟؟؟؟؟؟
؟هههههههه :؛< یک کم در این مورد فکر کن عدد ههههههههههههههههههههه
بهنام تو هم این حسودیت همه رو کشتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتته هههههههههههههه

شبنم سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:11 http://www.forsythia.persianblog.ir

هههههههههههههههههههه ببخشید من فکر کنم باید این هارو تو یک سرفصل مینوشتم نه اینجا اما خب دیگه منو دعوت نکردن که بیام مطلب بنویسم مجبور شدم اینجا بنویسم شما ببخشید هق هق هق هق هق هق هق هق
ههههههههههههههههههههههههههههههه

شبنم سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:13 http://www.forsythia.persianblog.ir

اینم به خاطر این زدم که تعدا یادگاری هات بره بالا که این بهنامدیگه از حسادت هیچی ازش نمونه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
بهنام خودتم بکشی نمیتونی انقدر کامنت برای مطلبت جمع کنی چون هرچی کامنتها تو بره بالا کامنت های افسون هم میره بالا ههههههههههههههههههههههه
افسون مثل یک کوه پشتت واستادم عزیزم ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

شبنم سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:08 http://www.forsythia.persianblog.ir

ببخشید یک چیز دیگه بگم
بهنام این شعرو همین الان پیدا کردم هق هق هق هق
یادته این کلپ رو سه سال پیش برات فرستادم هق هق هق هق هق هق
یادش بخیر حسابی یاد گذشته افتادم
بچه ها ببخشید مجبورم بخونم میفهمید مجبورم ههههههههههههههههههههههههه

اهایی تویی که از من با هر رنگ و فریبی
میخوای دل ببری باز ولی با من غریبی

اگر تو حقه بازی منم دستتو خوندم
یکی دیگه رو تو قلبم به جای تو نشوندم

اگر عشق منی چرا با دیگرونی
میخوای بری برو چرا دل میسوزونی

ولی یک روز میایی که دیگه خیلی دیره
یکی دیگه تو قلبم جای تورو میگیره

یااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا دته :((
یادش بخیر هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق خیلی یاد اون دوران افتادم
هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق مینا دلم برات یک ذره شده کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هق هق هق هق هق هق هق هق هق
بهنام یاد ماه رمضون سه سال پیش من مینا تو بخیر هق هق هق هق هق

چه قدر دوستی ها ساده بود بی ریا چه قدر یک رنگی بود چه قدر اعتماد بود یادش بیخر


بازم ببخشید بچه ها یک هویی هوایی شدم هق هق هق هق
خب بای بای شرمنددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددده
ههههههههههههههههههههههههههههه

صوفیا سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:41

یه دوستی داشتم که از من یه سر و گردن بلند تر بود و هیکلش هم از من خیلی درشت تر بود در ضمن خیلی هم ادم منطقی و جدی بود . خلاصه کلیه این خصوصیات باعث شده بود من به عنوام یک ادم منطقی و قوی و جدی و محکم روش حساب باز کنم .یک روز که رفتم کتابخونه با هم درس بخونیم سلام نکرده دیدم گرفته است!گفتم چی شده حرف من تموم نشده دیدم دونه دونه ا شکاش مثه بارون شروع کرد به ریختن!گفت من فلانی رو یه مدته خیلی دوست دارم الان دیگه ظاقتم تموم شده خودشم خبر نداره! نمیدونم چکار کنم!دیدن اون اشکها و اون قیافه معصوم و او نگاه از دوستی که اصلا فکر نمیکردم همچین ادمی باشه اونقدر تاثر گذار و زیبا بود که من همینجوری مبهوت نگاهش میکردم و حتی نمیتونستم باهاش حرف بزنم! این صحنه یکی از قشنگترین صحنه هایی بود که در تمام عمرم دیدم! طرف مقابل دوستم هیچوقت نفهمید که این شخص دیووانه وار دوستش داره ! اما اون عشق کاملا دوست من رو تغییر داد!

صوفیا سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:06

به نظر من بهترین نوع عشق اینه که بدون انتطار و توقع باشه! بدون توقع رسیدن یا وصال یا هر توقع دیگه ای!اعتراف میکنم که خیلی خیلی خیلی سخته!اما خود ماهیت عشق اونقدر زیبا و بزرگ هست که دیگه جای انتطاری نمیذاره! همینکه کاملاخودت رو فراموش میکنی و تمام فکر و ذکرت میشه شخص دیگه و بهترین چیزها رو برای اون میخوایی خودش روح رو خیلی جلا میده! من خیلی گریه های از روی دوست داشتن تا به حال دیدم. اعتراف میکنم یکی ا ز زیباترین صحنه های زندگیه! هر چند خوداونطرف شاید خیلی زجر بکشه و رنج ببره اما کاملا دگرگون میشه!
من تا جاییکه یادمه همیشه یه چیزی بوده که عاشقش باشم!هههههههههه!کلا زندگی بدون عشق برام بی معنیه!به قول ابدارچی عاشق عاشق شدنم!
عاشق بشید بدون انتطار!بدون ترس! بدون چشمداشت!به خدا زندگی خیلی قشنگتر میشه! وقتی عشق رو اینجوری نگاه کنی اینترنتی بودن و واقعی بودنش فرقی داره؟

عدد سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:12

عشق چیست ؟
به کودکی گفتند :عشق چیست؟ گفت : بازی
به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : رفیق بازی
به جوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : پول و ثروت
به پیرمردی گفتند : عشق چیست؟ گفت :عمر
به عاشقی گفتند : عشق چیست؟ چیزی نگفت آهی کشید و سخت گریست
به گل گفتم: عشق چیست؟ گفت : از من خوشبو تره
به پروانه گفتم: عشق چیست؟ گفت :از من زیبا تره
به خورشید گفتم عشق چیست؟ گفت: از من سوزنده تره
به عشق گفتم تو آخر چه هستی ؟؟.. گفت نگاهی بیش نیست


این نوشته خودم نیست.

نی نی سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:20

سلام افسون جون
متن قشنگ و زیباتو خوندم
خیلی زیبا بود با تمام وجود که همه حرفاتو قبول دارم . ولی از نظر من عشق اصلاً وجود نداره و اون چیزی که ما ازش تعریف داریم چیزیه که فقط تو کتابا نوشتن
عشقی که خدا تو وجود ما گذاشته و ما اسمشو عشق می زاریم و اعتقاد دارم که تنها و تنها برازنده خودشه، اون روح هستی بخششه که به خاطر بزرگی و عظمت و محبتش تو وجود ما به عشق تعبیر می شه چرا که ما انسانها عادت داریم هر چیزی که خدا بهمون داده به چیز دیگه ای تعبیر کنیم و شاید ذره ای از محبت خدا رو که فقط برای مهر ورزیدن و محبت کردن تو وجود ما ریشه دونده رو به عشق تعبیر کنیم.
شاید تعبیر قشنگی باشه ولی به نظر من این عشق فقط مثل قول چراغ جادو ساخته دست افسانه هاست
نه لیلی و مجنون
نه ویس و رامین
نه شیرین و فرهاد
و نه رومئو و ژولیت
هیچکدوم عاشق نبودن
همه خواستن از محبت خدا که تو جودشون بود به خاطر زیادی واژه ها واژه جدیدی بسازند. و اونو به عشق تغییر نام دادند.
حالا اگه تونستی عشقو برام تعریف کن.
شاید دیگه نبینمت ولی همیشه به یادت می مونم
چون دوست خوبی هستی.
دوست دارم
بای

شادی پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 21:44

افسون جان خیلی زیبا بود.
هر جا که عشق قافیه پرداز زندگیست مردن به راه عشق سر آغاز زندگیست!

... دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 17:19

در عشق حقیقی انسان عاشق روح یک شخص و نور وجود این شخص میشه ، عشق حقیقی حتما لازم نیست نسبت به یک جنس مخالف باشه ، چون من دو بار این حالت رو نسبت به یکی از دوستام و یکی از معلم های دوره ی دبیرستان داشتم ، یادمه این معلم رو که میدیدم ، واقعا برام این لحظات زیبا و خاص بود ، اگر چه به خاطر تضاد جنسیت ها عشق به جنس مخالف شدت بیشتری پیدا میکنه ، عشق حقیقی بی قید و شرطه ، اصلا نیاز به شناخت زیاد و خاطره و ... نداره مثل : عشق بی قید و شرط فرهاد به شیرینی که تنها یکبار دیده بود یا عشق خدا حتی به بنده های گناهکارش که میگه : انقدر برام عزیز هستن و عاشق اونها هستم که اگر می‌دونستن بند بند تنشون آتش می‌گرفت ، عشق در اینترنت هم میتونه به وجود بیاد و من تجربه کردم ، نسبت به جنس مخالف ، این شخص رو تنها یکبار از نزدیک دیده بودم ، ده ماه با هم صحبت میکردیم من حرف خاصی نمیزدم جز شنیدن حرفا و مشکلات این شخص و کمک کردن بهش ، بیشتر این شخص حرف می‌زد ، بعضی ها عاشق تفکرات یک شخص میشن و حتی با چند کلمه میتونن اونو بشناسن و خیلی چیزا راجع بهش بفهمن و این بستگی به سطح آگاهی شخص داره ، من راجع به این شخص خیلی چیزا متوجه شدم ، حتی بیشتر از کَسایی که بهش نزدیکن ، از صمیم قلبم دوسش داشتم چون خدا رو در وجودش دیدم و حس کردم ، یکبار که از نزدیک دیدمش هرگز یادم نمیره ، به خاطر همین عشقی که یک عده میگن وجود نداره من حلقه انداختم دستم و دیگه سمت کَسی نرفتم و گفتم نامزد دارم ، به خاطر همین عشقی که یک عده میگن وجود نداره من چهار ماه هر شب اشک ریختم ، هشت کیلو لاغر شدم ، من تو زندگیم فقط با همین پسر حرف زده بودم و عاشقش شدم ،
دلم هم نمیخواد هیچکَس جاش بیاد ،
هیچکَس هم نذاشتم جاش بیاد ،
یادمه قبل از اینکه بخوام تو قلبم اونو بپذیرم ، دعا کردم و خواستم خدا کمکم کنه ،
تا گفتم دوسش دارم با وجود تمام اصرار هاش که همو بهتر بشناسیم رفت و نموند ،
دلم بد شکست اما هر شب براش دعا میکنم که پاک و سالم ، در نور و آرامش باشه ،
در عشق حقیقی ما با چشم دل میبینیم ،
دکتر انوشه حرف زیبایی میزنه ،
میگه : عشق اگر عشق باشد نه فاصله ی زمانی ، نه فاصله ی مکانی ، نه سن و نه ثروت هیچکدوم تاثیری درش نداره ، حتی تو ذهنم هم نتونستم به جز این شخص به کَس دیگه ای فکر کنم ، همیشه یک امید ته دلت هست و میدونستم این شخص من رو دوست داره همین هم باعث شد ، نتونم ازش بگذرم ، دورادور دوسش دارم و قول دادم که پیامی ندم و تماس نگیرم اما گاهی هق هق میشینم و گریه میکنم ،
دلم میخواد برم پیش خدا و همه چی تموم بشه ، از وقتی عاشق این شخص شدم تحمل بدی ها و بی رحمی های دنیا برام سخته ، درد بچه های بی کَس و معتادها و بیمار ها و تمام مظلوم ها رو حس میکنم ،
انگار خودمو همه جا میبینم ،
انگار عاشق همه چیز و همه کَس شدم ،
دلم نمیاد حتی به یک شی ساده حرفی بزنم و یا اونو بشکنم ،
دلم میخواد وضعیت مالیم که بهتر شد تا هر جا تونستم کمک کنم و مواظب کَسایی باشم که حالشون بده و ناراحتن ،
عشق حقیقی بسیار زیباست و به قول مولانا : تا به این سن هیچکَس به من نیاموخته بود که عشق احساسی یک طرفه است سوختن کَسی که از صمیم قلب دیگری را دوست دارد ...
من تنها به همین دلخوشم که
حرارت ناخالصی ها رو از بین میبره ،
از خدا خواسته بودم ببینمش و دیدم اما رفت و نموند ...
یادمه قبل از اینکه بخوام بگم عاشقش شدم به همه چی فکر کردم ،
به اینکه اگر مشکل و ناتوانی براش پیش بیاد میتونم کنارش باشم یا نه ؟! اگر چهرشو ، از دست بده ، اگر پولشو از دست بده و جوابم بله بود حیف که عشق من رو متوجه نشد ، از صمیم قلبم میخوام که خوشبخت باشه ، دلم بدشکسته اما راضی نیستم که کوچکترین اتفاقی براش بیفته ...
هر کَسی نمیتونه عاشق بشه ،
اما کَسی که عشقش حقیقی باشه متوجه حرفام میشه ،
به قول حافظ : اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند ، عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد ...
کَسی که به معشوقش توهین و بی احترامی میکنه عاشق نیست ، عاشق جز زیبایی چیزی نمیبینه ، هوس با عشق جمع نمیشه ،
عاشق تنها با دیدار از دور معشوق خوشه و
نیاز جنسی اونو از معشوق زده و دور نمیکنه ... مثل : بعضی ها که وقتی طرف مقابل نمیتونه نیاز جنسی اونا رو تامین کنه یا بیماره خیانت میکنن و میذارن میرن ،
عاشق مواظب معشوقه و برای بهتر شدن تلاش میکنه ، برای قوی تر شدن ، به قول مولانا : عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل
علت عاشق ز علت ها جداست
عشق اسطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سروگر زان سراست
عاقبت ما را بدان شه رهبر است

هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گر چه گفت این زبان روشنگر است
لیک عشق بی زبان روشن تر است

چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب
از وی ار سایه نشانی می دهد
شمس هر دم نور جانی می دهد

من چه گویم یک رگم هشیار نیست
شرح آن یاری که او را یار نیست
شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد