از سر انگشت تو باران می چکد وقتی دریای ترانه را برایم پهن می کنی
سکوتت پر از آواز می شود وقتی گلدان خالی خانه آفتاب را می جوید
من چه کنم که به تو دل بسته ام
ای آبی فوار
جرم من چیست که به هر سو می کنم جز قاب تو روی طاقچه سبز آرزو
چیز دیگری نمی بینم
می خواهم مال من باشی
که اگر باشی دستبند دل را به انگشتان بی هوای تو زنجیر می کنم
نوشته شده : توسط مهسا
جای قلم توانای شما در حرفه ای ترین جامعه مجازی ایرانی ها خالی ست...
با سلام
با تشکر از شما که نظر تون رو نوشتید
برای من خیلی قابل تعمق بود
واقعا چقدر زیباست که ادم حرفشو اینجوری بیان میکنه.
بیاین قدر این حس و روحیه قشنگتو نو بدونین.
مرحبا مهسا
من که لذت بردم
سلام دوست عزیز خسته نباشی
وب زیبایی داری
تبریک می گم
یه سری بهم بزن
یا حق