حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

حرفهای ناگفته

برو بچ نغمه اینجا مینویسن

نامردی

سلام

   یه روزی روزگاری یه مسافر گذشت از دروازه دلم .پیاده قدم می زد تو جاده وجودم. هر جا که پا می ذاشت عطر قدماشو جا می ذاشت. مسافر به همه جای وجودم سفر کرد. به هر جا که می رسید فریاد شادی می کشید چون به نظرش چیزاییرو می دید که انگار هیچ وقت ندیده بود. وقتی به رگ و خونم رسید گفت این دریای عشقه من عاشقه ذره ذرشم و چه شیرینه شنا تو این دریای عشق. تصمیم گرفت که بمونه. برای خودش تو قلبم یه خونه ساخت. یه خونه که همیشه توش احساس آرامش می کرد. اینو همیشه و هر شب به خدای خودش می گفت.حالا دیگه آینه وجودم چشمای اونو بودو بس. حالا دیگه آسمون قلبم همیشه آفتابی بود که مبادا از خواب بیدار بشه و چشماش هوای ابری دلمو ببینه و دلش بگیره. حالا دیگه همه وجودم خوشحال بود چون خیلی وقت بودن که یه همچین مهمون عزیزی نداشتن. تا اینکه یه روز وقتی با تمام وجودم احساس می کردم قلبم  به سر و سامون رسیده، مسافر وسایلشو جمع کرد و رفت و قلب کوچیکمو تنها گذاشت. با اینکه بی خبر رفته بود اما برام یه نامه گذاشته بود  اینجا دیگه برام تکراری شده میرم به دیاری جدید. قلبم شکست چون همون موقع مسافر دروازه دلمو محکم به هم کوبید اما صدای من تو این صدا گم شد. آی مسافر کلید قلبم................

این حرف دلم بود حرف دل دل دل

نظرات 6 + ارسال نظر
ناشنا شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 22:55

نا اشنا شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 22:57

چه تعبیر قشنگی
لذت بردم.واز خدا میخام مسافر قلب هیچکس بار سفرشو نبنده.
ممنون بازم میگم خسلی قشنگ بود

سونیا یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:30

سلام

نمیدونم چطوری شروع کنم اما اینو میدونم همیشه اتفاقهایی که توی زندگی تک تک ما پیش میاد یه جور تجربه برای بهتر زندگی کردنه.
من نمیتونم مثل خیلی از آدمهایی که دوست دارند پشت نقاب باشندوخودشونو خوب جلوه بدن ونقش یه آدم مثبت رو بازی کنند باشم.همیشه سعی کردم اونی باشم که هستم نه کمتر و نه بیشتر.هیچوقت هم نترسیدم که اگه همه اسم منو بدونندیا شغلمو یه روزباعث دردسرم بشه چون عقیده دارم که هرکسی که هر قدمی بر میداره اگه ازابتدا بر پایه صداقت وراستی باشه هیچ وقت شکست نمیخوره.
آشنایی من هم باچت روم نغمه برحسب تصادف بود که باید اعتراف کنم که هیچ کدوم از چت رومهایی که رفتم مثل نغمه نبوده وهیچکدومشون هم بچه های خوب ودوست داشتنی مثل نغمه نداشته من آشنایی باچت روم نغمه رو به فال نیک میگیرم چون برای من جز بهترین خاطره های زندگیم به حساب میاد امیدوارم همیشه اینجور خوب بمونه .

آبدارچی یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:45

واقعا زیبا بود . فکر کردم یه تیکه ادبیه دیدم نه فرا تر از اونه چشمک

خیلی خوش حالم میبینمتون اینجا .

یاد جزیره قمیشی افتادم ولی مال شما جالب تر بود ...

راز یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 08:05

سونیا موافقم صد در صد.

راز سکوت یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 08:15

چقدر دلنشین نوشین؟
لذت بردم.
منم همون ارزوئی رو دارم که نا اشنا داشته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد